367
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

4 / 9

سخنرانى ابن زياد در مسجد كوفه و ترساندن مردم از مخالفت با خويش‏

۳۲۶.تاريخ الطبرى- به نقل از ابو ودّاك -: چون ابن زياد وارد قصر شد، مردم را به نماز فرا خواند. مردم ، اجتماع كردند . عبيد اللَّه بيرون آمد و حمد و ثناى خدا را به جا آورد و آن گاه گفت: امّا بعد، به راستى كه امير مؤمنان - كه خدا ، امورش را سامان بخشد - مرا بر شهر و مرزهاى شما گمارده است و مرا به رعايت انصاف با ستم‏ديدگان شما و بخشش به تهى‏دستانتان و نيكى به افراد مطيع و حرف‏شنو و سختگيرى بر سركشان و اهل ترديدتان ، دستور داده است .
من ، فرمان او را در ميان شما اجرا مى‏كنم و پيمانش را عملى مى‏سازم. براى نيكوكار و اهل اطاعت ، پدرى مهربان هستم و تازيانه و شمشيرم ، براى كسانى خواهد بود كه از دستورم سرپيچى و با پيمانم مخالفت ورزند. هر كسى بايد خود را حفظ كند. اين، نصيحت بود، نه تهديد.
آن گاه فرود آمد.۱

۳۲۷.الأخبار الطوال : ابن زياد از تهنيت گفتن‏هاى مردم به حسين عليه السلام ناراحت شد و آمد تا به مسجد جامع وارد شد . مردم را براى اجتماع ، خبر كردند. عبيد اللَّه بر منبر رفت و حمد و ثناى خدا را به جا آورد و گفت: اى كوفيان! به راستى كه امير مؤمنان ، مرا بر شهر شما گمارده و ثروت‏هايتان را ميانتان تقسيم كرده و مرا به رعايت انصاف با ستم‏ديدگان شما و نيكى به افراد مطيع و حرف‏شنو و سختگيرى بر سركشان و اهل ترديدتان ، دستور داده است .
من ، فرمان او را اجرا مى‏كنم و براى افراد مطيع ، پدرى مهربان و براى مخالفان ، زهرِ كشنده‏ام. هر يك از شما ، مراقب خود باشد و خود را نگه دارد .
آن گاه از منبر ، فرود آمد و به سمت قصر ، راه افتاد و وارد قصر شد. نعمان هم به سوى وطن خود ، شام ، حركت كرد.۲

1.لَمّا نَزَلَ [ابنُ زِيادٍ] القَصرَ نودِيَ الصَّلاةُ جامِعَةٌ ، قالَ : فَاجتَمَعَ النّاسُ ، فَخَرَجَ إلَينا فَحَمِدَ اللَّهَ وأثنى‏ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّ أميرَ المُؤمِنينَ - أصلَحَهُ اللَّهُ - وَلّاني مِصرَكُم وثَغرَكُم ، وأمَرَني بِإِنصافِ مَظلومِكُم ، وإعطاءِ مَحرومِكُم ، وبِالإِحسانِ إلى‏ سامِعِكُم ومُطيعِكُم ، وبِالشِّدَّةِ عَلى‏ مُريبِكُم وعاصيكُم ، وأنَا مُتَّبِعٌ فيكُم أمرَهُ ، ومُنَفِّذٌ فيكُم عَهدَهُ ، فَأَنَا لِمُحسِنِكُم ومُطيعِكُم كَالوالِدِ البَرِّ ، وسَوطي وسَيفي عَلى‏ مَن تَرَكَ أمري ، وخالَفَ عَهدي ، فَليُبقِ امرُؤٌ عَلى‏ نَفسِهِ ، اَلصِّدقُ يُنبِئُ عَنكَ لَا الوَعيدُ ! ثُمَّ نَزَلَ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۸ ؛ الإرشاد : ج ۲ ص ۴۴) .

2.نَظَرَ ابنُ زِيادٍ مِن تَباشيرِهِم بِالحُسَينِ عليه السلام إلى‏ ما ساءَهُ ، وأقبَلَ حَتّى‏ دَخَلَ المَسجِدَ الأَعظَمَ ، ونودِيَ فِي النّاسِ فَاجتَمَعوا ، وصَعِدَ المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللَّهَ وأثنى‏ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : يا أهلَ الكوفَةِ ، إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ قَد وَلّاني مِصرَكُم ، وقَسَّمَ فَيأَكُم فيكُم ، وأمَرَني بِإِنصافِ مَظلومِكُم ، وَالإِحسانِ إلى‏ سامِعِكُم ومُطيعِكُم ، وَالشِّدَّةِ عَلى‏ عاصيكُم ومُريبِكُم ، وأنَا مُنتَهٍ في ذلِكَ إلى‏ أمرِهِ ، وأنَا لِمُطيعِكُم كَالوالِدِ الشَّفيقِ ، ولِمُخالِفِكُم كَالسَّمِّ النَّقيعِ ، فَلا يُبقِيَنَّ أحَدٌ مِنكُم إلّا عَلى‏ نَفسِهِ . ثُمَّ نَزَلَ ، فَأَتى القَصرَ فَنَزَلَهُ ، وَارتَحَلَ النُّعمانُ بنُ بَشيرٍ نَحوَ وَطَنِهِ بِالشّامِ (الأخبار الطوال : ص ۲۳۲) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
366

سخنى در باره گزارش ورود ابن زياد به كوفه پس از حركت امام حسين عليه السلام از مكّه‏

بر پايه گزارشى ، پس از حركت كردن امام حسين عليه السلام از مكّه به طرف كوفه، يزيد، عبيد اللَّه بن زياد را به سِمَت فرماندارى كوفه ، منصوب كرد. متن گزارش ، چنين است :
يزيد ، دشمن‏ترينِ مردم نسبت به عبيد اللَّه بن زياد بود ؛ امّا به او نياز داشت . پس به او نوشت : «تو را علاوه بر حكومت بصره ، به حكومت كوفه هم منصوب مى‏كنم . حسين ، عازم كوفه شده است . از او بر حذر باش . مسلم بن عقيل نيز در كوفه است . او را بكُش»۱ .
ليكن اين گزارش ، درست نيست و با ديگر نقل‏ها سازگارى ندارد ؛ زيرا امام حسين عليه السلام در آستانه شهادت مسلم به طرف كوفه حركت كرد و شهادت مسلم ، مدّتى پس از انتصاب عبيد اللَّه و حضور او در كوفه بوده است. بنا بر اين ، حركت امام حسين عليه السلام به طرف كوفه ، مدّتى پس از آمدن عبيد اللَّه به كوفه ، اتفاق افتاده است .
به نظر مى‏رسد آنچه سبب شكل‏گيرى اين گزارش شده، خَلط دو نامه يزيد به عبيد اللَّه است : يكى ، نامه انتصاب عبيد اللَّه به سِمَتِ فرماندارى كوفه كه آن را پيش از حركت كردن امام حسين عليه السلام به سَمت كوفه نوشته؛ و ديگرى ، نامه‏اى كه پس از حركت كردن امام حسين عليه السلام به طرف كوفه، براى وى نوشته است.۲

1.تذكرة الخواصّ : ص ۲۴۱ .

2.ر . ك : ص ۳۴۹ (فصل چهارم / رايزنى يزيد براى انتخاب حكمران كوفه) و ص ۶۱۰ (فصل هفتم / نامه يزيد به ابن زياد براى كشتن امام عليه السلام).

تعداد بازدید : 147326
صفحه از 873
پرینت  ارسال به