عبور كرد و به لشكر حسين عليه السلام رسيد ، در حالى كه دستش را بر سرش نهاده بود و مىگفت: خدايا ! به سوى تو باز مىگردم. تو هم توبهام را بپذير كه من ، دلهاى دوستان تو و فرزندان پيامبرت را لرزاندهام . اى فرزند پيامبر خدا ! آيا من مىتوانم توبه كنم ؟
امام عليه السلام فرمود: «آرى . خداوند، توبهات را پذيرفت» .
حُر گفت: اى فرزند پيامبر خدا ! آيا اجازه مىدهى برايت بجنگم ؟
امام عليه السلام ، اجازه فرمود . او به ميدان آمد ، در حالى كه چنين رَجَز خواند :
من ، گردنهايتان را با شمشير مىزنمدر راه بهترين ساكن سرزمين خَيف ( صحراى مكّه ) .
آن گاه، هجده تن از آنان را كُشت و سپس ، كشته شد. امام حسين عليه السلام نزد او - كه خون از بدنش جارى بود - آمد و فرمود : «به به ! اى حُر ! تو در دنيا و آخرت ، حُرّى (آزادهاى) ، همان گونه كه چنين ناميده شدهاى» .
سپس امام حسين عليه السلام ، چنين سرود :
بهترين آزاده ، حُرّ رياحى استو چه آزادهاى، كه جايگاه آمد و شدِ نيزهها !
و چه خوب آزادهاى كه چون حسين، نداد داددر نخستين ساعات صبح ، جان خود را فدا كرد !۱
۹۳۰.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى- به نقل از ابو مِخنَف -: حسين عليه السلام بانگ زد : «آيا ياورى نيست كه ما را به خاطر رضاى خداى متعال ، يارى دهد. آيا مدافعى نيست كه از حرم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، دفاع كند ؟!» .
هنگامى كه حُرّ بن يزيد ، اين سخن را شنيد، دلش مضطرب و چشمانش اشكبار شد و گريان