لرزهاى ، همراه صداى نوحهخوانى كه مىخواند :
اى فرزند پيامبر و اى پسر وصى !اى بازمانده بزرگان گرامى ما !
ناله و فغان ، فراوان شد و بسيارى از آنچه را كه مىگفتند ، نمىفهميديم و پس از آن ، خبر شهادت حسين عليه السلام به ما رسيد و آن درخت ، خشك و بىحاصل شد و باد و باران ، آن را شكست و از ميان رفت و اثرى از آن نماند .
عبد اللَّه بن محمّد انصارى مىگويد : دِعبِل بن على خُزاعى را در مدينه ، شهر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، ديدم و اين سخن را براى او گفتم . او آن را انكار نكرد .۱