679
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

نبود، مگر اين كه تا قيامت بر بينى‏اش تسمه بينى‏بندى بود ؛ امّا حسين ، كشته نشده بود .۱

3 / 7

همسر خولى‏

۱۷۶۶.الكامل فى التاريخ: وقتى حسين عليه السلام كشته شد و سر او و سرهاى يارانش ، همراه با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم اَزدى براى عبيد اللَّه فرستاده شد، خولى ديد كه درِ كاخ، بسته است . به منزلش رفت و سر را در منزلش زير تَشتى گذاشت و به بسترش رفت و به زنش نوار ، گفت: ثروت روزگار را برايت آورده‏ام. اين، سرِ حسين است كه در خانه با توست .
نوار گفت: واى بر تو! مردم ، طلا و نقره مى‏آورند و تو سرِ پسر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را آورده‏اى! به خدا سوگند، هرگز سرم با سر تو در يك خانه جمع نخواهد شد . و از رخت‏خواب برخاست و به بيرون اتاق رفت . نوار گفت: همين طور به نورى چشم دوخته بودم كه همانند ستون از آسمان به سوى تَشت ، پرتوافشان بود و پرنده‏اى سپيد را مى‏ديدم كه در كنارش پر مى‏زد.۲

ر . ك : ص 379 (بخش ششم / فصل چهارم / سر امام عليه السلام در خانه خولى) .

3 / 8

همسر كعب بن جابر۳

۱۷۶۷.تاريخ الطبرى- به نقل ابو مخنف -: يوسف بن يزيد، از عفيف بن زُهَير بن ابى اَخنس‏۴ برايم نقل كرد

1.لَوَدِدتُ أنَّهُ لَيسَ مِن بَني زِيادٍ رَجُلٌ إلّا وفي أنفِهِ خِزامَةٌ إلى‏ يَومِ القِيامَةِ ، وأنَّ حُسَيناً لَم يُقتَل (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۷ ، البداية و النهاية : ج ۸ ص ۲۰۸) .

2.لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام اُرسِلَ رَأسُهُ ورُؤوسُ أصحابِهِ إلَى ابنِ زِيادٍ مَعَ خَولِيِّ بنِ يَزيدَ وحُمَيدِ بنِ مُسلِمٍ الأَزدِيِّ ، فَوَجَدَ خَولِيٌّ القَصرَ مُغلَقاً ، فَأتى‏ مَنزِلَهُ ، فَوَضَعَ الرَّأسَ تَحتَ إجّانَةٍ في مَنزِلِهِ ، ودَخَلَ فِراشَهُ ، وقالَ لِامرَأَتِهِ النَّوارِ : جِئتُكِ بِغِنَى الدَّهرِ ، هذا رَأسُ الحُسَينِ مَعَكِ فِي الدّارِ . فَقالَت : وَيلَكَ ! جاءَ النّاسُ بِالذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وجِئتَ بِرَأسِ ابنِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ! وَاللَّهِ ، لا يَجمَعُ رَأسي ورَأسَكَ بَيتٌ أبَداً ، وقامَت مِن الفِراشِ ، فَخَرَجَت إلَى الدّارِ . قالَت : فَما زِلتُ أنظُرُ إلى‏ نورٍ يَسطَعُ مِثلَ العَمودِ مِنَ السَّماءِ إلَى الإِجّانَةِ ، ورَأَيتُ طَيراً أبيضَ يُرَفرِفُ حَولَها (الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۷۴ ؛ مثير الأحزان : ص ۸۵) .

3.كعب بن جابر بن عمرو ازدى عبدى، شاعر بود و روز كشته شدن امام حسين عليه السلام با عبيد اللَّه بن زياد بود . او با بُرَير بن حُضَير جنگيد و در اين باره اشعارى دارد. وى در سال ۶۶ ق ، مرد.

4.در باره عفيف بن زهير بن ابى اَخنَس ، چيزى گفته نشده ، جز اين كه در كشته شدن امام حسين عليه السلام حضور داشت.


