6 / 17
عَمره، دختر عبد الرحمان۱
۵۷۶.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : عَمره دختر عبد الرحمان ، براى حسين عليه السلام نامه نوشت و تصميم او [براى رفتن به كوفه] را سنگين شمرد و او را به تسليم شدن و همراهى با جماعت ، سفارش كرد و به او خبر داد كه به قتلگاه مىرود. نيز مىگفت: گواهى مىدهم كه عايشه، برايم روايت كرد كه از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيده است كه مىفرمود : «حسين، در سرزمين بابِل، كشته خواهد شد».
حسين عليه السلام چون نامهاش را خواند ، فرمود: «پس من بايد به قتلگاه خويش بروم»، و رفت.۲
6 / 18
عمرو بن لوذان۳
۵۷۷.الإرشاد- به نقل از عبد اللَّه بن سليمان اسدى و مُنذِر بن مُشمَعِل اسدى -: چون سحرگاه شد،
حسين عليه السلام دستور داد كه يارانش بسيار آب بر دارند . آن گاه رفت تا به منزل عَقَبه۴ رسيد و در آن ، فرود آمد. پيرمردى از بنى عِكرِمه به نام عمرو بن لوذان به ديدارش آمد . از او پرسيد : كجا مىروى؟
حسين عليه السلام به او فرمود: «كوفه» .
پيرمرد گفت: تو را به خدا، باز گرد. به خدا سوگند ، جز به سوى نيزهها و تيزىِ شمشيرها نمىروى و اينان كه به سوى تو نامه فرستادهاند ، اگر تضمين مىكردند كه عهدهدار جنگ به همراه تو شوند و زمينهها را هموار مىكردند و آن گاه به سوى آنان مىرفتى، درست بود ؛ ولى با اين شرايطى كه مىگويى ، صلاح نمىبينم كه به كوفه بروى.
حسين عليه السلام به او فرمود : «اى عبد اللَّه! رأى صحيح ، بر من ، پوشيده نيست ؛ ولى دستور خداى متعال ، مغلوب نمىشود» .
سپس فرمود: «به خدا، تا وقتى جگرم را از درون [سينه] من بيرون نياورند ، رهايم نمىكنند و چون چنين كردند ، خدا، كسى را بر آنان چيره خواهد كرد كه خوارشان مىسازد تا خوارترين گروه مردمان باشند» .۵
1.عَمره دختر عبد الرحمان بن سعد بن زراره انصارى مدنى ، از قبيله بنى نجّار است كه در سال ۲۱ هجرى به دنيا آمد . وى تابعى و زنى مورد وثوق بود كه در خانه عايشه زندگى مىكرد . وى از عايشه و امّ سلمه روايت كرده است و زنى دانشمند بود . عمر بن عبد العزيز، به فرماندار مدينه دستور داد كه روايتهاى وى، نوشته شود تا مبادا از بين بروند . عبد الرحمان بن حارثة بن نعمان ، با وى ازدواج كرد . عَمره، در سال ۹۸ يا ۹۶ هجرى در گذشت .
2.وكَتَبَت إلَيهِ [أي إلَى الحُسَينِ عليه السلام ]عَمرَةُ بنتُ عَبدِ الرَّحمنِ ، تُعَظِّمُ عَلَيهِ ما يُريدُ أن يَصنَعَ ، وتَأمُرُهُ بِالطّاعَةِ ولُزومِ الجَماعَةِ ! وتُخبِرُهُ أنَّهُ إنَّما يُساقُ إلى مَصرَعِهِ ، وتَقولُ : أشهَدُ لَحَدَّثَتني عائِشَةُ أنَّها سَمِعَت رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَقولُ : «يُقتَلُ حُسَينٌ بِأَرضِ بابِلَ» .
فَلَمّا قَرَأَ كِتابَها ، قالَ : فَلابُدَّ لي إذاً مِن مَصرَعي ! ومَضى (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۶ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۸) .
3.در عبارت الإرشاد ، «عمرو بن لوذان» آمده است ؛ ولى طبرى در تاريخ الطبرى (ج ۵ ص ۳۹۹) و ابن كثير در البداية و النهاية (ج ۸ ص ۱۷۱) ، فقط «لوذان» را ثبت كردهاند و ابن اثير در الكامل (ج ۲ ص ۵۴۹) ، تعبير «مردى از عرب» را قيد كرده است . به هر حال ، در منابع حديثى و رجالى ، مردى بدين نام ، ذكر نشده است.
4.عَقَبه ، يكى از منزلهاى راه مكّه است و آن جا، آبگاهى براى قبيله بنى عكرمه است (معجم البلدان : ج ۴ ص ۱۳۴ . نيز ، ر . ك : نقشه شماره ۳ در پايان جلد۲ ) .
5.فَلَمّا كانَ السَّحَرُ أمَرَ [الحُسَينُ عليه السلام ]أصحابَهُ فَاستَقَوا ماءً وأكثَروا ، ثُمَّ سارَ حَتّى مَرَّ بِبَطنِ العَقَبَةِ فَنَزَلَ عَلَيها ، فَلَقِيَهُ شَيخٌ مِن بَني عِكرِمَةَ يُقالُ لَهُ عَمرُو بنُ لوذانَ ، فَسَأَلَهُ : أينَ تُريدُ ؟
فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام : الكوفَةَ ، فَقالَ الشَّيخُ : أنشُدُكَ اللَّهَ لَمَّا انصَرَفتَ ؛ فَوَاللَّهِ ما تَقدَمُ إلّا عَلَى الأَسِنَّةِ وحَدِّ السُّيوفِ ، وإنَّ هؤُلاءِ الَّذينَ بَعَثوا إلَيكَ لَو كانوا كَفَوكَ مَؤونَةَ القِتالِ ، ووَطَّؤوا لَكَ الأَشياءَ فَقَدِمتَ عَلَيهِم كانَ ذلِكَ رَأياً ، فَأَمّا عَلى هذِهِ الحالِ الَّتي تَذكُرُ ، فَإِنّي لا أرى لَكَ أن تَفعَلَ !
فَقالَ لَهُ : يا عَبدَ اللَّهِ ، لَيسَ يَخفى عَلَيَّ الرَّأيُ ، ولكِنَّ اللَّهَ تَعالى لا يُغلَبُ عَلى أمرِهِ .
ثُمَّ قالَ عليه السلام : وَاللَّهِ لا يَدَعونّي حَتّى يَستَخرِجوا هذِهِ العَلَقَةَ مِن جَوفي ، فَإِذا فَعَلوا ، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيهِم مَن يُذِلُّهُم ، حَتّى يَكونوا أذَلَّ فِرَقِ الاُمَمِ (الإرشاد : ج ۲ ص ۷۶ ؛ تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۹۹ ) .