35
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

د - متفرّدات منابع متأخّر

مطالعه تفصيلىِ گزارش‏هاى مربوط به واقعه عاشورا در دانش‏نامه امام حسين عليه السلام - كه اين كتاب نيز برگرفته از آن است - اين پرسش را براى پژوهشگر ، پديد مى‏آورد كه : چرا شمارى از مطالب مشهورى كه در منابع متأخّر آمده‏اند و بسيارى از مرثيه‏سرايان در گزارش واقعه عاشورا مطرح مى‏كنند ، در آن دانش‏نامه نيست ، در صورتى كه انتخاب نام «دانش‏نامه» براى آن مجموعه ، ايجاب مى‏كرد كه جامع همه گزارش‏هاى واقعه عاشورا باشد ؟ آيا دست‏اندركاران تهيّه و تدوين دانش‏نامه امام حسين عليه السلام (و نيز اين شهادت‏نامه) ، اين گزارش‏ها را نديده‏اند؟ يا مُتفرّدات منابع متأخّر ، معتبر نيستند و اصولاً گزارش‏هايى بى‏اساس اند؟ و يا دليل ديگرى در اين باره وجود دارد؟ آنچه در زير مى‏آيد ، پاسخ اين پرسش‏هاست .

استناد نكردن به منابع متأخّر

عدم استفاده از منابع متأخّر و نياوردن شمارى از گزارش‏هاى مشهور واقعه عاشورا در اين كتاب ، از دلايل زير ناشى شده است :

1 . ارائه مستند واقعه عاشورا

نخستين دليلِ بهره نگرفتن از منابع متأخّر در دانش‏نامه امام حسين عليه السلام و اين منتخب (شهادت‏نامه) ، ارائه تاريخ معتبر و مستند زندگى سيّد الشهدا و بويژه واقعه عاشوراست . از اين رو ، روش ما در اين پژوهش ، بهره‏گيرى از كهن‏ترين منابع (يعنى منابع قرن اوّل تا هفتم و بعضاً تا قرن نهم هجرى) بوده است . بر اين اساس ، گزارش‏هايى كه در منابع بعدى آمده‏اند و ريشه در منابع اصلى و كهن ندارند ، مورد استناد ما قرار نگرفته‏اند .
البتّه اين سخن ، بِدان معنا نيست كه هر چه در منابع كهن وجود دارد ، معتبر است ؛ بلكه اعتبار مطالب منابع كهن و قابل استناد نيز منوط به ارزيابى‏هاى لازم است ، چنان كه ما در اين پژوهش ، موارد قابل توجّهى از مطالب اين منابع را مورد نقد قرار داده‏ايم .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
34

10 . مَعالى السِّبطَين‏

محمّدمهدى حائرى مازندرانى (م 1385 ق) ، از نويسندگان قرن چهاردهم ، بجز معالى السبطين ، دو كتاب ديگر نيز در باره اهل بيت عليهم السلام دارد : شجره طوبى و الكوكب الدرّى فى أحوال النبىّ و البتول و الوصىّ . حائرى مازندرانى در كتاب عربىِ معالى السبطين ، اندكى به شرح حال امام حسن عليه السلام پرداخته و بقيّه كتاب را به امام حسين عليه السلام اختصاص داده است . او مطالب كتاب را با داستان و شعر ، در هم آميخته و آنها را به شكل مطالب مناسب مجالس سوگوارى عرضه كرده است . او مطالب تاريخى ، حديثى و... را نقل مى‏كند تا زمينه مناسبى براى گزارش مقتل و وقايع عاشورا ، فراهم آورد و در اين ميان ، از نقل مطالب ضعيف و استفاده از كتب و منابع غير قابل اعتماد (مانند : روضة الشهدا ، أسرار الشهادة ، المنتخب طريحى و ...) خوددارى نمى‏كند .۱
شهيد سيّد محمّد على قاضى طباطبايى - كه با مؤلّف ، آشنايى و مكاتبه داشته - نيز نقل‏هاى كتاب را چندان قابل اعتماد نمى‏داند و آنها را آميخته از صحيح و ضعيف مى‏شمارد و از اين رو ، مطالعه كننده كتاب را به دقّت در آن ، فرا مى‏خواند۲ .۳

