165
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

او مى‏نگريست و هيچ نمى‏گفت ؛ و حسين عليه السلام ، تنها مانْد۱ .۲

1001.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى : على اكبر عليه السلام - كه مادرش ليلا ، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى و آن هنگام ، هجده ساله بود - ، گام پيش نهاد . هنگامى كه حسين عليه السلام او را ديد ، محاسن سپيدش را رو به آسمان كرد و گفت : «خدايا ! تو بر اين قوم، گواه باش كه جوانى به سوى آنان رفت كه از نظر صورت ، سيرت و سخن گفتن ، شبيه‏ترين مردم به پيامبرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله بود و ما هر گاه مشتاق روى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مى‏شديم ، به روى او مى‏نگريستيم . خدايا ! بركت‏هاى زمين را از آنان ، باز دار و چون چنين كردى ، آنها را دچار تفرقه و گروه گروه كن و هر يك را به راهى ببر و حاكمان را هيچ گاه از آنان ، راضى مدار ، كه آنانْ ما را دعوت كردند تا يارى‏مان دهند ؛ امّا بر ما هجوم آوردند كه با ما بجنگند و ما را بكُشند» . آن گاه ، حسين عليه السلام بر عمر بن سعد، بانگ بر آورد كه : «چه مى‏خواهى ؟ خداوند ، خويشاوندىِ تو را قطع كند و كارت را بر تو مبارك نگردانَد و كسى را بر تو مسلّط كند كه تو را در بسترت بكُشد ، همان گونه كه خويشان مرا از ميان بردى و نزديكى‏ام به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را پاس نداشتى» .
آن گاه ، صدايش را بلند كرد و [اين آيه را] قرائت كرد : (خداوند ، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد . آنها دودمانى بودند كه برخى ، از برخى ديگر گرفته شده

1.در گزارش‏هاى ديگر ، نام مادر على اكبر عليه السلام ، ليلا ذكر شده است . نيز على اكبر عليه السلام ، نخستين شهيد از خانواده امام عليه السلام بوده است . اين ، بدان معناست كه عبّاس عليه السلام و برادرانش ، پس از شهادت على اكبر عليه السلام ، هنوز زنده و در كنار امام حسين عليه السلام بوده‏اند .

2.تَقَدَّمَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ الأَكبَرُ عليه السلام ، وهُوَ ابنُ ثَمانَ عَشرَةَ سَنَةً، ويُقالُ : اِبنُ خَمسٍ وعِشرينَ، وكانَ يُشَبَّهُ بِرَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله خَلقاً وخُلُقاً ونُطقاً، وجَعَلَ يَرتَجِزُ ويَقولُ: أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ‏ مِن عُصبَةٍ جَدُّ أبيهِمُ النَّبِيّ‏نَحنُ وبَيتِ اللَّهِ أولى‏ بِالوَصِيّ‏ وَاللَّهِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ‏أضرِبُكُم بِالسَّيفِ أحمي عَن أبي‏ أطعَنُكُم بِالرُّمحِ حَتّى‏ يَنثَني‏طَعنَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ‏ فَقَتَلَ سَبعينَ مُبارِزاً، ثُمَّ رَجَعَ إلى‏ أبيهِ وقَد أصابَتهُ جِراحاتٌ، فَقالَ: يا أبَه العَطَشُ، فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : يَسقيكَ جَدُّكَ، فَكَرَّ أيضاً عَلَيهِم وهُوَ يَقولُ: الحَربُ قَد بانَت لَها حَقائِقُ‏ وظَهَرَت مِن بَعدِها مَصادِقُ‏وَاللَّهِ رَبِّ العَرشِ لا نُفارِقُ‏ جُموعَكُم أو تُغمَدُ البَوارِقُ‏ فَطَعَنَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ عَلى‏ ظَهرِهِ غَدراً، فَضَرَبوهُ بِالسَّيفِ . فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام: عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفا، وضَمَّهُ إلى‏ صَدرِهِ وأتى‏ بِهِ إلى‏ بابِ الفُسطاطِ، فَصارَت اُمُّهُ شَهرَبانَوَيهِ وَلهى‏ ، تَنظُرُ إلَيهِ ولا تَتَكَلَّمُ، فَبَقِيَ الحُسَينُ عليه السلام وَحيداً (المناقب ، ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۱۰۹) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
164

۱۰۰۰.المناقب ، ابن شهرآشوب : على اكبر عليه السلام ، فرزند حسين عليه السلام ، پيش آمد . او جوانى هجده ساله (و گفته شده كه 25 ساله) بود و صورت و سيرت و سخن گفتنش به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى‏مانْد . او رَجَز مى‏خواند و مى‏گفت :

من على ، پسر حسين بن على ام‏كه جدّ پدرى‏شان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است .
به خانه خدا سوگند كه ما به داشتن وصى ، شايسته‏تريم‏و به خدا سوگند كه بى‏نسب (ابن زياد) ، نمى‏تواند بر ما حكم براند !
شما را با شمشير مى‏زنم و از پدرم ، حمايت مى‏كنم‏و [ آن قدر ] با نيزه شما را مى‏زنم تا اين كه خم شود
شمشير زدنِ جوان هاشمىِ عَلَوى .
آن گاه ، هفتاد تن از جنگجويان آنان را كُشت . سپس به سوى پدرش باز گشت و در حالى كه زخم‏هايى به او رسيده بود ، گفت : اى پدر ! تشنه‏ام .
حسين عليه السلام فرمود : «جدّت ، [به زودى‏] تو را سيراب خواهد گردانْد» .
آن گاه ، او دوباره بر آنان ، حمله بُرد و مى‏خواند :

حقيقت جنگ ، نمايان شده است‏و پس از آن ، راستى و پايدارى ، آشكار مى‏شود .
به خداى صاحب عرش ، سوگند ، نه شما را رها مى‏كنيم‏و نه شمشيرهايمان را غلاف مى‏كنيم .
مُرّة بن مُنقِذ عبدى ، از پشت به او نيزه زد [و ديگر سپاهيان دشمن ، گِردش را گرفتند ]و او را با شمشيرهايشان زدند .
حسين عليه السلام فرمود : «دنيا ، پس از تو ، ويران باد !» .
آن گاه ، او را به سينه‏اش چسباند و به درگاه خيمه‏اش بُرد . مادرش شهربانو ، مات و مبهوت ، به

تعداد بازدید : 158294
صفحه از 992
پرینت  ارسال به