ح - در كنار رود فرات، صبر كن ، اى ابا عبد اللَّه!
۱۱۷.مُسنَد ابن حنبل- به نقل از عبد اللَّه بن نُجَى ، در باره پدرش -: او كه مسئول وسايل طهارت على عليه السلام بود ، با ايشان كه عازم صفّين بود، حركت كرد. هنگامى كه از كنار نينوا۱ مىگذشت ، على عليه السلام ندا داد: «صبر داشته باش ، ابا عبد اللَّه! صبر داشته باش ، ابا عبد اللَّه! در كنار فرات !» .
گفتم: يعنى چه؟
فرمود: «روزى بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد شدم و چشمانش اشكبار بود. پرسيدم: اى پيامبر خدا! آيا كسى شما را ناراحت كرده است؟ چرا اشك از چشمانت سرازير است؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل ، اندكى پيش ، از نزدم رفت. او برايم گفت كه حسين در كنار رود فرات ، كشته مىشود.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل گفت: آيا مىخواهى خاك آن جا را ببويى؟ گفتم: آرى . و جبرئيل، دستش را دراز كرد و مشتى از خاك آن جا را به من داد و من ديگر نتوانستم جلوى ريزش اشك خود را بگيرم» .۲
ط - اين جا، اين جا!
۱۱۸.وقعة صفّين- به نقل از ابو جُحَيفه -: عُروه بارقى نزد سعيد بن وَهْب آمد و از او سؤال كرد و من مىشنيدم. او گفت: [پيش از اين] حديثى را از على بن ابى طالب عليه السلام برايم نقل كردى.
گفت : آرى! مِخنَف بن سُلَيم ، مرا به سوى على عليه السلام فرستاد و من در كربلا به او رسيدم. ديدم با دستش اشاره مىكند و مىگويد: «اين جا، اين جا» .
مردى به او گفت: اى امير مؤمنان! اين، چه معنايى مىدهد؟
فرمود: «اسباب سفر خاندان محمّد ، اين جا فرود مىآيد . واى بر ايشان از [ستم ]شما و واى بر شما از [دادخواهى] ايشان [در پيشگاه خداوند]!» .
مرد به على عليه السلام گفت: اى امير مؤمنان! معناى اين سخن چيست؟
فرمود: «واى بر ايشان از شما ، كه آنها را مىكشيد ، و واى بر شما از ايشان ، كه خداوند ، شما را به دليل كشتن آنها، به آتش دوزخ مىبرد!» .۳
1.در نواحى كوفه ، منطقهاى است به نام نينوا، و كربلا - كه امام حسين عليه السلام در آن كشته شد - ، بخشى از آن منطقه است (معجم البلدان : ج ۵ ص ۳۳۹ . نيز ، ر . ك : نقشه شماره ۴ در پايان جلد ۲) .
2.أنَّهُ سارَ مَعَ عَلِيٍّ عليه السلام ، وكانَ صاحِبَ مِطهَرَتِهِ ، فَلَمّا حاذى نينَوى ، وهُوَ مُنطَلِقٌ إلى صِفّينَ ، فَنادى عَلِيٌّ عليه السلام : اِصبِر أبا عَبدِ اللَّهِ ، اِصبِر أبا عَبدِ اللَّهِ بِشَطِّ الفُراتِ . قُلتُ : وماذا ؟
قالَ : دَخَلتُ عَلَى النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله ذاتَ يَومٍ وعَيناهُ تَفيضانِ ، قُلتُ : يا نَبِيَ اللَّهِ أغضَبَكَ أحَدٌ ، ما شَأنُ عَينَيكَ تَفيضانِ ؟
قالَ : بَل قامَ مِن عِندي جِبريلُ عليه السلام قَبلُ ، فَحَدَّثَني أنَّ الحُسَينَ يُقتَلُ بِشَطِّ الفُراتِ .
قالَ : فَقالَ : هَل لَكَ إلى أن اُشِمَّكَ مِن تُربَتِهِ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم ، فَمَدَّ يَدَهُ فَقَبَضَ قَبضَةً مِن تُرابٍ فَأَعطانيها ، فَلَم أملِك عَيني أن فاضَتا (مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۱۸۴ ح ۶۴۸ ، مسند أبى يعلى : ج ۱ ص ۲۰۶ ح ۳۵۸) .
3.جاءَ عُروَةُ البارِقِيُّ إلى سَعيدِ بنِ وَهبٍ ، فَسَأَلَهُ وأنَا أسمَعُ ، فَقالَ : حَديثٌ حَدَّثتَنيهِ عَن عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام . قالَ : نَعَم ، بَعَثَني مِخنَفُ بنُ سُلَيمٍ إلى عَلِيٍّ عليه السلام ، فَأَتَيتُهُ بِكَربَلاءَ ، فَوَجَدتُهُ يُشيرُ بِيَدِهِ ويَقولُ : هاهُنا هاهُنا . فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : وما ذلِكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟
قالَ : ثَقَلٌ لِآلِ مُحَمَّدٍ يَنزِلُ هاهنا ، فَوَيلٌ لَهُم مِنكُم ، ووَيلٌ لَكُم مِنهُم !
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : ما مَعنى هذَا الكَلامِ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ !
قالَ : وَيلٌ لَهُم مِنكُم : تَقتُلونَهُم ؛ ووَيلٌ لَكُم مِنهُم : يُدخِلُكُمُ اللَّهُ بِقَتلِهِم إلَى النّارِ (وقعة صفّين : ص ۱۴۱ ؛ شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج ۳ ص ۱۷۰ ) .