653
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

۱۷۱۵.سير أعلام النبلاء- به نقل از ابن خَيثَم -: عبيد بن سعيد گفت كه با عبد اللَّه بن عمرو ، وارد مسجد الحرام شدند . هنگامى كه سپاه حُصَين بن نُمَير باز مى‏گشت ، كعبه در حال سوختن و سنگ‏هاى كعبه در حال فرو ريختن بود . عبد اللَّه ايستاد و گريست، تا جايى كه ديدم اشك‏هايش بر گونه‏هايش جارى مى‏شود.
سپس گفت: هان - اى مردم - به خدا سوگند، اگر ابو هُرَيره به شما خبر مى‏داد كه شما كُشندگان پسر پيامبرتان و سوزانندگان خانه پروردگارتان هستيد، مى‏گفتيد: «كسى دروغگوتر از ابو هُرَيره وجود ندارد» ؛ ولى شما چنين كرديد . پس در انتظار عذاب خدا باشيد. بر شما جامه تفرقه خواهد پوشانْد و عذاب برخى از شما را به برخى ديگر خواهد چشانْد.۱

1 / 11

واثِلة بن اَسقَع‏۲

۱۷۱۶.فضائل الصحابة ، ابن حنبل- به نقل از شدّاد بن عبد اللَّه -: در باره واثِلة بن اَسقَع شنيدم كه وقتى سرِ حسين بن على عليه السلام را آورده بودند ، او مردى شامى را ديد .۳ واثِله ، [از ديدن آن شامى ،]

1.أنَّهُ دَخَلَ مَعَ عَبدِ اللَّهِ بنِ عَمروٍ المَسجِدَ الحَرامَ ، وَالكَعبَةُ مُحتَرِقَةٌ حينَ أدبَرَ جَيشُ حُصَينِ بنِ نُمَيرٍ ، وَالكَعبَةُ تَتَناثَرُ حِجارَتُها ، فَوَقَفَ وبَكى‏ ، حَتّى‏ أنّي لَأَنظُرُ إلى‏ دُموعِهِ تَسيلُ عَلى‏ وَجنَتَيهِ . فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ! وَاللَّهِ ، لَو أنَّ أبا هُرَيرَةَ أخبَرَكُم أنَّكُم قاتِلوُ ابنِ نَبِيِّكُم ، ومُحرِقو بَيتِ رَبِّكُم ، لَقُلتُم : ما أحَدٌ أكذَبُ مِن أبي هُرَيرَةَ ، فَقَد فَعَلتُم ، فَانتَظِروا نَقِمَةَ اللَّهِ ، فَلَيُلبِسَنَّكُم شِيَعاً ، ويُذيقُ بَعضَكُم بَأسَ بَعضٍ (سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۹۴) .

2.ابو اَسقَع ، واثِلة بن اَسقَع بن عبد العزّى كنانى ليثى ، از صُفّه‏نشينان بود . وى در سال نهم هجرى ، اسلام آورد . او در جنگ تبوك ، شركت داشت و گفته شده از زمانى كه مسلمان شد ، خدمت‏گزار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شد . او به شام رفت و خانه‏اش در بلاط (در سه فرسخى دمشق) بود . در جنگ‏هاى دمشق و حِمْص شركت كرد و آن گاه به جانب بيت المقدّس رفت . سرانجام ، چشم او كور شد و در سال ۸۳ يا ۸۵ ق ، آخرين صحابى‏اى بود كه در دمشق ، درگذشت.

3.در كتاب العمدة ، اين افزوده وجود دارد: «كه [به خاطر شهادت حسين عليه السلام‏] اظهار شادى مى‏كرد».


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
652

1 / 10

عبد اللَّه بن عمرو بن عاص‏۱

۱۷۱۴.أخبار مكّة ، ازرقى- به نقل از ابن خَيثَم -: عبيد اللَّه بن سعد گفت كه با عبد اللَّه بن عمرو بن عاص، وارد مسجد الحرام شدند . زمانى كه سپاه حُصَين بن نُمَير، باز مى‏گشت ، كعبه در حال سوختن و سنگ‏هاى كعبه در حال فرو ريختن بود . عبد اللَّه ايستاد و گريست و جمعيت بسيارى نيز در اطرافش بودند . من به اشك‏هايش نگاه مى‏كردم كه سُرمه چشمش را چنان جارى كرده بود كه گويى بر گونه‏هايش سرهاى مگس ، رديف شده‏اند .
آن گاه گفت: هان - اى مردم - به خدا سوگند، اگر ابو هُرَيره به شما خبر مى‏داد كه شما كُشندگان پسر پيامبرتان پس از او خواهيد بود و خانه پروردگارتان را به آتش خواهيد كشيد، مى‏گفتيد: «كسى از ابو هُرَيره دروغگوتر نيست ! آيا ما پسر پيامبرمان را مى‏كُشيم و خانه پروردگارمان را مى‏سوزانيم؟!» ؛ ولى - به خدا - ، چنين كرديد. شما پسر پيامبرتان را كشتيد و خانه خدايتان را سوزانديد. در انتظار عذاب باشيد. سوگند به آن كه جان عبد اللَّه بن عمرو در دست اوست، خداوند بر شما جامه تفرقه خواهد پوشانْد و سختىِ برخى از شما را بر برخى ديگر خواهد چشانْد.
اين را سه بار گفت و در مسجد ، صدايش را بلند كرد، به گونه‏اى كه كسى در مسجد نبود، مگر اين كه فهميد كه چه مى‏گويد، و اگر هم نفهميد كه چه مى‏گويد، بلند شدن صداى او را فهميد .
عبد اللَّه گفت: امر كنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر كجايند؟ سوگند به آن كه جان عبد اللَّه بن عمرو در دست اوست، اگر خداوند ، جامه تفرقه بر شما بپوشانَد و عذاب برخى از شما را بر برخى بچشانَد [ ، رواست‏] . دلِ زمين (قبر) ، براى كسى كه بر روى زمين است و امر به معروف و نهى از منكر نمى‏كند ، بهتر است !۲

