بنى اميّه حرف او (عمر) را نپذيرفتند و او را گرفتند و زنده به گورش كردند.۱
۱۷۶۰.الصواعق المُحْرقة: وقتى معاوية بن يزيد بن معاويه به خلافت رسيد، بر فراز منبر رفت و گفت: «اين خلافت، ريسمان خداست. پدربزرگم معاويه، در امر حكومت ، با كسى كه شايسته حكومت بود، به ستيز برخاست. آن كه از جدّم براى خلافتْ شايستهتر بود، على بن ابى طالب بود. او (پدربزرگم) با شما چنان كرد كه مىدانيد، تا اين كه مرگش فرا رسيد و در گورش جاى گرفت و اكنون در گرو گناهانش است.