627
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

شويد . اميد كه پروردگار ما، در اين صورت، از ما راضى شود. با اين حال ، من در هنگام ديدار او، از عقوبت او در امان نيستم.
اى گروه! مردى را از ميان خودتان پيشوا انتخاب كنيد ؛ چرا كه ناچاريد اميرى داشته باشيد كه به او پناه ببريد و نيز پرچمى كه دورش حلقه بزنيد. من حرف خودم را زدم و از خداوند براى خود و شما ، درخواست آمرزش مى‏كنم.
بعد از مسيّب، رفاعة بن شدّاد ، زمام سخن را به دست گرفت و خداوند را ستود و ثنا گفت و بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درود فرستاد و آن گاه گفت: امّا بعد، خداوند ، تو را به سخنِ درستى راه‏نمايى كرد و تو به برترين كار ، فرا خواندى. با ستايش خدا و ثناى او و صلوات بر پيامبرش آغاز كردى و به جهاد با فاسقان و توبه از گناه بزرگ ، دعوت نمودى، كه از تو شنواييم و اجابتت مى‏كنيم و حرفت را مى‏پذيريم . و گفتى كه از خودتان پيشوايى برگزينيد تا به او پناه ببريد و زير پرچمش گرد آييد . اين ، نظرى است كه ما هم داريم. اگر آن مرد ، تو باشى، براى ما خوش‏حال‏كننده‏تر است، و تو در ميان جمعيت ما ، خيرخواهى و علاقه‏مند. اگر نظر تو و نظر دوستان مساعد باشد، اين كار را بزرگ شيعه، صحابى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و پيش‏گام و پيشتاز، سليمان بن صُرَد ، بر عهده بگيرد كه در توانمندى و دين، ستوده است و دورانديش و مورد اعتماد است . اين هم حرف من است، و براى شما و خود ، از خدا آمرزش مى‏طلبم.
آن گاه ، عبد اللَّه بن وال و عبد اللَّه بن سعد، سخن گفتند و پروردگارشان را ستوده و ثنا گفتند و همان سخنان رفاعة بن شدّاد را بر زبان راندند و از فضل مسيّب بن نجبه ياد كردند و سابقه سليمان بن صُرَد را گوشزد نمودند و رضايت خود را از پيشوايى او ، اعلام داشتند .
مسيّب بن نجبه گفت: درست و به‏جا گفتيد . من هم همان نظر شما را دارم. پس زمام كارتان را به سليمان بن صُرَد بسپاريد .۱
طبرى در گزارشى ديگر ، آورده است :
آغاز كار آنها (توّابين) در سال 61 هجرى بود؛ همان سالى كه حسين - كه خدا از او راضى بود - كشته شد. آن گروه ، بى وقفه در تكاپوى گردآورى ابزارهاى جنگى و آمادگى براى جنگ بودند و مردم را از شيعه و غير شيعه، پنهانى به خونخواهى حسين عليه السلام دعوت مى‏كردند و مردم ، گروه گروه و نفر به نفر، به آنها مى‏پيوستند.
همچنان ماجرا ادامه داشت كه در چنين اوضاعى، يزيد بن معاويه در روز پنج‏شنبه چهاردهم ربيع اوّل سال 64 مُرد و فاصله ميان كشته شدن حسين عليه السلام و مرگ يزيد، سه سال

1.تاريخ الطبرى: ج ۵ ص ۵۵۲ .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
626

مرتكب شده‏اند كه حسين عليه السلام را دعوت كرده‏اند تا يارى‏اش كنند ؛ امّا [پس از آمدن ، ]رهايش كرده‏اند و او در كنار آنها كشته شد و كمكش نكردند .
[سپس‏] احساس كردند كه ننگ و گناهشان در كشتن حسين عليه السلام، جز با كشتن قاتلان حسين و يا با كشته شدن در اين راه، قابل شستن و پاك كردن نيست. پس نزد پنج نفر از بزرگان شيعه كوفه رفتند: سليمان بن صُرَد كه از صحابه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود، مُسيّب بن نَجَبه فَزارى كه از صحابه امام على عليه السلام و نيكان آنها بود، عبد اللَّه بن سعد بن فضل اَزْدى، عبد اللَّه بن وال تَيمى و رِفاعة بن شدّاد بَجَلى. آن گاه اين پنج نفر در منزل سليمان بن صُرَد ، گرد آمدند . اينها از بهترين ياران على عليه السلام بودند و تعدادى از شيعيان و بهترين‏هاى آنها و سرانشان هم حضور داشتند .
وقتى آنها در منزل سليمان بن صُرَد جمع شدند، مسيّب بن نَجَبه ، شروع به سخنرانى كرد و حرف زد و خدا را ستود و سپاس گفت و بر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله درود فرستاد و گفت: امّا بعد، ما عمرمان طولانى شد و گرفتار فتنه‏هاى گوناگون شديم، و راغبيم كه پروردگارمان ، ما را از كسانى قرار ندهد كه فردا به آنها مى‏گويد: (أَوَ لَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَ جَآءَكُمُ النَّذِيرُ ؛۱آيا ما به شما عمر طولانى نداديم تا هر كس كه اهل پند است، در آن ، پند گيرد، و آيا هشدار دهنده براى شما نيامد ؟) . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «الْعُمُرُ الَّذِى أَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَة ؛۲عمرى كه خداوند در آن ، عذر را از پسر آدم بر مى‏دارد، شصت سال است» و كمتر كسى از ما هست كه به آن نرسد. ما شيفته تعريف كردن از خود و ستوده شده شدن توسّط پيروانمان بوديم كه خداوند ، خوبان ما را آزمود و ما را در دو جايگاه مربوط به پسر دختر پيامبر، دروغگو يافت. نامه‏هاى او پيش‏تر به ما رسيده بود و فرستادگانش، جلوتر آمده بودند و عذر را بر ما تمام كرده بود و از ما خواسته بود كه در خفا و آشكار و در همه حال ، يارى‏اش كنيم ؛ امّا ما دريغ ورزيديم ، تا اين كه در كنار ما كشته شد.
ما نه با دست، او را يارى كرديم و نه به زبان ، از او دفاع نموديم و نه با مالمان ، او را پشتيبانى و تقويت كرديم و نه از عشايرمان براى او درخواست كمك نموديم . پس عذر ما به درگاه پروردگارمان چيست ، آن هنگام كه پيامبرمان را ديدار مى‏كنيم، در حالى كه پسر و محبوب و ذرارى و نسلش در ميان ما كشته شد ؟ نه - به خدا سوگند - عذرى نمى‏مانَد، جز اين كه كشندگانِ او و دست به دست هم دهندگان بر ضدّ او را بكشيد، يا در اين راه كشته

1.فاطر : آيه ۳۷ .

2.نهج البلاغة: حكمت ۳۲۶.

تعداد بازدید : 158810
صفحه از 992
پرینت  ارسال به