391
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

تأمّلى در گزارش طرح ترور ابن زياد

يكى از مسائل قابل تأمّل در حوادث شهر كوفه قبل از شهادت مسلم ، گزارشى در موضوع طرح ترور ابن زياد است . بر پايه اسنادى كه گذشت ، اين طرح ، توسّط شَريك بن اَعوَر يا هانى بن عُروه يا عُمارة بن عبيد ، به مسلم، پيشنهاد گرديد. او نيز آن را پذيرفت و قرار شد هنگامى كه ابن زياد به عيادت هانى يا شريك بن اَعوَر آمد ، مسلم، همراه با سى مرد مسلّح ، طبق نقشه قبلى ، ابن زياد را ترور نمايد .
ابن زياد ، به عيادت شريك بن اَعوَر و يا هانى آمد و زمينه براى اجراى نقشه ترور ، آماده شد ؛ امّا مسلم، در آخرين لحظات از اجراى آن ، امتناع ورزيد .
در پاسخ به اين پرسش كه : «چرا طرح ترور ابن زياد اجرا، نشد؟» ، گزارش‏هاى متفاوتى وجود دارد . شمارى از گزارش‏ها ، حاكى از آن‏اند كه ابن زياد ، از قرائن موجود ، متوجّه طرح ترور خود شد و صحنه را فوراً ترك كرد .۱
برخى از گزارش‏ها ، تصريح مى‏كنند كه زنى در خانه هانى ، مانع اقدام مسلم گرديد .۲
در شمارى از گزارش‏ها نيز پاسخ خودِ مسلم ، به اين كه چرا اقدام به ترور ابن زياد نكرد ، آمده است كه دو چيز ، مانع اقدام او شد : يكى اين كه هانى ، مايل نبوده است كه اين اقدام ، در خانه او انجام شود ؛ و ديگر ، به خاطرْ آوردنِ حديثى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود :
إنَّ الإيمانَ قَيَّدَ الفَتْكَ ، وَ لا يَفْتِكُ مُؤمِنٌ۳ .
اسلام ، غافلگيرانه كشتن را در بند كشيده است و هيچ مسلمانى ، غافلگيرانه نمى‏كُشد.
همچنين در برخى از گزارش‏ها ، مسلم ، علّت امتناع خود را فقط حديث مورد اشاره ، ذكر كرده است .۴
در گزارشى ديگر ، مسلم ، علّت امتناع خود را تنها مايل نبودن هانى به انجام گرفتن اين كار در خانه او مى‏داند .۵
و در نقلى ديگر ، مسلم براى توجيه كار خود ، به دو عامل اشاره مى‏كند : يكى ، حديث «فَتك (ترور)» ؛ و ديگر ، اين كه مايل نبوده است اين اقدام در خانه شَريك بن اَعوَر انجام شود .۶
با تأمّل در اين گزارش‏هاى متناقض ، نخستين نكته‏اى كه به ذهن مى‏رسد ، ساختگى بودنِ همه آنهاست ؛ زيرا :
اوّلاً، حضور يافتن ابن زياد در خانه علاقه‏مندان به مسلم ، به معناى قرار دادن خود در كانون خطر است كه با در نظر گرفتن زيركى سياسى ابن زياد و اوضاع بحرانى كوفه ، انجام گرفتن اين اقدام ضدّ امنيتى به وسيله او ، باور نكردنى است ، بويژه اين كه از طريق مأمور نفوذى خود ، اطّلاع يافته بود كه مسلم در خانه هانى، مخفى شده است .
ثانياً ، اوّلين لازمه اجراى نقشه ترور ، مخفيكارى است و اين، با در جريان كار قرار گرفتن سى نفر - كه همراهى آنها براى ترور يك نفر ، ضرورتى ندارد - ، منافات دارد .
ثالثاً، اگر نقشه اعدام ابن زياد ، واقعيت داشت ، مقتضاى در نظر گرفتن تدابير سياسى و امنيتى براى اين عمليات ، اين بود كه اجراى آن به فردى غير از مسلم - كه رهبرى نهضت كوفه را به عهده داشت - ، واگذار مى‏شد .
بر اين اساس ، مى‏توان گفت كه ماجراى ترور ابن زياد ، احتمالاً ساخته و پرداخته خود او و دستيارانش و براى موجّه جلوه دادن اقدام خويش بر ضدّ مسلم و سران قبايل هوادار مسلم بوده است .
اگر اين تحليل ، پذيرفته نشود و نقشه ياد شده را واقعى بدانيم ، گزارش دوم كه حاكى از متوجّه شدن ابن زياد از طريق قرائن موجود است و يا گزارش سوم كه تصريح مى‏كند زنى در خانه هانى ، مانع اجراى آن شد ، به صحّت، نزديك‏ترند .
امّا درستى گزارش‏هاى ديگرى كه مى‏گويند مسلم ، با يادآورى حديث نبوى «فتك» ، از تصميم خود منصرف شد ، بسيار بعيد مى‏نمايد ؛ بلكه مى‏توان گفت كه اهانت به مسلم است . آيا مى‏توان پذيرفت كه نماينده امام عليه السلام، هنگام طرّاحى نقشه ياد شده ، حكم آن را به ياد نداشته و موقع اجرا ، با يادآورى آن ، از تصميم خود، منصرف شده است؟!
ساير آنچه در گزارش‏هاى ياد شده ، براى بيان علّت امتناع مسلم از اجراى طرح ترور آمده ، آن قدر سست است كه ارزش نقد ندارد .
گفتنى است كه بَلاذُرى ، گزارش ديگرى در مورد طرح ترور ابن زياد توسّط عمّار بن ابى سلامه دارد كه آن هم ناكام مانده است . در اين گزارش آمده است :
عمّار بن ابى سلامه دالانى ، تصميم گرفت كه عبيد اللَّه بن زياد را در محلّ استقرار سپاهش در نُخَيله‏۷غافلگيرانه بكُشد ؛ امّا موفّق نشد . از اين رو، مخفيانه به سوى حسين عليه السلام آمد و همراه او كشته شد۸ .

