13
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

وى از جنگاوران عرب و از بزرگان شيعه بود .۱
بر اساس برخى از گزارش‏ها ، او از ياران شجاع و دلاور امام على عليه السلام بود و در جنگ‏هايى كه در دوران حكومت ايشان اتّفاق افتاد ، حضور داشته است و پس از شهادت ايشان ، از ياران امام مجتبى عليه السلام بوده است .
ابو ثمامه ، ساكن كوفه بوده و يكى از افرادى است كه پس از مرگ معاويه ، به امام حسين عليه السلام نامه نوشت و او را به قيام ، دعوت كرد۲ .۳ هنگامى كه مُسلم بن عقيل عليه السلام ، به نمايندگى از امام عليه السلام به كوفه آمد ، ابو ثُمامه ، در زمره ياران مورد اعتماد او قرار گرفت و در تهيّه سلاح و امكانات مالى ، فعّاليت داشت .۴ مسلم عليه السلام نيز او را به فرماندهى سپاهيان قبيله رُبع تميم هَمْدان گماشت و سپاه او بود كه ابن زياد را در قصر حكومتى ، محاصره كرد .۵ هنگامى كه مردم كوفه ، مسلم عليه السلام را تنها گذاشتند ، ابو ثُمامه ، از كوفه خارج شد و خود را به امام حسين عليه السلام رسانيد۶ و در صف عاشقان و جان‏نثاران وى ، قرار گرفت .
نگاهى گذرا به زندگى افتخارآميز اين مرد بزرگ ، نشان مى‏دهد كه او ، افزون بر استوارى در ايمان ، صلابت در ولايت اهل بيت عليهم السلام ، دلاورى و شجاعت ، از هوش و ذكاوت سياسى و اطّلاعات گسترده امنيتى برخوردار بوده است . لذا هنگامى كه كثير بن عبد اللَّه - كه پيشنهاد ترور امام حسين عليه السلام را به ابن سعد داده بود - ، مى‏خواست تا به عنوان پيام‏آور وى ، مسلّح بر امام عليه السلام وارد شود ، او ممانعت نمود .۷
از كارهاى برجسته و درخشان اين مرد بزرگ - كه درتاريخ عاشورا ثبت شده است - ، يادآورىِ فرا رسيدن وقت ظهر براى اقامه نماز در بحبوحه نبرد در روز عاشوراست . در آن

1.ر . ك : ج ۱ ص ۳۹۵ ح ۳۶۶ .

2.تنقيح المقال : ج ۲ ص ۳۳۳ ، إبصار العين : ص ۱۱۹ .

3.در منابع كهن، اين گزارش‏ها نيامده است؛ ولى در الأمالى شجرى (ج ۱ ص ۱۷۳) و الحدائق الورديّة (ج ۲ ص ۱۲۲) آمده كه او از ياران امير مؤمنان عليه السلام بود.

4.ر .ك : ج ۱ ص ۳۹۴ (بخش چهارم / فصل چهارم / فرستادن مال و جاسوس براى شناسايى محلّ مسلم).

5.ر .ك : ج ۱ ص ۴۱۲ (بخش چهارم / فصل چهارم / دعوت مسلم از نيروهايش و حركت به سوى قصر) .

6.تنقيح المقال : ج ۲ ص ۳۳۳ . در إبصار العين (ص ۱۱۹) ، همين مطلب از الإرشاد و الأخبار الطوال نقل شده است كه «وى به همراه نافع آمد»؛ ولى اين مطلب، در اين دو كتاب، يافت نشد .

7.ر . ك : ج ۱ ص ۷۳۱ (بخش پنجم / فصل يكم / رسيدن عمر بن سعد به كربلا) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
12

مى‏شوند . پس حسن عليه السلام عبور كرد . گفتند : اى ابو اسحاق ! اين است ؟ گفت : نه . پس حسين عليه السلام آمد . گفتند : اين است ؟ گفت : آرى 1 .
و اينك ، اشاره‏اى كوتاه به زندگى‏نامه شمارى از برجسته‏ترين ياران امام حسين عليه السلام .

3 / 1

ابو ثُمامه عمرو بن عبد اللَّه صائِدى‏

ابو ثُمامه ، كُنيه يكى از ياران برجسته امام حسين عليه السلام است كه با نام‏هاى : عمرو بن عبد اللَّه صائدى ،۲ عمرو بن عبد اللَّه انصارى ،۳ زياد بن عمرو بن عَريب بن حنظلة بن دارِم بن عبد اللَّه بن كعب صائدِ ،۴ ابو ثُمامه صائِدى ،۵ ابو ثُمامه صَيداوى‏۶ ،۷ و ابو ثُمامة بن عمر صائِدى ،۸ در منابع مختلف ، از او ياد شده است . طبرى ، در باره او مى‏گويد :

1.گفتنى است در كتاب الدمعة الساكبة (ج ۴ ص ۲۷۲ - ۲۷۳) ، ضمن نقل داستانى آمده كه زينب عليها السلام در شب عاشورا، خطاب به امام حسين عليه السلام گفت: «برادر! آيا يارانت را آزموده‏اى؟ من نگرانم كه تو را هنگام حمله دشمن و كشاكش شمشيرها تسليم دشمن كنند. امام عليه السلام گريست و در پاسخ فرمود: به خدا سوگند، آنها را آزموده‏ام. در ميان آنها، جز جنگاور دلاور و استوار نيست. به مرگ، همان اندازه علاقه دارند كه نوزاد به شير مادرش دارد». ليكن همان طور كه نويسنده اين كتاب، اعتراف كرده است، اين مطلب، در منابع معتبر، وجود ندارد.

2.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۴۳۹ . در برخى منابع ، «عمر» به جاى «عمرو» آمده است . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه: ج ۲ ص ۱۵ ح ۹۰۵ و ص ۹۱۵ ح ۲۱۱۰ .

3.در رجال الطوسى (ص ۱۰۳) آمده كه كنيه او «ابوثمامه» است . همچنين فرد ديگرى به نام «عمرو بن ثمامه» را از ياران امام حسين عليه السلام شمرده است .

4.نسب معدّ : ج ۲ ص ۵۲۲ ، جمهرة أنساب العرب : ص ۳۹۵ . در تنقيح المقال (ج ۲ ص ۵) ، «ابو ثمامه ، زياد بن عمرو بن عريب» ، از شهداى كربلا دانسته شده ؛ ولى در عين حال در همين كتاب (ص ۳۳۳) ، جدا از «ابو ثمامه» ، كسى با نام «عمرو بن عبد اللَّه انصارى» نيز آمده است . و در إبصار العين (ص ۱۳۴) ، از فردى با نام «زياد بن عريب» مستقل ياد شده و با «ابو عمره نهشلى» يكى دانسته شده است ؛ امّا ما وى را با «شبيب بن عبد اللَّه» يكى گرفتيم .

5.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۶۴ ؛ الإرشاد : ج ۲ ص ۴۶ و۸۵ .

6.صائِد ، طايفه‏اى از قبيله هَمْدان هستند و صيدا ، طايفه‏اى از قبيله اسد بن خُزَيمه است (ر . ك : تاج العروس : ج ۵ ص ۷۱ و ۷۳) . به نظر مى‏رسد كه «صائدى» درست باشد (ر . ك : ص ۱۵ ح ۹۰۶) .

7.الأخبار الطوال : ص ۲۳۸ ؛ روضة الواعظين : ص ۲۰۰ .

8.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۱ ص ۲۰۶.

تعداد بازدید : 132288
صفحه از 992
پرینت  ارسال به