571
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۵۹۳.الملهوف -به نقل از مُعمَّر بن مُثَنّا در [كتابش‏] مقتل الحسين عليه السلام- : چون روز تَرويه‏۱ شد، عمرو بن سعيد بن عاص ،۲ با سپاهى گران، وارد مكّه شد . يزيد به او دستور داده بود كه اگر حسين عليه السلام جنگيد ، با او بجنگد و اگر بر او دست يافت ، او را بكُشد . پس حسين عليه السلام در روز تَرويه ، بيرون رفت.۳

1.روز هشتم ذى حجّه را «يوم التَّرويَة (روز آب برداشتن)» مى‏گويند ؛ چرا كه حاجيان ، در آن براى روزهاى بعد ، آب بر مى‏دارند .

2.عمرو بن سعيد بن عاص بن سعيد بن اميّه ، مشهور به «اَشدَق» ، از تابعيان است . او مصداق اين پيشگويىِ پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله است كه فرمود : «كسى از زورگويان بنى‏اميّه بر فراز منبر من خونْ‏دماغ مى‏شود و خون بينى‏اش جارى مى‏شود» . وى بر بالاى منبر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، خون‏دماغ شد و خون بينى‏اش سرازير گرديد . او «لطيم الشيطان (يتيم شيطان)» لقب گرفته بود . گفته شده كه وى ، نخستين كسى است كه براى مخالفت با ابن زبير ، «بسم اللَّه» را در نماز ، آهسته مى‏گفت؛ چون ابن زبير ، آن را بلند مى‏گفت . او پس از وليد بن عتبه ، از سوى معاويه و يزيد بن معاويه ، فرماندار مدينه شد و زمان كشته شدن حسين عليه السلام نيز هم همچنان فرماندار مدينه بود . او بعدها ، خواهان خلافت شد ، و دمشق را تصرّف كرد . عبد الملك بن مروان ، به او امان داد و سپس به سال ۶۹ هجرى ، او را با دست خودش كشت . ابن حجر ، كشته شدن او را در سال ۷۰ هجرى دانسته و در باره‏اش گفته كه وى ، خودش را تلف كرد .

3.فَلَمّا كانَ يَومُ التَّروِيَةِ ، قَدِمَ عَمرُو بنُ سَعيدِ بنِ العاصِ إلى‏ مَكَّةَ في جُندٍ كَثيفٍ ، قَد أمَرَهُ يَزيدُ أن يُناجِزَ الحُسَينَ عليه السلام القِتالَ إن هُوَ ناجَزَهُ ، أو يُقاتِلَهُ إن قَدَرَ عَلَيهِ ، فَخَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام يَومَ التَّروِيَةِ (الملهوف : ص ۵۸ / إعداد عبد الزهراء عثمان محمّد) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
570

7 / 2

توطئه يزيد براى كشتن امام عليه السلام در مكّه‏

۵۹۲.الملهوف- به نقل از محمّد بن داوود قمى ، با سند خود، از امام صادق عليه السلام -: محمّد بن حنفيّه ، در همان شبى كه امام حسين عليه السلام در بامداد آن، آهنگ خارج شدن از مكّه را داشت، نزد او آمد و گفت: برادرم ! مردم كوفه ، كسانى‏اند كه نيرنگشان را در باره پدر و برادرت مى‏شناسى. بيم دارم كه حالِ تو ، همچون حال آنان باشد . پس در مكّه اقامت كن ؛ چرا كه تو ، گرامى‏ترينِ مردمان حرم و والاترينِ آنهايى.
امام فرمود : «اى برادر! بيم دارم كه يزيد ، در حرم به من ، شبيخون بزند و من ، كسى باشم كه با [ريخته شدن خون‏] او ، حرمت حرم، شكسته شود».
ابن حنفيّه به او گفت: اگر از آن مى‏ترسى، به يَمَن يا برخى از مناطق خشك برو ، كه در آن جا محفوظترى و كسى نمى‏تواند بر تو دست يابد.
امام فرمود : «در آنچه گفتى ، مى‏نگرم».
چون بامداد فرا رسيد، حسين عليه السلام كوچ كرد . خبر به محمّد بن حنفيّه رسيد . نزد او آمد و لگام شترش را كه بر آن ، سوار بود ، گرفت و گفت: اى برادر ! مگر به من وعده درنگ در درخواستم را ندادى؟
فرمود : «چرا».
گفت: پس چرا در رفتن ، شتاب مى‏كنى؟
فرمود: «پس از جدايى از تو، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به خوابم آمد و فرمود: "اى حسين ! بيرون برو كه خدا ، خواسته است تو را كشته ببيند"».
محمّد بن حنفيّه گفت: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ)۱. تو كه اين‏چنين بيرون مى‏روى ، چرا اين زنان را با خود مى‏برى؟
به او فرمود : «پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به من فرمود: "خدا ، خواسته است آنان را اسير ببيند"» .
آن گاه با او خداحافظى كرد و رفت .۲

