671
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

فصل سوم: بازتاب كشته شدن امام حسين در ميان خانواده قاتلانش‏

3 / 1

همسر يزيد۱

۱۷۵۶.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : اُمّ كلثوم دختر عبد اللَّه بن عامر بن كُرَيز ، در آن روز ، نزد يزيد بن معاويه، بر حسين عليه السلام گريست.
يزيد گفت: حقّ اوست كه براى بزرگ و آقاى قريش، شيون و ناله كند.۲

ر . ك : ص 394 (بخش ششم / فصل چهارم / يزيد، سر امام عليه السلام را براى زنانش مى‏فرستد) .

3 / 2

دختر يزيد۳

۱۷۵۷.أنساب الأشراف: يزيد، سرِ حسين عليه السلام را براى زنان خاندانش فرستاد . عاتكه دختر او، مادر يزيد بن عبد الملك ، سر را گرفت و شستشو داد و روغن‏مالى و معطّر كرد .
يزيد به وى گفت: اين ديگر چه كارى است ؟

1.امّ كلثوم هند دختر عبد اللَّه بن عامر بن كُرَيز بن ربيعه، همسر يزيد بن معاويه است. يزيد، دستور داد كه سرِ امام حسين عليه السلام را بر درِ خانه‏اش بياويزند. هند ، در حالى كه اندوهگين بود، از خانه خارج شد و جامه چاك زد .

2.بَكَت اُمُّ كُلثومٍ بِنتُ عَبدِ اللَّهِ بنِ عامِرِ بنِ كُرَيزٍ عَلى‏ حُسَينٍ عليه السلام ، وهِيَ يَومَئِذٍ عِندَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ . فَقالَ يَزيدُ : حُقَّ لَها أن تُعوِلَ عَلى‏ كَبيرِ قُرَيشٍ وسَيِّدِها (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۸۹ ، سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۰۴) .

3.عاتكه دختر يزيد بن معاوية بن ابى سفيان، همسر عبد الملك بن مروان، و مادر يزيد و مروان ، پسران عبد الملك ، است . او در برابر دوازده خليفه، حجاب بر مى‏داشت ؛ چون محرمش بودند. او كاخى اختصاصى در بيرون باب الجابيه دمشق داشت كه به نام او معروف بود. در همين كاخ بود كه عبد الملك بن مروان مُرد. عاتكه، سر مصعب را - كه در دمشق به جايى آويخته شده بود - شست و حنوط كرد و دفن نمود. وى تا زمان كشته شدن نوه‏اش ، وليد بن يزيد ، زنده بود و او را درك كرد.


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
670

2 / 7

مروان بن حَكَم‏۱

۱۷۵۴.تاريخ الطبرى- به نقل از قاسم بن بُخَيت -: وقتى كاروان كوفه با سرِ حسين عليه السلام به سمت شام آمد، وارد مسجد دمشق شد . مروان بن حكم به آنان گفت: چگونه چنين كارى كرديد؟!
گفتند: هجده مرد از آنها (بنى‏هاشم) ، به مَصاف ما آمدند و - به خدا سوگند - ما همه آنها را كشتيم، و اين هم سرها و اسيران.
مروان از جا جست و رفت. برادر او ، يحيى بن حكم ، پيش آنان آمد و گفت: چگونه چنين كارى كرديد؟!
آنان ، همان سخن را تكرار كردند.
او گفت: از محضر محمّد ، در روز قيامت، محروم شديد. هرگز با شما در كارى همكار نمى‏شوم ! سپس برخاست و رفت .۲

2 / 8

يحيى بن حكم‏۳

۱۷۵۵.تاريخ الطبرى- به نقل از ابو عُماره عَبْسى -: يحيى بن حكم، برادر مروان بن حكم ، گفت:

سرى در طَف است كه خويشاوندى‏اش با ما نزديك‏تر است‏از ابن زياد ، آن بنده بى‏نسب و بى‏ريشه!
سميّه، نسلش به تعداد ريگ‏ها رسيد ؛ولى دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، بى‏نسل شد.
يزيد بن معاويه به سينه يحيى بن حكم زد و گفت: خاموش !۴

1.ر . ك : دانش‏نامه امام حسين عليه السلام : ج ۳ ص ۳۶۹ .

2.لَمّا أقبَلَ وَفدُ أهلِ الكوفَةِ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، دَخَلوا مَسجِدَ دِمَشقَ ، فَقالَ لَهُم مَروانُ بنُ الحَكَمِ : كَيفَ صَنَعتُم ؟ قالوا : وَرَدَ عَلَينا مِنهُم ثَمانِيَةَ عَشَرَ رَجُلاً ، فَأَتَينا - وَاللَّهِ - عَلى‏ آخِرِهِم ، وهذِهِ الرُّؤوسُ وَالسَّبايا ، فَوَثَبَ مَروانُ ، فَانصَرَفَ . وأتاهُم أخوهُ يحَيَى بنُ الحَكَمِ ، فَقالَ : ما صَنَعتُم ؟ فَأَعادوا عَلَيهِ الكَلامَ ، فَقالَ: حُجِبتُم عَن مُحَمَّدٍ صلى اللَّه عليه و آله يَومَ القِيامَةِ، لَن اُجامِعَكُم عَلى‏ أمرٍ أبَداً، ثُمَّ قامَ، فَانصَرَفَ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۵ ، تاريخ دمشق : ج ۶۲ ص ۸۴) .

3.ابو مروان يحيى بن حكم بن ابى العاص اموى ، برادر مروان بن حكم است كه در دمشق ، ساكن بود . پسر برادرش ، عبد الملك ، او را والى مدينه كرد و سپس به سال ۵۷ ق ، او را به ولايت حمص برگزيد و در سال ۸۳ ق ، او را به دمشق فرستاد و در سال ۷۷ ق ، با روميان در مرج الشحم جنگيد .

4.قالَ يَحيَى بنُ الحَكَمِ أخو مَروانَ بنِ الحَكَمِ : لَهامٌ بِجَنبِ الطَّفِّ أدنى‏ قَرابَةً مِنِ ابنِ زِيادِ العَبدِ ذِي الحَسَبِ الوَغلَ‏سُمَيَّةُ أمسى‏ نَسلُها عَدَدَ الحَصى‏ وبِنتُ رَسولِ اللَّهِ لَيسَ لَها نَسل‏ قالَ : فَضَرَبَ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ في صَدرِ يَحيَى بنِ الحَكَمِ ، وقالَ : اُسكُت (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۰ ؛ الإرشاد : ج ۲ ص ۱۱۹ ) .

تعداد بازدید : 131275
صفحه از 992
پرینت  ارسال به