177
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۳۷.عيون أخبار الرضا عليه السلام- به سندش ، از امام زين العابدين عليه السلام ، از اَسماء بنت عميس‏۱-: ... يك سال از تولّد حَسَن عليه السلام گذشته بود كه حسين عليه السلام به دنيا آمد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و فرمود: «اى اسماء! پسرم را بياور» .
من او را در پارچه سفيدى به ايشان دادم و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را در دامانش نهاد و گريست.
گفت[م‏] : پدر و مادرم فدايت باد! چرا مى‏گريى؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «بر اين پسرم مى‏گريم» .
گفتم: اى پيامبر خدا! او كه تازه به دنيا آمده است!
فرمود: «گروه متجاوزان ، او را پس از من مى‏كشند . خدا ، شفاعت مرا نصيبشان نكند!» و سپس فرمود: «اى اسماء! اين را به فاطمه مگو كه تازه او را زاده است» .۲

1.همان گونه كه در جاى ديگر گفته‏ايم ، «اسماء بنت عميس» در اين جا درست نمى‏نمايد ؛ بلكه سلمى‏ همسر ابو رافع ، درست به نظر مى‏رسد . در اين باره ، ر .ك : دانش‏نامه امام حسين عليه السلام : ج ۱ ص ۱۵۶ (بخش يكم / فصل يكم / سخنى در باره حضور اسماء بنت عميس، هنگام ولادت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام) .

2. ... فَلَمّا كانَ بَعدَ حَولٍ وُلِدَ الحُسَينُ عليه السلام ، وجاءَ النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله ، فَقالَ : يا أسماءُ ، هَلُمِّي ابني ، فَدَفَعتُهُ إلَيهِ في خِرقَةٍ بَيضاءَ ، فَأَذَّنَ في اُذُنِهِ اليُمنى‏ ، وأقامَ فِي اليُسرى‏ ، ووَضَعَهُ في حِجرِهِ ، فَبَكى‏ . فَقالَت أسماءُ : بِأَبي أنت واُمّي ، مِمَّ بُكاؤُكَ ؟ قالَ : عَلَى ابني هذا . قُلتُ : إنَّهُ وُلِدَ السّاعَةَ يا رَسولَ اللَّهِ ! فَقالَ : تَقتُلُهُ الفِئَةُ الباغِيَةُ مِن بَعدي لا أنالَهُمُ اللَّهُ شَفاعَتي . ثُمَّ قالَ : يا أسماءُ ، لا تُخبِري فاطِمَةَ بِهذا ؛ فَإِنَّها قَريبَةُ عَهدٍ بِوِلادَتِهِ (عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۶ ح ۵ ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص ۲۴۱ ح ۱۴۶) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
176

فصل دوم : پيشگويى پيامبر در باره شهادت امام حسين‏

2 / 1

پيشگويى درباره شهادت او ، هنگام تولّدش‏

۳۵.الأمالى ، صدوق- به نقل از صفيّه دختر عبد المطّلب -: هنگامى كه حسين عليه السلام از شكم مادرش زاده شد ، او را به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دادم و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله زبانش را در دهان او نهاد و حسين عليه السلام زبان پيامبر خدا را مكيد و من گمان مى‏كردم كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله جز شير يا عسل به او نخوراند.
حسين عليه السلام بول كرد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ميان چشمانش را بوسيد . سپس او را به من داد و در حالى كه مى‏گريست ، فرمود: «اى پسركم! خدا كسانى را كه كشنده تو هستند ، بكشد!» و سه بار، اين را فرمود.
گفتم: پدر و مادرم به فدايت! چه كسى او را مى‏كشد؟
فرمود: «بازماندگان دسته متجاوز، از بنى اميّه . خدا آنان را لعنت كند!» .۱

