585
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

ر . ك : ص 535 (فصل ششم / عبد اللَّه بن عباس).

7 / 4

گفتگوى امام عليه السلام با عبد اللَّه بن زبير۱

۶۰۵.كامل الزيارات- به نقل از ابو جارود ، از امام باقر عليه السلام -: حسين عليه السلام يك روز قبل از تَرويه ،۲ از مكّه بيرون رفت . عبد اللَّه بن زبير ، او را بدرقه كرد و گفت:
اى ابا عبد اللَّه ! موسم حج فرا رسيد و تو ، آن را وا مى‏گذارى و به سوى عراق مى‏روى؟
فرمود : «اى پسر زبير ! اگر در ساحل فرات به خاك سپرده شوم ، بهتر از آن است كه در آستانه كعبه به خاك سپرده شوم [و حرمت كعبه حفظ نشود]» .۳

۶۰۶.كامل الزيارات- به نقل از داوود بن فُرقَد ، از امام صادق عليه السلام -: عبد اللَّه بن زبير، به حسين عليه السلام گفت: كاش به مكّه مى‏آمدى و در حرم بودى!
حسين عليه السلام فرمود: «ما حرمت آن را نمى‏شكنيم و به وسيله ما ، حرمتش از ميان نمى‏رود .۴ اگر در تَلّ‏ِ اَعْفَر۵ كشته شوم ، بهتر است تا در حرم ، كشته شوم» .۶

1.عبد اللَّه بن زبير بن عوّام قرشى اسدى - كه كنيه‏اش ابو بكر و مادرش اَسما دختر ابو بكر است - ، از صحابيان است . وى در سال اوّل هجرت ، به دنيا آمد و نخستين مولود مهاجران است . وى پس از كشته شدن عثمان ، تمام تلاش خود را براى به خلافت رساندن پدرش زبير به كار گرفت ؛ ولى موفّق نشد. او از يك سو با خاله‏اش عايشه و از يك سو با پدرش زبير ، و از سوى ديگر با طلحه ارتباط داشت . او در جنگ جَمَل با پدرش حضور داشت . امام على عليه السلام مى‏فرمود: «زبير ، هميشه از ما بود ، تا اين كه عبد اللَّه ، بزرگ شد» . پس از شكست نبرد جمل ، با وساطت عايشه بخشوده شد. معاويه ، او را احترام نمى‏كرد و او پس از مرگ معاويه ، با يزيد بيعت نكرد و براى حفظ جان خود ، در مكّه سكنا گزيد ، تا اين كه آشوبى ميان او و سپاه يزيد برپا شد. او در سال ۶۴ هجرى ، به قصد خلافت ، قيام كرد و بر حجاز، يمن، عراق و خراسان ، مسلّط گشت . وى از عبد اللَّه بن عبّاس و محمّد بن حنفيّه ، درخواست بيعت كرد ؛ ولى آن دو به وى پاسخ مثبت ندادند و تصميم داشت آن دو را بسوزاند. او در حكومت عبد الملك بن مروان ، به سال ۷۳ هجرى ، پس از آن كه حَجّاج ، به مكّه و مسجد الحرام حمله بُرد ، كشته شد و سپس به دار آويخته شد . از امامان اهل بيت عليهم السلام در باره‏اش مذمّت‏هايى نقل شده است .

2.تَروِيَه ، روز هشتم ذى حجّه است .

3.إنَّ الحُسَينَ عليه السلام خَرَجَ مِن مَكَّةَ قَبلَ التَّروِيَةِ بَيَومٍ ، فَشَيَّعَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ الزُّبَيرِ ، فَقالَ : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، لَقَد حَضَرَ الحَجُّ وتَدَعُهُ وتَأتِي العِراقَ ؟! فَقالَ : يَابنَ الزُّبَيرِ ! لَأَن اُدفَنَ بِشاطِئِ الفُراتِ ، أحَبُّ إلَيَّ مِن أن اُدفَنَ بِفِناءِ الكَعبَةِ (كامل الزيارات : ص ۱۵۱ ح ۱۸۴ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۸۶ ح ۱۸) .

4.ظاهراً سخن امام عليه السلام ، طعنى بر عبد اللَّه بن زبير است كه دو بار ، سبب هتك حرمت بيت اللَّه الحرام شد (ر . ك : ج ۲ ص ۶۲۳ «بخش هفتم / درآمد / قيام مردم مكّه»).

5.اَعفَر ، يعنى سفيدى‏اى كه بسيار سفيد نباشد . نيز به ريگ و خاك سرخ ، گفته مى‏شود (تاج العروس : ج ۷ ص ۲۴۰ و ص ۲۴۶ مادّه «عفر») . تلّ اَعفَر ، نام قلعه‏اى است كه بين سِنجار و موصل ، واقع شده است و گفته شده كه به خاطر رنگش به آن ، اَعفَر گفته‏اند . همچنين شهر كوچكى به همين نام است كه بين حصن مسلمه و رَقّه ، از نواحى شمال عراق ، واقع شده است (معجم البلدان : ج ۲ ص ۳۹ . نيز ، ر . ك : نقشه شماره ۵ در پايان جلد ۲) .

