545
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۵۶۰.أنساب الأشراف : حسين عليه السلام رو به سوى مكّه نهاد . عبد اللَّه بن مطيع عَدَوى، از قريش، به ديدار او رفت و به وى گفت: فدايت گردم! كجا مى‏روى؟
فرمود : «اكنون به مكّه مى‏روم و پس از رسيدن به مكّه، از خدا خير مى‏جويم» .
گفت: خدا برايت خير بخواهد - اى فرزند دختر پيامبر - و مرا فدايت گَرداند! چون به مكّه وارد شدى ، از خدا پروا كن و به كوفه نرو كه شهرى است شوم . در آن‏جا پدرت كشته شد و برادرت ضربت خورد . نظر من ، اين است كه به حرم بروى و در آن جا بمانى ، كه تو سَرور عرب هستى و مردم حجاز ، هرگز كسى را به جاى تو نمى‏گيرند. به خدا سوگند ، اگر تو نابود شوى، ما پس از تو به بردگى خواهيم رفت.
نيز گفته مى‏شود : حسين عليه السلام را در آبگاهى در مسير راه، هنگامى كه از مكّه به كوفه روى آورْد ، ديد و به او گفت: نظر من در باره تو ، آن است كه به حرم برگردى و آن جا بمانى و به كوفه نروى.۱

۵۶۱.الأخبار الطِّوال : حسين عليه السلام داشت منزل‏ها را در مى‏نورديد كه عبد اللَّه بن مطيع - كه از مكّه به سوى مدينه باز مى‏گشت - با ايشان رو به رو شد و گفت: كجا مى‏روى؟
حسين عليه السلام فرمود: «اكنون به مكّه!» .
گفت : خدا، برايت خير بخواهد! من پيشنهادى دارم .
حسين عليه السلام فرمود: «چيست؟» .
گفت: چون به مكّه وارد شدى و خواستى از آن جا به شهرى از شهرها بروى، زينهار از كوفه كه شهر بدشگونى است . پدرت در آن ، كشته شد و برادرت در آن ، تنها ماند و با نيزه، چنان به او شبيخون زدند كه نزديك بود كشته شود. همنشين حرم باش كه مردم حجاز ، هيچ كس را به جاى تو برنمى‏گيرند. سپس پيروان خويش را از هر سرزمينى فرا بخوان ، كه همگى به تو مى‏پيوندند .
حسين عليه السلام به او فرمود : «خدا، آنچه را دوست دارد، رقم مى‏زند» و لگام [ اسبش ]را رها كرد و رفت تا به مكّه رسيد و در شِعب على عليه السلام‏۲ فرود آمد.۳

1.شَخَصَ [الحُسَينُ عليه السلام‏] إلى‏ مَكَّةَ ، فَلَقِيَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ مُطيعٍ العَدَوِيُّ مِن قُرَيشٍ ، فَقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ أينَ تُريدُ ؟ قالَ : أمَّا الآنَ فاُريدُ مَكَّةَ ، وأمّا بَعدَ أن آتِيَ مَكَّةَ فَإِنّي أستَخيرُ اللَّهَ . فَقالَ : خارَ اللَّهُ لَكَ يَابنَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ ، وجَعَلَني فِداكَ ! فَإِذا أتَيتَ مَكَّةَ فَاتَّقِ اللَّهَ ولا تَأتِ الكوفَةَ ؛ فَإِنَّها بَلدَةٌ مَشؤومَةٌ ، بِها قُتِلَ أبوكَ وطُعِنَ أخوكَ ، وأنا أرى‏ أن تَأتِيَ الحَرَمَ فَتَلزَمَهُ ، فَإِنَّكَ سَيِّدُ العَرَبِ ، ولَن يَعدِلَ أهلُ الحِجازِ بِكَ أحَداً ، ووَاللَّهِ لَئِن هَلَكتَ لَنُستَرَقَّنَّ بَعدَكَ . ويُقالُ : إنَّهُ كانَ لَقِيَهُ عَلى‏ ماءٍ في طَريقِهِ حينَ تَوَجَّهَ إلَى الكوفَةِ مِن مَكَّةَ ، فَقالَ لَهُ : إنّي أرى‏ لَكَ أن تَرجِعَ إلَى الحَرَمِ فَتَلزَمَهُ ، ولا تأتِيَ الكوفَةَ (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۶۸) .