1.ر. ك: ص ۳۷۸ ح‏۳۵۴ و ص ۳۸۶ ح‏۳۶۰ و ۳۶۱ و ص ۳۸۸ ح ۳۶۳ و ۳۶۴ .

2.ر . ك : ص ۳۸۳ ح ۳۵۷ .

3.گفتنى است: اين حديث، در الكامل فى التاريخ (ج ۲ ص ۵۳۸) به صورت «هيچ مسلمانى مسلمان ديگر را غافلگيرانه نمى‏كشد» آمده است . نيز ، ر . ك : ص ۳۸۰ ح ۳۵۵ و ص ۳۸۳ ح ۳۵۷ .

4.ر. ك: ص ۳۸۵ ح ۳۵۸.

5.ر. ك: ص ۳۸۷ ح ۳۶۲ .

6.ر. ك: ص ۳۹۰ ح ۳۶۵ .

7.ر. ك: نقشه شماره ۴ در پايان جلد ۲.

8.أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۸۸ .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
390

۳۶۵.الأمالى ، شجرى- به نقل از سعيد بن خالد -: شريك بن اَعوَر ، بيمار شد و مسلم با شمشير در خانه زيبا و آراسته شريك بود. شريك به مسلم گفت: هم‏اينك ، عبيد اللَّه بن زياد براى عيادت من مى‏آيد . وقتى آمد ، او را بكش .
عبيد اللَّه آمد و داخل شد و از شريك ، احوالش را پرسيد و رفت ؛ ولى مسلم ، كارى انجام نداد. مسلم به خانه هانى بن عروه مرادى نقل مكان كرد .
خبر به عبيد اللَّه رسيد. عبيد اللَّه گفت : به خدا سوگند ، اگر مايه ناسزاگويى مردمان [به خودم ]نبود، به شريك ، دشنام مى‏دادم.۱

1.مَرِضَ شَريكُ بنُ الأَعورِ ، ومُسلِمٌ في مَنزِلِهِ في حَجَلَةٍ لِشَريكٍ ومَعَهُ السَّيفُ ، فَقالَ لَهُ شَريكٌ : إنَّ عُبَيدَ اللَّهِ - يَعني ابنَ زِيادٍ - سَيَأتيني عائِداً السّاعَةَ ، فَإِذا جاءَكَ فَدونَكَ هُوَ . فَجاءَ عُبَيدُ اللَّهِ فَدَخَلَ عَلَيهِ وسَأَلَهُ ، وخَرَجَ عُبَيدُ اللَّهِ فَلَم يَصنَع مُسلِمٌ شَيئاً . وتَحَوَّلَ مُسلِمٌ إلى‏ هانِئِ بنِ عُروَةَ المُرادِيِّ ، وبَلَغَ عُبَيدَ اللَّهِ الخَبَرُ ، فَقالَ : وَاللَّهِ لَولا أن تَكونَ سُبَّةً ، لَسَبَبتُ شَريكاً (الأمالى ، شجرى : ج ۱ ص ۱۶۷) .

تعداد بازدید : 151633
صفحه از 873
پرینت  ارسال به