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
678

امين و مناسب است ، بفرست و با او سپاه و كمك‏كارانى گسيل كن تا آنها را به مدينه ببرد.
آن گاه دستور داد كه زنان را وارد اتاقى جداگانه كنند و در اختيار آنها ، امكانات مورد نيازشان و برادرشان زين العابدين عليه السلام هم در همان اتاقى باشد كه آنها در آن اند .
زنان ، بيرون آمدند تا وارد خانه يزيد شدند و از خاندان معاويه، هيچ زنى نبود، مگر اين كه از آنها استقبال نمود و در حالى كه مى‏گريست ، بر حسين عليه السلام نوحه‏سرايى مى‏كرد. در آن جا سه روز عزادارى برپا كردند .۱

ر . ك : ص 575 (بخش ششم / فصل هفتم / خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در زندان يزيد)
و ص 584 (فصل هشتم / دادن اجازه عزادارى براى شهيدان) .

3 / 5

مادر ابن زياد

۱۷۶۳.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة)- به نقل از مغيره -: مرجانه‏۲ به پسرش عبيد اللَّه بن زياد گفت: اى پليد! پسر پيامبر خدا را كشتى ؟! هرگز روى بهشت را نخواهى ديد.۳

۱۷۶۴.تاريخ الطبرى- به نقل از مغيره -: مرجانه به عبيد اللَّه - در آن زمانى كه حسين عليه السلام را كشت - گفت: واى بر تو! چه كار كردى؟! و چه عملى مرتكب شدى؟!۴

3 / 6

برادر ابن زياد

۱۷۶۵.تاريخ الطبرى- به نقل از عثمان بن زياد،۵برادر عبيد اللَّه -: آرزو داشتم كه هيچ مردى از فرزندان زياد

1.قالَ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ : يا نُعمانَ بنَ بَشيرٍ ، جَهِّزهُم [أي عِيالَ الحُسَينِ عليه السلام‏] بِما يُصلِحُهُم ، وَابعَث مَعَهُم رَجُلاً مِن أهلِ الشّامِ أميناً صالِحاً ، وَابعَث مَعَهُ خَيلاً وأعواناً ، فَيَسيرَ بِهِم إلَى المَدينَةِ . ثُمَّ أمَرَ بِالنِّسوَةِ أن يُنزَلنَ في دارٍ عَلى‏ حِدَةٍ،مَعَهُنَّ ما يُصلِحُهُنَّ ، وأخوهُنَّ مَعَهُنَّ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام فِي الدّارِ الَّتي هُنَّ فيها. قالَ: فَخَرَجنَ حَتّى‏ دَخَلنَ دارَ يَزيدَ ، فَلَم تَبقَ مِن آلِ مُعاوِيَةَ امرَأَةٌ إلَّا استَقبَلَتهُنَّ تَبكي وتَنوحُ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام ، فَأَقاموا عَلَيهِ المَناحَةَ ثَلاثاً (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۲ ، تاريخ دمشق : ج ۶۹ ص ۱۷۷) .

2.مرجانه ، مادر عبيد اللَّه بن زياد و همسر زياد بن ابيه است . گفته شده كه وى از شاه‏زادگان ايرانى بود كه اسير و به كنيزى گرفته شد.

3.قالَت مَرجانَةُ لِابنِها عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ : يا خَبيثُ ! قَتَلتَ ابنَ رَسولِ اللَّهِ! لا تَرَى الجَنَّةَ أبَداً (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۵۰۰ ح ۴۶۱ ، تهذيب التهذيب : ج ۱ ص ۵۹۴) .

4.قالَت [مَرجانَةُ] لِعُبَيدِ اللَّهِ حينَ قَتَلَ الحُسَينَ عليه السلام : وَيلَكَ ماذا صَنَعتَ؟! وماذا رَكِبتَ؟! (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۸۴ ؛ الأمالى ، شجرى : ج ۱ ص ۱۶۴ ) .

5.عثمان بن زياد بن ابى سفيان، فردى است كه در منابع رجالى، از او ياد نشده ؛ امّا در منابع تاريخى آمده كه وى از سوى برادرش عبيد اللَّه، آن زمانى كه وى تصميم گرفت به كوفه برود، حاكم بصره شد.

تعداد بازدید : 131234
صفحه از 992
پرینت  ارسال به