447
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

441.الفتوح : عبيد اللَّه بن زياد براى محمّد بن اشعث ، پيغام فرستاد كه به مسلم ، امان بده ؛ چرا كه جز از اين طريق ، نمى‏توانى بر او دست يابى.
محمّد بن اشعث ، پس از آن گفت: واى بر تو ، اى مسلم ! خودت را به كشتن مده . تو در امانى .
مسلم بن عقيل مى‏گفت: مرا به امانِ اهل نيرنگ ، نيازى نيست . آن گاه به نبرد پرداخت و اين شعر را مى‏خواند:
سوگند ياد كرده‏ام كه جز به آزادگى ، كشته نشوم ،گرچه مرگ را جامى تلخ بيابم .
خوش ندارم به من نيرنگ بزنند و يا فريب بخورم .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
446

4 / 28

اسارت مسلم پس از جراحتْ ديدن بسيار

۴۳۹.الملهوف : چون مسلم ، گروهى از آنان را كشت، محمّد بن اشعث بانگ بر آورد: اى مسلم ! تو در امانى.
مسلم گفت: چه اعتمادى به امانِ اهل نيرنگ و فجور هست ؟! و باز يورش آورد و با آنان مى‏جنگيد و سروده‏هاى حَمران بن مالك خَثعَمى را در روز نبرد خثعم و بنى عامر مى‏خواند:
سوگند ياد كرده‏ام كه جز به آزادگى ، كشته نشوم،گرچه مرگ را ناخوش مى‏دارم .
خوش ندارم كه به من نيرنگ بزنند يا فريب بخورم‏و با آب گوارا ، آب گرم و تلخ را مخلوط كنم .
هر كسى روزى ، مرگ را ملاقات مى‏كند .با شما نبرد مى‏كنم و از سختى ، هراسى ندارم .
به وى گفتند: به راستى كه نيرنگ و فريبى نيست . ولى مسلم ، بِدان توجّه نكرد و پس از ديدن جراحت‏هاى سنگين ، جمعيت بر او هجوم آوردند و مردى از پشت به وى ضربتى زد و به زمين افتاد و به اسارت گرفته شد.۱

۴۴۰.المناقب ، ابن شهرآشوب : پسر اشعث گفت: واى بر تو، اى پسر عقيل! تو در امانى . مسلم نيز مى‏گفت: مرا به امان فاجران ، نيازى نيست . و اين شعر را مى‏خواند:
سوگند ياد كرده‏ام كه جز به آزادگى ، كشته نشوم،گرچه مرگ را چيز تلخى مى‏بينم .
خوش ندارم كه به من نيرنگ بزنند و يا فريب بخورم.هر كسى روزى ، مرگ را ملاقات مى‏كند .
با شما نبرد مى‏كنم و از سختى ، هراسى ندارم،مانند جوانى كه هرگز فرار نكرده است .
آن گاه آنان او را با تير و سنگ زدند تا خسته شد و بر ديوار ، تكيه كرد و گفت: چرا به سويم مانند كفّار ، سنگ پرتاب مى‏كنيد ، در حالى كه من از خاندان پيامبرانِ ابرار هستم؟ آيا حقّ پيامبر خدا را در خاندانش پاس نمى‏داريد؟
پسر اشعث گفت: خودت را به كشتن مده . تو در ذمّه منى.
مسلم گفت: تا نيرو در بدن دارم ، اسير نخواهم شد . نه ، به خدا ! اين ، شدنى نيست . و بر پسر اشعث ، يورش بُرد و او فرار كرد. آن گاه مسلم گفت: بار خدايا ! عطش ، بى‏تابم كرده است.
آن گاه از هر سو بر مسلم حمله كردند و بُكَير بن حُمرانِ احمرى ، ضربتى بر لب بالاى مسلم زد و مسلم هم شمشيرى بر دل او فرو كرد و او را كشت و كسى از پشت ، بر مسلم ، نيزه‏اى زد و او از اسب بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد.۲

1.ولَمّا قَتَلَ مُسلِمٌ مِنهُم جَماعَةً ، نادى‏ إلَيهِ مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ : يا مُسلِمُ ! لَكَ الأَمانُ . فَقالَ لَهُ مُسلِمٌ : وأيُّ أمانٍ لِلغَدَرَةِ الفَجَرَةِ ! ثُمَّ أقبَلَ يُقاتِلُهُم ويَرتَجِزُ بِأبياتِ حَمرانَ بنِ مالِكٍ الخَثعَمِيِّ يَومَ القرنِ ، حَيثُ يَقولُ : أقسَمتُ لا اُقتَلُ إلّا حُرّا وإن رَأَيتُ المَوتَ شَيئاً نُكراأكرَهُ أن اُخدَعَ أو اُغَرّا أو أخلِطَ البارِدَ سُخناً مُرّاكُلُّ امرِئٍ يَوماً يُلاقي شَرّا أضرِبُكُم ولا أخافُ ضُرّا فَقالوا لَهُ : إنَّكَ لا تُخدَعُ ولا تُغَرُّ ، فَلَم يَلتَفِت إلى‏ ذلِكَ ، وتَكاثَروا عَلَيهِ بَعدَ أن اُثخِنَ بِالجِراح ، فَطَعَنَهُ رَجُلٌ مِن خَلفِهِ ، فَخَرَّ إلَى الأَرضِ ، فَاُخِذَ أسيراً (الملهوف : ص ۱۲۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۵۷) .

2.قالَ [ابنُ الأَشعَثِ‏] : وَيحَكَ ابنَ عَقيلٍ ! لَكَ الأَمانُ . وهُوَ يَقولُ : لا حاجَةَ لي في أمانِ الفَجَرَةِ ! وهُوَ يَرتَجِزُ : أقسَمتُ لا اُقتَلُ إلّا حُرّا وإنَ رَأَيتُ المَوتَ شَيئاً نُكراأكرَهُ أن اُخدَعَ أو اُغَرّا كُلُّ امرِئٍ يَوماً يُلاقي شَرّاأضرِبُكُم ولا أخافُ ضُرّا ضَربَ غُلامٍ قَطُّ لَم يَفِرّا فَضَرَبوهُ بِالسِّهامِ وَالأَحجارِ حَتّى‏ عَيِيَ وَاستَنَدَ حائِطاً ، فَقالَ : ما لَكُم تَرموني بِالأَحجارِ كَما تُرمَى الكُفّارُ ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ ؟ ! ألا تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللَّهِ في ذُرِّيَّتِهِ ؟! فَقالَ ابنُ الأَشعَثِ : لا تَقتُل نَفسَكَ ، وأنتَ في ذِمَّتي ، قالَ : اُؤسَرُ وبي طاقَةٌ ؟! لا وَاللَّهِ ، لا يَكونُ ذلِكَ أبَداً . وحَمَلَ عَلَيهِ فَهَرَبَ مِنهُ ، فَقالَ مُسلِمٌ : اللَّهُمَّ إنَّ العَطَشَ قَد بَلَغَ مِنّي . فَحَمَلوا عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، فَضَرَبَهُ بُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ عَلى‏ شَفَتِهِ العُليا ، وضَرَبَهُ مُسلِمٌ في جَوفِهِ فَقَتَلَهُ ، وطُعِنَ مِن خَلفِهِ فَسَقَطَ مِن فَرَسِهِ فَاُسِرَ (المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۹۳) .

تعداد بازدید : 149616
صفحه از 873
پرینت  ارسال به