۱۳۳۰.شرح الأخبار- به نقل از همسر كعب -: به كعب گفته شد : حسين بن على ، كشته شد!
او گفت : نه ، به خدا سوگند ، كشته نشده است ؛ زيرا اگر در روز ، كشته شده بود ، شب نرسيده ، نشانه آن را مىديديد و اگر شبْهنگام ، كشته شده بود ، تا صبح ، نشانه آن را مىديديد .
شب كه فرا رسيد ، افق آسمان ، قرمز شد و كعب گفت : هان كه حسين بن على ، كشته شد ! آسمان بر او گريست ، همان گونه كه بر يحيى بن زكريّا گريست .۱
2 / 9
خون تازه در زير سنگها
۱۳۳۱.كامل الزيارات- به نقل از ابو بصير ، از امام صادق عليه السلام -: هشام بن عبد الملك ، به سوى پدرم (باقر عليه السلام) فرستاد و او را به شام فرا خواند . هنگامى كه ايشان نزد هشام رسيد ، او با احترام گفت : اى ابو جعفر ! ما تو را فرا خواندهايم تا مسئلهاى را از تو بپرسيم كه صلاح نيست كسى جز من ، آن را از تو بپرسد و جز يك نفر - اگر باشد - ، كس ديگرى را نمىشناسم كه بتواند اين مسئله را پاسخ دهد و يا پاسخش را بداند .
پدرم فرمود : «فرمانرواى مؤمنان ، هر چه دوست دارد ، از من بپرسد تا اگر مىدانم ، پاسخ بگويم و اگر نمىدانم ، بگويم نمىدانم . براى من ، راستگويى سزاواراتر است» .
هشام گفت : در باره شبى برايم بگو كه على بن ابى طالب كشته شد . چگونه كسانى كه در آن شهر نبودند ، به كشته شدنش پى بردند ؟ نشانه آن براى مردم ، چه بود؟ اگر پاسخ اين را مىدانى ، به من بگو كه آيا آن نشانه ، براى كشته شدن كسى جز على هم بوده است؟
پدرم به او فرمود : «اى فرمانرواى مؤمنان ! در آن شبى كه امير مؤمنان على عليه السلام كشته شد ، تا سپيدهدم ، هر سنگى را كه از روى زمين بر مىداشتند ، زيرش خون تازه مىيافتند . شبِ كشته شدن هارون برادر موسى عليه السلام نيز همينگونه بود. شبِ كشته شدن يوشع بن نون عليه السلام نيز همينگونه