است .۱
نام او در زيارتهاى «ناحيه» و «رجبيّه» آمده است .۲
در «زيارت ناحيه مقدّسه» مىخوانيم :
السَّلامُ عَلَى القَتيلِ ابنِ القَتيلِ ، عَبدِ اللَّهِ بنِ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ ، وَ لَعَنَ اللَّهُ قاتِلَهُ عامِرَ بنَ صَعصَعَةَ . وَ قيلَ : أسَدَ بنَ مالِكٍ .
سلام بر كُشته شده ، پسر كُشته شده ، عبد اللَّه بن مسلم بن عقيل ! لعنت خدا بر قاتل او عامِر بن صَعصَعه (و گفته شده : اسد بن مالك) !۳
۱۰۹۲.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : هنگامى كه ياران حسين عليه السلام ، كشته شدند و جز خاندانش ، يعنى فرزندان على عليه السلام ، جعفر ، عقيل و حسن عليه السلام ، و نيز فرزندان خود حسين عليه السلام ، كسى نمانْد ، گِرد هم آمدند و با يكديگر ، خداحافظى كردند و عزم جنگ نمودند .
نخستين كس از خاندان حسين عليه السلام كه [ براى نبرد ] بيرون آمد ،۴ عبد اللَّه بن مسلم بن عقيل بود كه به ميدان آمد ، در حالى كه چنين مىخواند :
امروز ، مسلم را مىبينم كه پدرم استو جوانمردانى را كه بر دين پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در گذشتند .
آنان ، مانند كسانى نيستند كه به دروغ ، شناخته شدهاندبلكه برگزيده و داراى نَسَبى بزرگوارند .
سپس ، حمله كرد و جنگيد و گروهى را كُشت و سپس ، كُشته شد .۵
1.از أنساب الأشراف (ج ۳ ص ۴۰۷) و الإرشاد (ج ۲ ص ۱۰۷) ، اين گونه برداشت مىشود .
2.ر . ك : دانشنامه امام حسين عليه السلام : ج ۱۲ ص ۱۱۶ ح ۳۲۸۰ (زيارت امام عليه السلام در اوّل رجب) .
3.ر . ك : ص ۹۱۲ ح ۲۱۱۰ (زيارت دوم، به روايت الإقبال) .
4.بنا به نظر مشهور - كه نخستين شهيد اهل بيت عليهم السلام را على اكبر عليه السلام مىدانند - ، بايد اين گونه گفت كه احتمالاً اوّلين شهيد بعد از على اكبر عليه السلام ، عبد اللَّه بن مسلم بوده است. در اين باره، ر . ك : ص ۱۵۳ (فصل چهارم / على اكبر) .
5.لَمّا قُتِلَ أصحابُ الحُسَينِ عليه السلام ولَم يَبقَ إلّا أهلُ بَيتِهِ، وهُم وُلدِ عَلِيٍّ ووُلدِ جَعفَرٍ ، ووُلدِ عَقيلٍ ووُلدِ الحَسَنِ ، ووُلدِهِ، اجتَمَعوا ووَدَّعَ بَعضُهُم بَعضاً وعَزَموا عَلَى الحَربِ.
فَأَوَّلُ مَن خَرَجَ مِن أهلِ بَيتِهِ عَبدُ اللَّهِ بنُ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ، فَخَرَجَ وهُوَ يَقولُ:
اليَومَ ألقى مُسلِماً وَهوَ أبي
وَفِتيَةً بادوا عَلى دينِ النَّبِيّلَيسَ كَقَومٍ عُرِفوا بِالكَذِبِ
لكِن خِيارٌ وكِرامُ النَّسَبِ
ثُمَّ حَمَلَ فَقاتَلَ وقَتَلَ جَماعَةً، ثُمَّ قُتِلَ (مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى: ج ۲ ص ۲۶، الفتوح: ج ۵ ص ۱۱۰) .