۳۶.المناقب ، كوفى- به نقل از ابن عبّاس -: هنگامى كه حسين بن على - كه درودهاى خدا بر آن دو باد - متولّد شد، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر قابله او ، صفيّه دختر عبد المطّلب ، وارد شد و فرمود: «اى عمّه!فرزندم را به من بده» .
صفيّه گفت: پدران و مادران [ ما ] فدايت! چگونه او را به تو بدهم ، در حالى كه هنوز او را پاكيزه نكرده‏ام؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «سوگند به آن كه جان محمّد به دست اوست، خداوند ، او را از بالاى عرشش پاكيزه كرده است» و سپس كفِ دستانش را پيش آورد و من ، حسين عليه السلام را به او دادم . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با سر بر روى او خم شد و كره چشم‏ها و گونه‏هايش را بوسيد و زبانش را مكيد، گويى كه عسل يا شير مى‏مكد. سپس مدّتى طولانى گريست و چون به حال طبيعى باز گشت ، فرمود: «خدا بكُشد كسانى را كه تو را مى‏كشند!» .
صفيّه گفت: حبيب من، محمّد! چه كسى خاندان پيامبر خدا را مى‏كشد؟
فرمود: «اى عمّه! گروه متجاوز از بنى اميّه ، او را مى‏كشند» .۲

1.لَمّا سَقَطَ الحُسَينُ عليه السلام مِن بَطنِ اُمِّهِ ، فَدَفَعتُهُ إلَى النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله ، فَوَضَعَ النَّبِيُّ لِسانَهُ في فيهِ ، وأقبَلَ الحُسَينُ عليه السلام عَلى‏ لِسانِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَمُصُّهُ ، فَما كُنتُ أحسَبُ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَغذوهُ إلّا لَبَناً أو عَسَلاً . قالَت : فَبالَ الحُسَينُ عليه السلام ، فَقَبَّلَ النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله بَينَ عَينَيهِ ، ثُمَّ دَفَعَهُ إلَيَّ وهُوَ يَبكي ، ويَقولُ : لَعَنَ اللَّهُ قَوماً هُم قاتِلوكَ يا بُنَيَّ . يَقولُها ثَلاثاً . قالَت : فَقُلتُ : فِداكَ أبي واُمّي ، ومَن يَقتُلُهُ ؟ قالَ : بَقِيَّةُ الفِئَةِ الباغِيَةِ مِن بَني اُمَيَّةَ ، لَعَنَهُمُ اللَّهُ ! (الأمالى ، صدوق : ص ۱۹۹ ح ۲۱۲ ، روضة الواعظين : ص ۱۷۲) .

2.لَمّا كانَ مَولِدُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِما ، وكانَت قابِلَتَهُ صَفِيَّةُ بِنتُ عَبدِ المُطَّلِبِ ، فَدَخَلَ عَلَيهَا النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله فَقالَ : يا عَمَّةُ ، ناوِلِيني وَلَدي . قالَت : فِداكَ الآباءُ وَالاُمَّهاتُ ، كَيفَ اُناوِلُكَهُ ولَم اُطَهِّرهُ بَعدُ ؟ قالَ : وَالَّذي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ ، لَقَد طَهَّرَهُ اللَّهُ مِن عَلا عَرشِهِ ، فَمَدَّ بِيَدِهِ وكَفَّيهِ ، فَناوَلَتهُ إيّاهُ ، فَطَأطَأَ عَلَيهِ بِرَأسِهِ يُقَبِّلُ مُقلَتَيهِ وخَدَّيهِ ، ويَمُجُّ لِسانَهُ كَأَنَّما يَمُجُّ عَسَلاً أو لَبَناً ، ثُمَّ بَكى‏ طَويلاً صلى اللَّه عليه و آله ، فَلَمّا أفاقَ قالَ : قَتَلَ اللَّهُ قَوماً يَقتُلونَكَ! قالَت صَفِيَّةُ : فَقُلتُ : حَبيبي مُحَمَّدُ ، مَن يَقتُلُ عِترَةَ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ؟ قالَ : يا عَمَّةُ ، تَقتُلُهُ الفِئَةُ الباغِيَةُ مِن بَني اُمَيَّةَ (المناقب ، كوفى : ج ۲ ص ۲۳۴ ح ۶۹۹) .

تعداد بازدید : 149669
صفحه از 873
پرینت  ارسال به