۸۲۹.الإرشاد : حسين عليه السلام ، به جايگاهش باز گشت و همه شب را به نماز گزاردن و آمرزشخواهى و دعا و گريه و زارى پرداخت و همه يارانش نيز به نماز گزاردن و دعا و آمرزشخواهى ، مشغول بودند .
ضحّاك بن عبد اللَّه مىگويد : سواران ابن سعد كه نگهبانى ما را مىدادند ، بر ما گذشتند. حسين عليه السلام ، مشغول تلاوت اين آيه بود: (و البته كسانى كه كافر شدهاند ، نبايد تصوّر كنند اين كه به ايشان مهلت مىدهيم ، براى آنان ، نيكوست . ما فقط به ايشان مهلت مىدهيم تا بر گناه [ خود ]بيفزايند ؛ و [ آنگاه ]عذابى خفّتآور خواهند داشت . خداوند ، بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [ حالى ] كه شما بر آن هستيد، وا گذارد، تا آن كه پليد را از پاك ، جدا كند)۱ .
يكى از آن سواران ، به نام عبد اللَّه بن سُمَير آن را شنيد . او كه شوخ و دلير و پهلوان و سواركار و جسور و از خاندانى بزرگ بود ، گفت: به خداى كعبه سوگند، ما پاكيزگانيم و از شما ، جدا شدهايم !
بُرَير بن خُضَير به او گفت: اى فاسق! خداوند ، تو را از پاكيزگان ، قرار داده است ؟!
او به بُرَير گفت: تو كيستى، واى برتو!
گفت: من ، بُرَير بن خُضَير هستم .
آن گاه ، به هم ناسزا گفتند .۲
1.آل عمران : آيه ۱۷۸ و ۱۷۹ .
2.رَجَعَ [الحُسَينُ] عليه السلام إلى مَكانِهِ ، فَقامَ اللَّيلَ كُلَّهُ يُصَلّي ويَستَغفِرُ ، ويَدعو ويَتَضَرَّعُ ، وقامَ أصحابُهُ كَذلِكَ يُصَلّونَ ويَدعونَ ويَستَغفِرونَ .
قالَ الضَّحّاكُ بنُ عَبدِ اللَّهِ : ومَرَّ بِنا خَيلٌ لِابنِ سَعدٍ يَحرُسُنا ، وإنَّ حُسَيناً عليه السلام لَيَقرَأُ : (وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لِاَّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ * مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ) ، فَسَمِعَها مِن تِلكَ الخَيلِ رَجُلٌ يُقالُ لَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ سُمَيرٍ ، وكانَ مِضحاكاً ، وكانَ شُجاعاً بَطَلاً فارِساً فاتِكاً شَريفاً ، فَقالَ : نَحنُ - ورَبِّ الكَعبَةِ - الطَّيِّبونَ ، مُيِّزنا مِنكُم .
فَقالَ لَهُ بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ : يا فاسِقُ ! أنتَ يَجعَلُكَ اللَّهُ مِنَ الطَّيِّبينَ !! فَقالَ لَهُ : مَن أنتَ وَيلَكَ ؟ قالَ : أنَا بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ ، فَتَسابّا (الإرشاد : ج ۲ ص ۹۴ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۴۵۷) .