ج - منابع معاصر

منابع تاريخ عاشورا ، پس از قرن نهم و دهم ، آن قدر متعدّدند كه نمى‏توان به همه آنها پرداخت ؛ امّا به طور كلّى مى‏توان گفت كه اعتبار اين كتب، تابع اعتبار منابع مورد استفاده مؤلّفان آنهاست. به سخن ديگر، گزارش كتب متأخّر و معاصر ، هر اندازه متّكى بر كتاب‏هاى كهن‏تر و معتبرتر باشد و در نقل آن ، امانتدارى و دقّت بيشترى رعايت شده باشد، قابل اعتمادتر خواهد بود.
از اين رو ، كتاب‏هاى بزرگى مانند بحار الأنوار و كتاب‏هاى پر مراجعه‏اى مانند نَفَس المهموم ، منتهى الآمال ، إبصار العين و مقتل المُقَرَّم را نمى‏توان با يك نظر كلّى در يكى از دو دسته پيشين جاى داد، يا نمى‏توان كتابى مانند الكبريت الأحمر محمّدباقر بيرجندى (1276 - 1352 ق) را با وجود عالم بودن نويسنده آن - كه كتاب خود را با تتبّع فراوان ، گرد آورده - ، معتبر يا غير معتبر دانست ؛ زيرا برخى منابع آن ، قابل اعتماد و برخى ديگر ، ضعيف اند . البتّه مؤلّف ، گاه به نقد برخى گزارش‏ها پرداخته ؛ امّا نقل بدون داورىِ مطالب از كتاب‏هاى ضعيف نيز در آن، كم نيست .
گفتنى است بر همين اساس ، اعتبار نَفَس المهموم و بحار الأنوار بيشتر است ؛ زيرا بيشتر گزارش‏هاى آنها قابل قبول و مستند به كتب كهن و معتبر است .
نتيجه سخن ، اين كه يك گزارش تاريخى را تنها به دليل وجود آن در يكى از كتاب‏هاى متأخّر يا معاصر - هر چه قدر هم كه آن كتاب ، مشهور و مورد توجّه باشد - ، نمى‏توان داراى سند قابل اتّكاى تاريخى دانست و به استناد آن، مطلبى را به اهل بيت عليهم السلام نسبت داد ؛ بلكه بايد منبع آن كتاب نيز معلوم و سنجيده گردد و اگر ضعيف بود يا اساساً منبعى براى آن يافت نشد، از دايره اعتماد، خارج مى‏شود. همين نكته در باره نقل‏هاى شفاهى نيز جارى است؛ چرا كه حتى اگر گوينده سخنْ انسان بزرگى باشد ، با توجّه به فاصله زمانى بسيار زياد با روزگار اهل بيت عليهم السلام و تجربه راه يافتن خطاهاى بسيار به نقل‏هاى شفاهى ، اعتماد كردن به چنين نقل‏هايى، بر خلاف سيره عُقلاست.

1.براى ديدن برخى مطالب ضعيف اين كتاب و نقد آنها، ر. ك: عاشورا - عزادارى - تحريفات: ص ۳۸۸ و ۳۹۳ و ۳۹۶ و ۴۰۰.

2.تحقيق در باره اوّل اربعين حضرت سيّد الشهدا عليه السلام : ص ۳۸۲ .

3.نمونه‏هايى از اخبار ضعيف و حتّى متفرّد اين كتاب ، عبارت اند از : اين كه امام حسين عليه السلام وقتى ديد على اكبر به ميدان مى‏رود ، سه بار مُشرف به مرگ شد ، يا عمّه‏ها و خوهران على اكبر ، از رفتن وى به ميدان ممانعت كردند ، يا زينب قبل از آمدن امام ، خودش را روى جنازه على اكبر انداخت ؛ چون مى‏دانست اگر او فرزندش را كشته ببيند ، روح از بدنش مفارقت مى‏كند (معالى السبطين: ج ۱ ص ۲۵۴ - ۲۵۵) ، خروج ليلى از خيمه با سر برهنه پس از شهادت على اكبر (ج ۲ ص ۲۴) و... .

تعداد بازدید : 170253
صفحه از 873
پرینت  ارسال به