239
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

ج - سِنان بن اَنَس‏

۱۴۰.شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد -به نقل از فُضَيل ، از امام باقر عليه السلام- : هنگامى كه على عليه السلام فرمود: « از من بپرسيد ، پيش از آن كه مرا نيابيد . به خدا سوگند ، از من در باره گروهى كه صد نفر را گم‏راه و صد نفر را هدايت مى‏كند ، نمى‏پرسيد، جز آن كه بانگ زننده و راهبَر آن را به شما خبر مى‏دهم» ، مردى به سوى او رفت و گفت: به من بگو كه در سر و ريش من، چند تار موى است ؟
على عليه السلام به او فرمود : «به خدا سوگند، دوستم (پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله) به من فرمود كه بر هر تار موى سر تو ، شيطانى است كه تو را لعنت مى‏كند و بر هر تار موى ريش تو، شيطانى است كه تو را گم‏راه مى‏كند و در خانه تو، بُزغاله‏اى (بچّه عزيزكرده‏اى) است كه فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را مى‏كشد» .
پسر او كه قاتل حسين عليه السلام شد، آن روز ، كودكى بود كه هنوز چهار دست و پا راه مى‏رفت و او همان سِنان بن اَنَس نخعى است‏۱ .۲

1.صدوق در الأمالى (ص ۱۹۶ ح ۲۰۷) ، همين واقعه را به سعد بن ابى وقّاص نسبت داده و آن كودك را فرزند او، عمر بن سعد ، دانسته است و شبيه به همين در كامل الزيارات (ص ۱۵۵ ح ۱۹۱) و خصائص الأئمّة (ص ۶۲) آمده است ؛ امّا سعد بن ابى وقّاص ، در روزگار خلافت امام على عليه السلام از بيعت با امام عليه السلام خوددارى كرد و بيرون از كوفه مى‏زيست . از اين رو ، حضور او در مجلس سخنرانى امام عليه السلام ، بعيد مى‏نمايد. از سوى ديگر ، ولادت عمر بن سعد را در سال ۲۳ ق ، و برخى آن را در عصر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دانسته‏اند (تهذيب الكمال : ج ۲۱ ص ۳۵۷) و در هر حال، او به هنگام سخنرانى امام على عليه السلام در كوفه [كه در محدوده سال‏هاى ۳۶ - ۴۰ هجرى انجام شده ]نمى‏توانسته كودكى باشد كه بر روى دست و پا راه مى‏رود . بر اين پايه، آنچه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغة، به نقل از كتاب الغارات آورده، صحيح‏تر مى‏نمايد و شايد همين، دليل نام نياوردن شيخ مفيد (الإرشاد : ج ۲ ص ۳۳۰) از اسم سؤال كننده و پسر او باشد .

2.لَمّا قالَ عَلِيٌّ عليه السلام : «سَلوني قَبلَ أن تَفقِدوني ، فَوَ اللَّهِ ، لا تَسأَلونَني عَن فِئَةٍ تُضِلُّ مِئَةً وتَهدي مِئَةً ، إلّا أنبَأتُكُم بِناعِقَتِها وسائِقَتِها» قامَ إلَيهِ رَجُلٌ ، فَقالَ : أخبِرني بِما في رَأسي ولِحيَتي من طاقَةِ شَعرٍ . فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : وَاللَّهِ ، لَقَد حَدَّثَني خَليلي أنَّ عَلى‏ كُلِّ طاقَةِ شَعرٍ مِن رَأسِكَ مَلَكاً يَلعَنُكَ ، وأنَّ عَلى‏ كُلِّ طاقَةِ شَعرٍ مِن لِحيَتِكَ شَيطاناً يُغويكَ ، وأنَّ في بَيتِكَ سَخلاً يَقتُلُ ابنَ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله . وكانَ ابنُهُ قاتِلُ الحُسَينِ عليه السلام يَومَئِذٍ طِفلاً يَحبو ، وهُوَ سِنانُ بنُ أنَسٍ النَّخَعِيِّ (شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج ۲ ص ۲۸۶ ؛ بحار الأنوار: ج ۳۴ ص ۲۹۷) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
238

3 / 10

پيشگويى على عليه السلام درباره قاتل او

الف - يزيد ، او را مى‏كشد

۱۳۸.الفتوح -به نقل از ابن عبّاس- : هنگامى كه على عليه السلام از صفّين باز گشت و كار نهروانيان را تمام كرد، اَعوَرِ همْدانى بر او در آمد. على عليه السلام به او فرمود : «اى حارث! آيا فهميدى كه من امروز از صبح، گرفته و اندوهگين و بى‏تاب و مضطربم؟» .
حارث گفت: علّت چيست، اى امير مؤمنان؟ آيا از جنگ با شاميان و بصريان و اهل نهروان پشيمانى؟
امام عليه السلام فرمود: «نه، واى بر تو - اى حارث - كه من از آن شادمانم! در عالم رؤيا، سرزمين كربلا را ديدم و ديدم كه پسرم حسين ، با سرِ بريده بر روى زمين آن افتاده است و درختان را به رو افتاده و آسمان را شكافْ برداشته و بارهاى شتران را بر زمين افتاده ديدم و شنيدم كه مُنادى‏اى ميان آسمان و زمين ، ندا مى‏دهد و مى‏گويد: اى قاتلان حسين! ما را ترسانديد . خدا ، شما را بترساند و بكشد!
سپس بيدار شدم و به خاطر آنچه ديده بودم ، در اضطراب افتادم» .
حارث به او گفت : چنين نيست ، اى امير مؤمنان! آن رؤيا جز خير نيست .
على عليه السلام به او فرمود : «نه، اى حارث! قانون خدا ، پيشى گرفته و قضاى او ، نافذ گشته و محبوبم محمّد صلى اللَّه عليه و آله ، به من خبر داده كه يزيد ، پسرم را مى‏كشد . خدا ، عذابش را در آتش بيفزايد!» .۱

