555
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

7 / 10

سخنرانى زينب عليها السلام در مجلس يزيد

۱۶۲۶.الملهوف : زينب دختر على عليه السلام برخاست و گفت : ستايش ، ويژه خداى جهانيان است و خداوند بر محمّد و خاندانش همگى درود فرستد ! خدا ، راست مى‏گويد و اين گونه مى‏گويد : (سپس فرجام بدكاران ، اين شد كه آيات خدا را انكار كردند و آنها را مسخره مى‏كردند)۱ .
اى يزيد ! آيا گمان بردى كه بستن راه‏ها به روى ما و سخت گرفتن بر ما و كشاندنِ ما به مانند كنيزان به هر كجا ، نشانه خوارىِ ما نزد خدا و كرامت خدا براى توست؟! و اين ، از بزرگىِ ارزش تو نزد اوست؟! پس ، آن گاه كه ديدى دنيا به كام توست و كارها به خواست تو مى‏چرخد و امور ، مرتّب‏اند و فرمان‏راويى و حكومتى كه از آنِ ماست ، به تو رسيده است ، به دَماغت باد انداختى و از سرِ شادى و سَرمستى ، سر به اين سو و آن سو چرخاندى ؟!
اندكى بِايست و مهلت بده ! آيا سخن خداى متعال را از ياد برده‏اى كه فرمود : (و كافران نپندارند كه مهلت ما به آنان ، برايشان نيكوست . ما به آنها تنها براى آن ، مهلت مى‏دهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و آنان ، عذابى خوار كننده دارند)۲ .
اى فرزند آزادشدگان [مكّه‏] ! آيا اين ، عدالت است كه كنيزان و زنانت را در پرده مى‏دارى و دختران پيامبر خدا عليه السلام را به اسارت مى‏كشى و پرده‏شان را مى‏درى و سيمايشان را آشكار مى‏كنى و دشمنان ، آنان را از اين شهر به آن شهر مى‏برند و اهل هر منزل و آبادى ، به تماشاى آنان مى‏آيند و دور و نزديك و شريف و پست ، صورت‏هاى آنان را مى‏بينند ، در حالى كه نه سرپرستى از مردانشان ، با آنان است و نه حمايتگرى از حاميان آنها؟
و چگونه مواظبت كسى اميد برده شود كه دهانش جگر پاكان را [در جنگ اُحُد ، گاز زد و ]بيرون انداخت و گوشتش از خون شهيدان ، روييده است ؟!
و چگونه كسى سايه خود را بر ما اهل بيت اندازد ، درحالى كه با نفرت و دشمنى و حقد و كينه به ما مى‏نگرد؟!

1.روم : آيه ۱۰ .

2.آل عمران : آيه ۱۷۸ .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
554

۱۶۲۵.إثبات الوصيّة : هنگامى كه حسين عليه السلام شهيد شد ، على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام را با اهل حرم آوردند و بر يزيد ملعون ، وارد كردند . پسر ايشان ، باقر عليه السلام ، دو سال و چند ماه داشت . او را نيز همراه ايشان آوردند . يزيد ، هنگامى كه ايشان را ديد ، گفت : اى على بن الحسين ! چه ديدى؟
فرمود : «تقدير خداى عزّوجلّ را پيش از آن كه آسمان‏ها و زمين را بيافريند ، ديدم» .
يزيد با همنشينانش در كار ايشان ، مشورت كرد . آنها به قتل او سفارش كردند و به او گفتند : ما از سگ بد ، بچّه‏اى نگاه نمى‏داريم !
على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام سخن آغاز كرد و پس از حمد و ثناى خداوند ، به يزيد - كه خدا لعنتش كند - گفت : «اين افراد به تو سفارشى كردند ، به خلاف سفارشى كه همنشينان فرعون به او كردند . فرعون ، در كار موسى و هارون ، با آنان مشورت كرد و آنان به او گفتند : به او و برادرش مهلت ده . ولى اينان كشتن ما را به تو سفارش كردند و اين ، علّتى دارد» .
يزيد گفت : علّت چيست؟
فرمود : «آنان حلال‏زاده بودند و اينان حرام‏زاده اند ، و پيامبران و فرزندانشان را جز حرام‏زادگان نمى‏كُشند» .
يزيد به فكر فرو رفت و هيچ نگفت . سپس فرمان داد آنان را [از مجلس ،] خارج كنند ، آن گونه كه حكايت و گزارش شده است .۱

1.لَمَّا استُشهِدَ [الحُسَينُ عليه السلام‏] حُمِلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام مَعَ الحَريمِ واُدخِلَ عَلَى اللَّعينِ يَزيدَ ، وكانَ لِابنِهِ أبي جَعفَرٍ عليه السلام سِنَتانِ وشُهورٌ ، فَاُدخِلَ مَعَهُ ، فَلَمّا رَآهُ يَزيدُ قالَ لَهُ : كَيفَ رَأَيتَ يا عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ ؟ قالَ : رَأَيتُ ما قَضاهُ اللَّهُ عزّوجلّ قَبلَ أن يَخلُقَ السَّماواتِ وَالأَرضَ . فَشاوَرَ يَزيدُ جُلَساءَهُ في أمرِهِ فَأَشاروا بِقَتلِهِ ، وقالوا لَهُ : لا نَتَّخِذ مِن كَلبِ سَوءٍ جَرواً . فَابتَدَرَ أبو مُحَمَّدٍ عليه السلام الكَلامَ ، فََحمِدَ اللَّهَ وأثنى‏ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ لِيَزيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ : لَقَد أشارَ عَلَيكَ هؤُلاءِ بِخِلافِ ما أشارَ جُلَساءُ فِرعَونَ عَلَيهِ حَيثُ شاوَرَهُم في موسى‏ وهارونَ ، فَإِنَّهُم قالوا لَهُ : أرجِه وأخاهُ ، وقَد أشارَ هؤُلاءِ عَلَيكَ بِقَتلِنا ، ولِهذا سَبَبٌ . فَقالَ يَزيدُ : ومَا السَّبَبُ ؟ فَقالَ : إنَّ اُولئِكَ كانُوا الرِّشدَةَ وهؤُلاءِ غَيرُ رِشدَةٍ ، ولا يَقتُلُ الأَنبِياءَ وأولادُهُم إلّا أولادُ الأَدعِياءِ . فَأَمسَكَ يَزيدُ مُطرِقاً ، ثُمَّ أمَرَ بِإِخراجِهِم عَلى‏ ما قُصَّ ورُوِيَ (إثبات الوصيّة : ص ۱۸۱) .

تعداد بازدید : 132161
صفحه از 992
پرینت  ارسال به