نكته
به گواهى رواياتى كه گذشت و رواياتى كه خواهد آمد ، محمّد بن حنفيّه، پيش از حركت امام حسين عليه السلام به سوى مكّه ، با ايشان ديدار كرده و به ايشان پيشنهادهايى ارائه داده است و پس از حضور امام عليه السلام در مكّه نيز در پىِ پيوستن گروهى از خاندان امام عليه السلام به ايشان، وى به مكّه رفته و در آن جا، بار ديگر با ايشان ديدار نموده و به ايشان اصرار كرده كه از رفتن به كوفه، چشم بپوشد.
ر . ك: ص 570 (فصل هفتم / توطئه يزيد براى كشتن امام عليه السلام در مكّه).
و ص 287 (فصل دوم / پيشنهاد محمّد بن حنفيّه به امام عليه السلام)
و ص 303 (فصل سوم / ورود محمّد بن حنفيّه و گروهى از بنى عبد المطّلب به مكّه).
6 / 21
مِسوَر بن مَخرَمه۱
۵۸۷.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : مِسوَر بن مَخرَمه، براى حسين عليه السلام نوشت كه : «مبادا از نامههاى مردم عراق ، فريفته شوى و ابن زبير به تو بگويد كه به آنان بپيوندى و آنان، ياور تو اند! مَبادا كه حرم را رها كنى! اگر آنان به تو نياز دارند، رنج سفر را بر خود، هموار مىسازند تا به تو برسند و تو با نيرو و توشه، قيام كنى» .
حسين عليه السلام براى او آرزوى پاداش نيكو كرد و فرمود: «در اين باره، از خدا مىخواهم كه خير پيش آورد» .۲
1.مِسوَر بن مخرمة بن نوفل قرشى زهرى - كه كنيهاش ابو عبد الرحمان و يا ابو عثمان است - ، در سال دوم هجرى در مكّه به دنيا آمد . وى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده و فقيه بوده است . وى طرفدار دايىاش عبد الرحمان بن عوف، از اعضاى شورا [براى انتخاب جانشين عمر براى خلافت ]بود. او تا كشته شدن عثمان، در مدينه ماند و سپس به مكّه رفت و در آن جا ماند تا معاويه از دنيا رفت. وى، بيعت با يزيد را نمىپسنديد و مىگفت : او مىگسار است . وقتى اين خبر به يزيد رسيد ، به امير مدينه نامه نوشت و او را تازيانه زد و مسور نيز شعرى سرود.
در نبرد شاميان با ابن زبير ، سنگى كه با منجنيق پرتاب شد ، به او اصابت كرد و او در حجر ، نماز مىخواند. پس از آن ، مدّتى زنده ماند و در سال ۶۴ هجرى در گذشت .
2.كَتَبَ إلَيهِ [أي إلَى الحُسَينِ عليه السلام ]المِسوَرُ بنُ مَخرَمَةَ : إيّاكَ أن تَغَتَرَّ بِكُتُبِ أهلِ العِراقِ ؛ ويَقولَ لَكَ ابنُ الزُّبَيرِ : اِلحَق بِهِم فَإِنَّهُم ناصِروكَ ! إيّاكَ أن تَبرَحَ الحَرَمَ ؛ فَإِنَّهُم إن كانَت لَهُم بِكَ حاجَةٌ ، فَسَيَضرِبونَ إلَيكَ آباطَ الإِبِلِ حَتّى يُوافوكَ ، فَتَخرُجَ في قُوَّةٍ وعُدَّةٍ . فَجَزّاهُ خَيراً وقالَ : أستَخيرُ اللَّهَ في ذلِكَ (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۶ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۷) .