۱۴۷۰.مثير الأحزان : هنگامى كه سر امام حسين عليه السلام به مدينه رسيد ، از هر سو ، شيون برخاست و مروان بن حكم خواند :
دَوْسَر ، چنان ضربهاى زدكه ميخ حكومت را محكم كوبيد و استوار كرد .
آن گاه با سرِ چوبدستىاش ، شروع به زدن به صورت او كرد و مىخواند :
بَه! چه خوش است خُنَكاى تو در دستانمو سرخى [خونِ جارى شده بر] گونههايت !
گويى در جامه زعفرانى غنودهاند!اى حسين ! انتقامم را از تو گرفتم و دلم خُنَك شد !۱