7 / 31 - 2
يارى خواستن امام عليه السلام از عمرو بن قيس مَشرقى۱
۷۳۳.ثواب الأعمال- به نقل از عمرو بن قيس مَشرقى -: من و پسرعمويم در قصر (منزلگاه) بنى مُقاتل بر حسين عليه السلام وارد شديم و بر او سلام كرديم . پسرعمويم به وى گفت: اى ابا عبد اللَّه! آنچه مىبينم ، رنگ است ، يا محاسنتان چنين است؟
فرمود: «رنگ است . پيرى در بنى هاشم ، زودرس است» .
آن گاه به ما رو كرد و فرمود: «براى يارى من آمدهايد؟» .
گفتم: من مردى كهنسال، بدهكار و عيالوارم و در دستم ، امانتهاى مردم است و نمىدانم چه مىشود و دوست ندارم كه امانتها از دست بروند . پسرعمويم نيز همين سخن را گفت.
به ما فرمود: «پس برويد ، تا فرياد ما را نشنويد و سياهىِ [كاروانِ] ما را نبينيد ؛ چرا كه هر كسى فرياد ما را بشنود و سياهىِ ما را ببيند و به ما پاسخ ندهد و يارى نرساند ، بر خداوند فرض است كه او را با صورت ، در آتش افكند» .۲
1.اطّلاعات درستى در باره عمرو بن قيس مشرقى در دست نيست . برقى (رجال البرقى : ص ۸) و شيخ طوسى (رجال الطوسى : ص ۹۵ و ۱۰۲) ، او را در شمار ياران امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام دانستهاند . امام حسين عليه السلام او را به كمك فرا خواند؛ امّا او به خاطر كالاهايى كه نزدش بود و تصميم داشت آنها را به جايى بفرستد ، عذر آورد . علّامه حلّى (خلاصة الأقوال : ص ۲۴۱) و ابن داوود حلّى (رجال ابن داود : ص ۲۶۴ ش ۳۷۴) ، به سرزنش او بسنده كردهاند و در كتابهايشان از او ياد كردهاند و سخنى را كه در بالا گفته شد و ميان آن دو ردّ و بدل شده ، ذكر كردهاند .
2.دَخَلتُ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام أنا وابنُ عَمٍّ لي - وهُوَ في قَصرِ بَني مُقاتِلٍ - فَسَلَّمنا عَلَيهِ ، فَقالَ لَهُ ابنُ عَمّي : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، هذَا الَّذي أرى خِضابٌ أو شَعرُكَ ؟ فَقالَ : خِضابٌ ، وَالشَّيبُ إلَينا بَني هاشِمٍ يَعجَلُ .
ثُمَّ أقبَلَ عَلَينا فَقالَ : جِئتُما لِنُصرَتي ؟ فَقُلتُ : إنّي رَجُلٌ كَبيرُ السِّنِّ كَثيرُ الدَّينِ كَثيرُ العِيالِ ، وفي يَدي بَضائِعُ لِلنّاسِ ولا أدري ما يَكونُ ، وأكرَهُ أن اُضَيِّعَ أمانَتي ، وقالَ لَهُ ابنُ عَمّي مِثلَ ذلِكَ .
قالَ لَنا : فَانطَلِقا فَلا تَسمَعا لي واعِيَةً ، ولا تَرَيا لي سَواداً ، فَإِنَّهُ مَن سَمِعَ واعِيَتَنا أو رَأى سَوادَنا فَلَم يُجِبنا ولَم يُغثِنا ، كانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عزّوجل أن يَكُبَّهُ عَلى مَنخِرَيهِ فِي النّارِ (ثواب الأعمال : ص ۳۰۹ ح ۱ ، رجال الكشّى : ج ۱ ص ۳۳۰ ح ۱۸۱) .