2.شعب على عليه السلام، همان شِعب ابو طالب است كه يكى از شيارهاى كوهستان مكّه و دره‏اى در حاشيه شهر مكّه بوده است (ر.ك: نقشه شماره ۲ در پايان جلد ۲).

3.جَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَطوِي المَنازِلَ ، فَاستَقبَلَهُ عَبدُاللَّهِ بنُ مُطيعٍ ، وهُوَ مُنصَرِفٌ مِن مَكَّةَ يُريدُ المَدينَةَ ، فَقالَ لَهُ : أينَ تُريدُ ؟ قالَ الحُسَينُ عليه السلام : أمَّا الآنَ فَمَكَّةَ . قالَ : خارَ اللَّهُ لَكَ ، غَيرَ أنّي اُحِبُّ أن اُشيرَ عَلَيكَ بِرَأيٍ . قالَ الحُسَينُ عليه السلام : وما هُوَ ؟ قالَ : إذا أتَيتَ مَكَّةَ ، فَأَرَدتَ الخُروجَ مِنها إلى‏ بَلَدٍ مِنَ البُلدانِ ، فَإِيّاكَ وَالكوفَةَ ؛ فَإِنَّها بَلدَةٌ مَشؤومَةٌ ، بِها قُتِلَ أبوكَ ، وبِها خُذِلَ أخوكَ ، وَاغتيلَ بِطَعنَةٍ كادَت تَأتي عَلى‏ نَفسِهِ ، بَلِ الزَمِ الحَرَمَ ؛ فَإِنَّ أهلَ الحِجازِ لا يَعدِلونَ بِكَ أحَداً ، ثُمَّ ادعُ إلَيكَ شيعَتَكَ مِن كُلِّ أرضٍ ، فَسَيَأتونَكَ جَميعاً . قالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام : يَقضِي اللَّهُ ما أحَبَّ . ثُمَّ أطلَقَ عِنانَهُ ، ومَضى‏ حَتّى‏ وافى‏ مَكَّةَ ، فَنَزَلَ شِعبَ عَلِيٍّ عليه السلام (الأخبار الطوال : ص ۲۲۸) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
544

6 / 14

عبد اللَّه بن مُطيع‏۱

۵۵۹.تاريخ الطبرى- به نقل از عُقْبه سَمعان -: از مدينه بيرون رفتيم و راه بزرگ (اصلى) را پيش گرفتيم. خاندان حسين عليه السلام به وى گفتند: بهتر ، آن است كه از راه بزرگ (اصلى) صرف‏نظر كنى تا تعقيب كنندگان به تو نرسند ، چنان كه ابن زبير ، چنين كرد .
فرمود : «نه، به خدا! از اين راه، جدا نمى‏شوم تا خدا، هر چه را دوست مى‏دارد ، پيش آوَرَد» .
عبد اللَّه بن مطيع ، به پيشواز ما آمد۲ و به حسين عليه السلام گفت: فدايت شوم! كجا مى‏روى؟ فرمود : «اكنون به سوى مكّه مى‏روم و پس از آن ، از خدا، خير مى‏جويم» .
گفت: خدا، براى تو خير بخواهد و ما را فداى تو كند! اگر به مكّه رفتى ، مبادا به كوفه نزديك شوى كه شهرى است شوم! پدرت، آن جا كشته شد و برادرت را بى‏يار گذاشتند و به غافلگيرى ، ضربتى به وى زدند كه نزديك بود او را بكشد. در حرم بمان كه سَرور عربى. به خدا ، مردم حجاز، هيچ كس را به جاى تو بر نمى‏گيرند و مردم، از هر سو به سمت تو مى‏آيند . عمو و دايى‏ام به فدايت! از حرم خدا دور مشو كه اگر نابود شوى ، پس از تو ، ما به بردگى كشيده مى‏شويم .
حسين عليه السلام رفت تا به مكّه رسيد.۳