1.بقره : آيه ۱۵۶ .

2.جاءَ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِيَّةِ إِلَى الحُسَينِ عليه السلام فِي‏اللَّيلَةِ الَّتي أرادَ الحُسَينُ عليه السلام‏الخُروجَ في‏صَبيحَتِها عَن مَكَّةَ ، فَقالَ لَهُ : يا أخي ، إنَّ أهلَ الكوفَةِ مَن قَد عَرَفتَ غَدرَهُم بِأَبيكَ وأخيكَ ، وقَد خِفتُ أن يَكونَ حالُكَ كَحالِ مَن مَضى‏ ، فَإِن رَأَيتَ أن تُقيمَ ؛ فَإِنَّكَ أعَزُّ مَن بِالحَرَمِ وأمنَعُهُ . فَقالَ : يا أخي ، قَد خِفتُ أن يَغتالَني يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ بِالحَرَمِ ، فَأَكونَ الَّذي يُستَباحُ بِهِ حُرمَةُ هذَا البَيتِ . فَقالَ لَهُ ابنُ الحَنَفِيَّةِ : فَإِن خِفتَ ذلِكَ فَصِر إلَى اليَمَنِ أو بَعضِ نَواحِي البَرِّ ، فَإِنَّكَ أمنَعُ النّاسِ بِهِ ، ولا يَقدِرُ عَلَيكَ أحَدٌ . فَقالَ : أنظُرُ فيما قُلتَ . فَلَمّا كانَ السَّحَرُ ارتَحَلَ الحُسَينُ عليه السلام ، فَبَلَغَ ذلِكَ ابنَ الحَنَفِيَّةِ ، فَأَتاهُ فَأَخَذَ زِمامَ ناقَتِهِ وقَد رَكِبَها ، فَقالَ : يا أخي ، ألَم تَعِدنِي النَّظَرَ فيما سَأَلتُكَ ؟ قالَ : بَلى‏ . قالَ : فَما حَداكَ عَلَى الخُروجِ عاجِلاً ؟ فَقالَ : أتاني رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله بَعدَما فارَقتُكَ، فَقالَ : يا حُسَينُ اخرُج ، فَإِنَّ اللَّهَ قَد شاءَ أن يَراكَ قَتيلاً . فَقالَ مُحَمَّدُ ابنُ الحَنَفِيَّةِ : (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ) ، فَما مَعنى‏ حَملِكَ هؤُلاءِ النِّساءَ مَعَكَ وأنتَ تَخرُجُ عَلى‏ مِثلِ هذَا الحالِ ؟ قالَ : فَقالَ لَهُ : قَد قالَ لي : إنَّ اللَّهَ قَد شاءَ أن يَراهُنَّ سَبايا . وسَلَّمَ عَلَيهِ ومَضى‏ (الملهوف : ص ۱۲۷ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۶۴) .

تعداد بازدید : 147309
صفحه از 873
پرینت  ارسال به