تشكيل مىدهند . از اين رو ، از همه راههاى ديگر ، طولانىتر است و طول آن ، حدود 1545 كيلومتر است . اين راه را «راه سلطانى» ناميدهاند .
چند نكته قابل توجّه
ما دليل روشن و گزارش تاريخى معتبر و كهنى براى اثبات عبور كاروان اسيران كربلا از يكى از اين سه راه ، در دست نداريم و حديثى نيز از اهل بيت عليهم السلام در اين باره به ما نرسيده است . آنچه در دسترس ماست ، برخى نشانههاى جزئى و ناكافى اند كه به صورت پراكنده ، در برخى كتابها آمدهاند ، و نيز قصّهپردازىها و شرححالهاى بىسند و نامعتبرى كه در كتابهاى غير قابل استناد (مانند مقتل ساختگى منسوب به ابو مِخنَف) ، آمده و سپس در كتابهاى ديگر ، تكرار شدهاند .۱ اينك ، نشانههاى جزئىِ پيشگفته را بررسى مىكنيم :
1 . در معجم البلدان - كه يك كتاب كهن جغرافيايى است - در معرّفى بخشى از شهر حَلَب در شام ، آمده است :
در غرب شهر و در دامنه كوه جوشن ، قبر محسن بن حسين عليه السلام است كه گمان دارند وقتى اسيران [كربلا] را از عراق به دمشق مىبردند ، او از مادرش سقط شده است و يا كودكى بوده است همراه آنان كه در حَلَب ، در گذشته و همان جا دفن شده است .۲
معلوم است كه اين گزارش ، در صورت درستى ، عبور كاروان از راه باديه را نفى مىكند (زيرا حَلَب ، در آن مسير قرار ندارد) ؛ امّا به تنهايى نمىتواند يكى از دو مسير سلطانى (كناره دجله) و يا كناره فرات را تأييد كند ؛ زيرا اين دو راه ، در مسافتى طولانى ، با هم مشترك هستند و منطقه حَلَب ، در مسير هر دو راه قرار دارد .
از سوى ديگر ، به كار رفتن واژه «يزعمون (گمان دارند)» از سوى مؤلّف معجم البلدان ، بر قابل استناد نبودن اين پندار ، دلالت دارد ، بويژه آن كه فرزندى به نام محسن و يا همسر باردارى از امام حسين عليه السلام در وقايع كربلا ، سراغ نداريم و سخنى از آنها در كتابهاى در دسترس ، نيامده است ، و وجود شهرت محلّى ، بر فرض درستى گزارش ، از حدّ يك عقيده عمومىِ معمولى ، فراتر نمىرود .۳
1.از جمله ، ر .ك : طريق الكرام من الكوفة إلى الشام .
2.معجم البلدان : ج ۲ ص ۲۸۴ و ۱۸۶ . اين مطلب ، در بغية الطلب فى تاريخ حلب (ج۱ ص ۴۱۱ - ۴۱۴) ، مفصّلتر آمده است .
3.صِرفِ مطرح بودن يك ماجرا يا انتسابْ در افواه ، بدون اين كه پيشينه روشنى داشته باشد ، نمىتواند اطمينانبخش باشد ، بويژه در گذشته كه ثبت وقايع ، چندان متداول نبوده است و قبور ، معمولاً سنگنوشتهاى نداشتهاند و امكان خلط و اشتباه ، بسيار بوده است .لذا گاه قبرهايى در چند جا به يك نفر منسوب شدهاند ، نظير آنچه در مورد زينب كبرا عليها السلام اتّفاق افتاده است .
اين بحث ، دراز دامن است و در اين جا ، تنها به آوردن نمونهاى كه شيخ طوسى در كتاب الغيبة (ص ۳۵۸) آورده ، بسنده مىكنيم : «ابو نصر هبة اللَّه بن محمّد ، گفته است : قبر عثمان بن سعيد ، در قسمت غربى شهر بغداد ، در خيابان ميدان و در ابتداى جايى است كه به "درب جبله" مشهور است ، در قسمت راستِ داخل مسجدِ درب ، و قبر ، در سمت قبله مسجد قرار دارد . رحمت خدا بر او!
محمّد بن حسن [طوسى] ، نويسنده اين كتاب ، مىگويد : من قبر او را - در جايى كه ابو نصر ، ياد كرده - ديدم و در جلوى آن ، ديوارى ساخته شده بود و محراب مسجد ، در آن قرار داشت و در كنارش درى بود كه از آن به مقبره - كه در اتاقى كوچك و تاريك قرار داشت - وارد مىشدند . ما وارد آن مىشديم و علنى ، آن را زيارت مىكرديم .
از زمان ورود من به بغداد ، به سال چهارصد و هشت تا چهارصد و سى و چند ، همچنان بود تا اين كه رئيس ابو منصور محمّد بن فرج ، آن ديوار را خراب كرد و قبر در فضايى باز ، واقع شد و براى آن ، ضريحى ساخته شد و سقفى بر روى آن ، زده شد . هر كس مىخواست ، وارد مىشد و او را زيارت مىكرد و همسايههاى آن محلّه ، به زيارت قبر عثمان ، تبرّك مىجستند و مىگفتند كه وى ، مرد صالحى بوده است . گاهى هم مىگفتند كه او ، پسر دايه حسين عليه السلام بوده است(!) و از واقعيتِ حال وى ، اطّلاعى نداشتند . اين قبر تا امروز (يعنى سال ۴۴۷) همان گونه هست» .
مىبينيم كه گروهى در باره قبر مشخّص عثمان بن سعيد - كه يكى از نوّاب خاصّ امام زمان عليه السلام است - بحث قبر فرزند دايه امام حسين عليه السلام بودن را مطرح كردهاند ، در حالى كه زمان طولانىاى هم از درگذشت عثمان ، نگذشته بوده است .