1.ابو محمّد عبد اللَّه بن عمرو عاص قريشى سَهْمى، از ياران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود و پيش از پدرش مسلمان شد و ميان او و پدرش، يازده سال فاصله بود. وى در جنگ صفّين ، همراه پدرش شركت داشت و جنگيد و بعدها پشيمان شد. معاويه ، وى را به مدّت كوتاهى، حكمران بصره كرد و او را وا داشت كه جواب نامه حسين عليه السلام را به گونه‏اى بنگارد كه او را كوچك كند. وى از بيعت با يزيد، خوددارى كرد و براى عبادت، در عَسقَلان، گوشه‏نشينى اختيار كرد و در آخر عمرش، نابينا شد. در محل و زمان مرگش اختلاف است .

2.أنَّهُ دَخَلَ مَعَ عَبدِ اللَّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ المَسجِدَ الحَرامَ ، وَالكَعبَةُ مُحرَقَةٌ ، حينَ أدبَرَ جَيشُ الحُصَينِ بنِ نُمَيرٍ ، وَالكَعبَةُ تَتَناثَرُ حِجارَتُها ، فَوَقَفَ ومَعَهُ ناسٌ غَيرُ قَليلٍ ، فَبَكى‏ ، حَتّى‏ أنّي لَأَنظُرُ إلى‏ دُموعِهِ تَحدُرُ كُحلاً في عَينَيهِ مِن إثمِدٍ ، كَأَنَّهُ رُؤوسُ الذُّبابِ عَلى‏ وَجنَتَيهِ . فَقالَ: يا أيُّهَا النّاسُ! وَاللَّهِ، لَو أنَّ أبا هُرَيرَةَ أخبَرَكُم أنَّكُم قاتِلو ابنِ نَبِيِّكُم ، بَعدَ نَبِيِّكُم ، ومُحرِقو بَيتِ رَبِّكُم، لَقُلتُم: ما مِن أحَدٍ أكذَبُ مِن أبي هُرَيرَةَ، أنَحنُ نَقتُلُ ابنَ نَبِيِّنا، ونُحرِقُ بَيتَ رَبِّنا ؟ فَقَد - وَاللَّهِ - فَعَلتُم ! لَقَد قَتَلتُم ابنَ نَبِيِّكُم، وحَرَقتُم بَيتَ اللَّهِ ، فَانتَظِرُوا النَّقِمَةَ ، فَوَالَّذي نَفسُ عَبدِ اللَّهِ بنِ عَمروٍ بِيَدِهِ ، لَيُلبِسَنَّكُمُ اللَّهُ شِيَعاً ، ولَيُذيقَنَّ بَعضَكُم بَأسَ بَعضٍ، يَقولُها ثَلاثاً، ثُمَّ رَفَعَ صَوتَهُ فِي المَسجِدِ ، فَما فِي المَسجِدِ أحَدٌ إلّا وهُوَ يَفهَمُ ما يَقولُ : فَإِن لَم يَكُن يَفهَمُ فَإِنَّهُ يَسمَعُ رَجعَ صَوتِهِ ، فَقالَ: أينَ الآمِرونَ بِالمَعروفِ وَالنّاهونَ عَنِ المُنكَرِ ؟ فَوَالَّذي نَفسُ عَبدِ اللَّهِ بنِ عَمروٍ بِيَدِهِ ، لَو قَد ألبَسَكُمُ اللَّهُ شِيَعاً ، وأذاقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعضٍ ، لَبَطنُ الأَرضِ خَيرٌ لِمَن عَلَيها ، لَم يَأمُر بِالمَعروفِ ، ولَم يَنهَ عَنِ المُنكَرِ (أخبار مكّة ، ازرقى : ج ۱ ص ۱۹۶ ، تاريخ دمشق : ج ۳۱ ص ۲۸۴) .

تعداد بازدید : 130999
صفحه از 992
پرینت  ارسال به