ب - لعنت شده اين امّت ، او را سر مى‏بُرد

۱۳۹.الفتوح -به نقل از زهير بن ارقم- : هنگامى كه ضربه ابن مُلجم به على عليه السلام رسيد، بر او وارد شدم . او حسين عليه السلام را به سينه‏اش چسبانده بود و مى‏بوسيد و مى‏فرمود: «اى ميوه و دسته گل من، و اى ميوه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و برگزيده او، و اى ذخيره برگزيده جهانيان، محمّد بن عبد اللَّه! گويى تو را مى‏بينم كه به زودى ، سرت را مى‏بُرند!» .
گفتم: اى امير مؤمنان! چه كسى او را سر مى‏برد ؟
فرمود: «لعنت شده اين امّت ، او را سر مى‏برد . آن گاه خداوند به او باز نمى‏گردد (توفيق توبه پيدا نمى‏كند) و هنگامى او را قبض روح مى‏كند كه از شراب ، سيراب شده و مست است» .
من گريستم و امام على عليه السلام به من فرمود: «اى زهير! گريه مكن كه آنچه قضاى خداوند است، مى‏شود» .۲

1.لَمّا رَجَعَ عَلِيٌّ عليه السلام من صِفّينَ وفَرَغَ مِن أهلِ النَّهرَوانِ ، دَخَلَ عَلَيهِ الأَعوَرُ الهَمدانِيُّ . فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : يا حارِثُ ! أعَلِمتَ أنّي مُنذُ البارِحَةِ كَئيبٌ حَزينٌ فَزِعٌ وَجِلٌ ؟ فَقالَ الحارِثُ : ولِمَ ذاكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ ! أنَدَماً مِنكَ عَلى‏ قِتالِ أهلِ الشّامِ وأهلِ البَصرَةِ وَالنَّهرَوانِ ؟ فَقالَ : لا ، وَيحَكَ يا حارِثُ ! وإنّي بِذلِكَ مَسرورٌ ، ولكِنّي رَأَيتُ في مَنامي أرضَ كَربَلاءَ ، ورَأَيتُ ابنِيَ الحُسَينَ مَذبوحاً مَطروحاً عَلى‏ وَجهِ الأَرضِ ! ورَأَيتُ الأَشجارَ مُنكَبَّةً ، وَالسَّماءَ مُصَدَّعَةً ، وَالرِّحالَ مُتَطَأمِنَةً ، وسَمِعتُ مُنادِياً يُنادي بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ ، وهُوَ يَقولُ : أفزَعتُمونا يا قَتَلَةَ الحُسَينِ ، أفزَعَكُمُ اللَّهُ وقَتَلَكُم ! ثُمَّ إنِّي انتَبَهتُ وأنَا مِنهُ عَلى‏ وَجَلٍ لِما رَأَيتُ ؛ فَقالَ لَهُ الحارِثُ : كَلّا يا أميرَ الُمؤمِنينَ ، لا يَكونُ إلّا خَيراً . فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : هَيهاتَ يا حارِثُ ، سَبَقَت كَلِمَةُ اللَّهِ ، ونَفَذَ قَضاؤُهُ ، وقَد أخبَرَني حَبيبي مُحَمَّدٌ صلى اللَّه عليه و آله أنَّ ابني يَقتُلُهُ يَزيدُ ، زادَهُ اللَّهُ فِي النّارِ عَذاباً (الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۳) .

2.لَمّا اُصيبَ عَلِيٌّ عليه السلام بِضَربَةِ ابنِ مُلجَمٍ ، دَخَلتُ عَلَيهِ وَقَد ضَمَّ الحُسَينَ عليه السلام إلى‏ صَدرِهِ وهُوَ يُقَبِّلُهُ ، ويَقولُ لَهُ : يا ثَمَرَتي ورَيحانَتي ، وثَمَرَةَ نَبِيِّ اللَّهِ وصَفِيَّهُ ، وذَخيرَةَ خَيرِ العالَمينَ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللَّهِ ، كَأَنّي أراكَ وقَد ذُبِحتَ عَن قَليلٍ ذَبحاً ! قالَ : فَقُلتُ : ومَن يَذبَحُهُ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ فَقالَ : يَذبَحُهُ لَعينُ هذِهِ الاُمَّةِ ، ثُمَّ لا يَتوبُ اللَّهُ عَلَيهِ ، ويَقبِضُهُ إذا قَبَضَهُ وهُوَ مَلآنُ مِنَ الخَمرِ سَكرانُ . قالَ زُهَيرٌ : فَبَكَيتُ ، فَقالَ لي عَلِيٌّ عليه السلام : لا تَبكِ يا زُهَيرُ ، فَالَّذي قُضِيَ كائِنٌ (الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۴) .

تعداد بازدید : 147329
صفحه از 873
پرینت  ارسال به