1.ابو سليمان عبد اللَّه بن مطيع بن اسود قرشى عَدَوى، در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دنيا آمد و از صحابه است . گفته‏اند از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حديث نقل كرده است. وى از بزرگان قريش و شجاع و چابك بود. وقتى حسين بن على عليه السلام از مدينه ره‏سپار مكّه بود ، بر او گذشت. در حادثه حَرّه ، وى فرمانده مردم مدينه از جانب قريش بود و چون اين حادثه به شكست انجاميد ، فرار كرد و در مكّه سكونت گزيد . عبد اللَّه بن زبير ، او را به اميرى كوفه منصوب كرد ؛ ولى مختار بر او غالب شد و او را از كوفه بيرون راند. وى به ابن زبير پيوست و در محاصره حَجّاج ، همراه عبد اللَّه بن زبير بود. وى در نبرد با شاميان شركت داشت و در سال ۷۳ يا ۷۴ ق، در همان نبرد ، كشته شد و سر او را به همراه سر عبد اللَّه بن زبير [براى حَجّاج ]فرستادند .

2.بيشتر منابع ، محلّ ملاقات عبد اللَّه بن مطيع با امام حسين عليه السلام را بين مدينه و مكه دانسته‏اند؛ ولى در برخى از منابع تاريخى، محلّ ملاقات ميان مكه و كوفه ثبت شده است. از اين رو، نمى‏توان به دقّت، محلّ ملاقات را تعيين كرد.

3.خَرَجنا [أي مِنَ المَدينَةِ] فَلَزِمنَا الطَّريقَ الأَعظَمَ ، فَقالَ لِلحُسَينِ عليه السلام أهلُ بَيتِهِ : لَو تَنَكَّبتَ الطَّريقَ الأَعظَمَ كَما فَعَلَ ابنُ الزُّبَيرِ ، لا يَلحَقكَ الطَّلَبُ . قالَ : لا وَاللَّهِ ، لا اُفارِقُهُ حَتّى‏ يَقضِيَ اللَّهُ ما هُوَ أحَبُّ إلَيهِ ، قالَ : فَاستَقبَلَنا عَبدُ اللَّهِ بنُ مُطيعٍ ، فَقالَ لِلحُسَينِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، أينَ تُريدُ ؟ قالَ : أمَّا الآنَ فَإِنّي اُريدُ مَكَّةَ ، وأمّا بَعدَها فَإِنّي أستَخيرُ اللَّهَ . قالَ : خارَ اللَّهُ لَكَ ، وجَعَلَنا فِداكَ ! فَإِذا أنتَ أتَيتَ مَكَّةَ فَإِيّاكَ أن تَقرَبَ الكوفَةَ ؛ فَإِنَّها بَلدَةٌ مَشؤومَةٌ ، بِها قُتِلَ أبوكَ وخُذِلَ أخوكَ ، وَاغتيلَ بِطَعنَةٍ كادَت تَأتي عَلى‏ نَفسِهِ ، اِلزَمِ الحَرَمَ فَإِنَّكَ سَيِّدُ العَرَبِ ، لا يَعدِلُ بِكَ - وَاللَّهِ - أهلُ الحِجازِ أحَداً ، وَيتَداعى‏ إلَيكَ النّاسُ مِن كُلِّ جانِبٍ ، لا تُفارِقِ الحَرَمَ فِداكَ عَمّي وخالي ! فَوَاللَّهِ لَئِن هَلَكتَ لَنُستَرَقَّنَّ بَعدَكَ . فَأقبَلَ حَتّى‏ نَزَلَ مَكَّةَ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۱ ، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۳۳) .

تعداد بازدید : 147320
صفحه از 873
پرینت  ارسال به