47
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

تو حُر (آزاده) هستى ، همان گونه كه مادرت تو را ناميده است ؛ آزاده در دنيا و آخرت۱ .
در «زيارت ناحيه مقدّسه» ، آمده است :
السَّلامُ عَلَى الحُرِّ بنِ يَزيدَ الرِّياحِيِّ .
سلام بر حُرّ بن يزيد رياحى !۲
در «زيارت رجبيّه» هم نام وى ، آمده است .۳

۹۲۴.تاريخ الطبرى- به نقل از عَدىّ بن حَرمَله -: چون عمر بن سعد ، لشكر را آماده حمله كرد، حُرّ بن يزيد به او گفت: خدا ، تو را اصلاح كند ! آيا مى‏خواهى با اين مرد (حسين عليه السلام) بجنگى ؟
عمر گفت : به خدا سوگند ، آرى ؛ چنان جنگى كه آسان‏ترين بخشِ آن، افتاده شدن سرها و قطع دست‏ها باشد !
حُر گفت: آيا هيچ يك از پيشنهادهاى او، شما را راضى نمى‏كند ؟
عمر بن سعد گفت: به خدا سوگند ، اگر كار با من بود، [ صلح ] مى‏كردم ؛ امّا فرمان‏روايت [ ابن زياد ]نپذيرفته است .
راوى مى‏گويد : حُر ، آمد تا در جايى ميان مردم ايستاد . مردى از قبيله‏اش به نام قُرّة بن قيس ، همراهش بود. به او گفت: اى قُرّه ! آيا امروز ، اسبت را آب داده‏اى ؟
گفت: نه.
گفت: مى‏خواهى كه آن را آب دهى ؟
قُره مى‏گويد: به خدا سوگند ، گمان بُردم كه او مى‏خواهد كناره بگيرد و در جنگ ، حضور نيابد و خوش ندارد كه من ، او را به هنگام اين كار ببينم و خبر آن را به فرمانده برسانم . لذا به او گفتم: آبش نداده‏ام . مى‏روم تا به آن ، آب بدهم .
از جايى كه حُر بود، دور شدم . به خدا سوگند، اگر مرا از قصد خود ، آگاه مى‏كرد، همراه او به سوى حسين عليه السلام مى‏رفتم .
او كم كم به حسين عليه السلام نزديك شد . مردى از قبيله‏اش به نام مهاجر بن اوس ، به او گفت: اى ابن يزيد ! چه مى‏كنى ؟ مى‏خواهى حمله كنى ؟
حُر ، خاموش ماند و لرزه ، اندامش را گرفته بود. آن مرد به او گفت: اى ابن يزيد ! به خدا سوگند ، كار تو، مشكوك است ! به خدا سوگند، هرگز در هيچ جنگى، آنچه اكنون از تو مى‏بينم،

1.ر . ك : ص ۵۹ ح ۹۳۱ .

2.ر . ك : ص ۹۱۳ ح ۲۱۱۰ (زيارت دوم، به روايت الإقبال) .

3.ر . ك : دانش‏نامه امام حسين عليه السلام : ج ۱۲ ص ۱۱۸ (بخش سيزدهم / فصل دوازدهم / زيارت امام عليه السلام در اوّل رجب).


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
46

حُر ، پس از انتخاب راه بهشت ، نهيبى بر اسب خود زد و در حالى كه دست‏هايش را روى سرش گذاشته بود ، خود را به خيمه‏هاى سيّد الشهدا عليه السلام رساند و در بين راه ، اين جملات را زمزمه مى‏كرد :
اللَّهُمَّ إنّي تُبتُ إلَيكَ فَتُب عَلَيَّ ، فَقَد أرعَبتُ قُلوبَ أولِيائِكَ وَ أولادِ بِنتِ نَبِيِّكَ .
خداوندا ! به سوى تو، توبه كردم . توبه‏ام را بپذير ، كه دلِ دوستانت و فرزندان دختر پيامبرت را لرزاندم .
حُر ، به دليل خطاى بزرگى كه مرتكب شده بود ، احتمال مى‏داد كه توبه او پذيرفته نشود . از اين رو ، هنگامى كه به محضر امام عليه السلام رسيد ، گفت :
فدايت گردم! من همانى هستم كه مانع بازگشت تو شدم و تو را وادار كردم كه در اين سرزمين ، فرود بيايى . به خداوند سوگند ، گمان نمى‏كردم كه اين گروه ، تو را به اين حالى كه مى‏بينم ، برسانند . من به درگاه خدا ، توبه مى‏كنم . آيا راه توبه‏اى براى من هست ؟
امام حسين عليه السلام پاسخ داد :
نَعَم ، يَتوبُ اللَّهُ عَلَيكَ ، فَانزِل .
آرى . خداوند ، توبه تو را مى‏پذيرد . فرود بيا !
حُر گفت:
من سواره باشم ، برايت بهتر از اين است كه پياده باشم و سرانجام كارم به فرود آمدن (شهادت) ، منجر مى‏شود .
سپس افزود :
از آن جا كه من، نخستين كسى بودم كه در برابر تو در آمدم ، پس اجازه بده كه نخستين كُشته در برابر تو باشم ، شايد از كسانى باشم كه در فرداى قيامت ، از مصافحه كنندگان با جدّت محمّد صلى اللَّه عليه و آله باشم .
اين سخن حُر ، حاكى از عقيده راسخ وى به مبدأ و معاد است كه همين معنا ، اساس رستگارى وى گرديد . حُر ، پس از ايراد سخنانى هشياركننده و هشداربخش براى سپاه كوفه ، به صف دشمن حمله كرد تا به شرف شهادت، نائل آمد . ياران امام عليه السلام ، او را در حالى كه هنوز رمقى در تن داشت ، از صحنه نبرد ، بيرون آوردند و در برابر امام عليه السلام نهادند . سخنان امام عليه السلام بر بالين وى نيز ، بسيار قابل تأمّل است . ايشان، در حالى كه غبار از چهره او پاك مى‏كرد ، فرمود :
أنتَ الحُرُّ كَما سَمَّتكَ اُمُّكَ ، حُرٌّ فِي الدُّنيا و حُرٌّ فِي الآخِرَةِ .

تعداد بازدید : 161278
صفحه از 992
پرینت  ارسال به