۱۵۳۷.الإرشاد : ابن زياد ، به مسجد آمد و از منبر ، بالا رفت و گفت : ستايش ، خدايى را كه حق و اهلش را چيره كرد و امير مؤمنان يزيد و حزبش را يارى داد ، و دروغگو پسر دروغگو و پيروانش را كشت !
عبد اللَّه بن عفيف اَزْدى - كه از پيروان امير مؤمنان عليه السلام بود - ، جلوى او برخاست و گفت : اى دشمن خدا ! دروغگو ، تو و پدرت هستيد و كسى كه به تو حكومت داد و نيز پدرش . اى پسر مرجانه ! فرزندان پيامبران را مىكشى و بر منبر ، در جايگاه صدّيقان مىايستى؟!
ابن زياد گفت : او را برايم بياوريد .
پاسبانان ، او را گرفتند و او شعار قبيله اَزْد را سر داد و هفتصد تن از آنان ، گِرد آمدند و او را از دست پاسبانان در آوردند .
شب كه رسيد ، ابن زياد ، كسى را به سوى او فرستاد و او را از خانهاش بيرون كشيد و گردنش را زد و وى را در جاى انباشت خاكروبهها به صليب كشيد . خدا او را رحمت كند !۱
۱۵۳۸.أنساب الأشراف : ابن زياد به سخنرانى پرداخت و گفت : ستايش ، خدايى كه دروغگو پسر دروغگو ، حسين ، و پيروانش را كشت !