6.قالَ عَبدُ اللَّهِ بنُ الزُّبَيرِ لِلحُسَينِ عليه السلام : ولَو جِئتَ إلى‏ مَكَّةَ فَكُنتَ بِالحَرَمِ ! فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : لا نَستَحِلُّها ولا تُستَحَلُّ بِنا ، ولَأَن اُقتَلَ عَلى‏ تَلِّ أعفَرَ أحَبُّ إلَيَّ مِن أن اُقتَلَ بِها (كامل الزيارات : ص ۱۵۱ ح ۱۸۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۸۵ ح ۱۷) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
584

۶۰۱.دلائل الإمامة- به نقل از عبد اللَّه بن عبّاس -: حسين بن على عليه السلام را هنگامى كه به سوى عراق مى‏رفت، ديدم. گفتم: اى پسر پيامبر خدا ! نرو.
به من فرمود : «اى ابن عبّاس ! مگر نمى‏دانى كه مرگ من ، در آن جاست؟ و كشتارگاه ياران من ، آن جاست؟» .
به او گفتم: اين را از كجا مى‏گويى ؟
فرمود : «از رازى كه برايم گفته شده است و آگاهى‏اى كه به من داده‏اند».۱

۶۰۲.كشف الريبة- به نقل از عبد اللَّه بن سليمان نوفلى، از امام صادق عليه السلام ، از پدرش امام باقر عليه السلام -: چون حسين عليه السلام آماده رفتن به كوفه شد، ابن عبّاس ، نزد او آمد و او را به خدا و خويشاوندى ، سوگند داد كه او ، آن كشته طَف نباشد . پس حسين عليه السلام فرمود : «من از قتلگاه خويش آگاهم و خواسته‏ام از دنيا، جز جدايى از آن نيست» .۲

۶۰۳.الملهوف : عبد اللَّه بن عبّاس و عبد اللَّه بن زبير ، هنگام رفتن امام عليه السلام از مكّه، نزد ايشان آمدند و به او پيشنهاد خويشتندارى [و ماندن‏] كردند. امام عليه السلام به آن دو فرمود: «پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به من دستورى داده است و من ، آن را انجام مى‏دهم» .
ابن عبّاس ، در حالى كه مى‏گفت: «واى از مصيبت حسين !» ، بيرون رفت.۳

۶۰۴.اُسْد الغابة : امام حسين عليه السلام از مدينه به مكّه رفت . نامه‏هاى مردم كوفه به او رسيد و او در مكّه بود . پس آماده رفتن شد. گروهى از جمله برادرش محمّد بن حنفيّه، ابن عمر، ابن عبّاس و ديگران ، او را باز داشتند .
پس فرمود: «پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را در خواب ديدم . به من فرمانى داد و من ، آن را انجام مى‏دهم».۴

1.لَقيتُ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام وهُوَ يَخرُجُ إلَى العِراقِ ، فَقُلتُ لَهُ : يَا بنَ رَسولِ اللَّهِ ، لا تَخرُج ، قالَ : فَقالَ لي : يَا بنَ عَبّاسٍ ، أما عَلِمتَ أنّ مَنِيَّتي مِن هُناكَ ، وأنَّ مَصارِعَ أصحابي هُناكَ ؟ فَقُلتُ لَهُ : فَأنّى‏ لَكَ ذلِكَ ؟ قالَ : بِسِرٍّ سُرَّ لي ، وعِلمٍ اُعطيتُهُ (دلائل الإمامة : ص ۱۸۱ ح ۹۶ ، ذوب النضار : ص ۳۰) .

2.لَمّا تَجَهَّزَ الحُسَينُ عليه السلام إلَى الكوفَةِ ، أتاهُ ابنُ عَبّاسٍ ، فَناشَدَهُ اللَّهَ وَالرَّحِمَ أن يَكونَ هُوَ المَقتولَ بِالطَّفِّ . فَقالَ : [أنا أعرَفُ ]بِمَصرَعي مِنكَ ، وما وُكدي مِنَ الدُّنيا إلّا فِراقُها (كشف الريبة : ص ۸۹ ، بحار الأنوار : ج ۷۵ ص ۳۶۲ ح ۷۷) .

3.وجاءَهُ [أي الإمامَ الحُسَينَ عليه السلام عِندَ الخُروجِ مِن مَكَّةَ ]عَبدُ اللَّهِ بنُ العَبّاسِ، وعَبدُ اللَّهِ بنُ الزُّبَيرِ ، فَأَشارا عَلَيهِ بِالإِمساكِ . فَقالَ لَهُما : إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله قَد أمَرَني بِأَمرٍ وأنَا ماضٍ فيهِ . قالَ : فَخَرَجَ ابنُ عَبّاسٍ وهُوَ يَقولُ : واحُسَيناه (الملهوف : ص ۱۰۱ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۶۴) .

4.سارَ [الإِمامُ الحُسَينُ عليه السلام‏] مِنَ المَدينَةِ إلى‏ مَكَّةَ ، فَأَتاهُ كُتُبُ أهلِ الكوفَةِ وهُوَ بِمَكَّةَ ، فَتَجَهَّزَ لِلمَسيرِ ، فَنَهاهُ جَماعَةٌ ، مِنهُم : أخوهُ مُحَمَّدُ ابنُ الحَنَفِيَّةِ ، وَابنُ عُمَرَ ، وَابنُ عَبّاسٍ ، وغَيرُهُم . فَقالَ : رَأَيتُ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فِي المَنامِ ، وأمَرَني بِأَمرٍ فَأَنَا فاعِلٌ ما أمَرَ (اُسد الغابة : ج ۲ ص ۲۸) .

تعداد بازدید : 170256
صفحه از 873
پرینت  ارسال به