گفتم: چگونه خدا تو را بيامرزد، در حالى كه در كشتن پسر پيامبر خدا ، دست داشتى ؟
گفت: واى بر تو! پس چه كار مىكرديم؟! فرماندهانِ ما به ما دستورى دادند و ما هم سرپيچى نكرديم. اگر سرپيچى مىكرديم، بدتر از اين خرانِ آبكش بوديم.
گفتم: اين ، عذر زشتى است. فرمانبرى ، فقط در كار خير ، مُجاز است .۱
۱۸۲۴.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة)- به نقل از هيثم بن خطّاب نَهدى -: از ابو اسحاق سَبيعى شنيدم كه مىگفت: شمر بن ذى الجوشن، نمىتوانست يا نمىخواست با ما نماز بخواند . پس از نماز مىآمد و نماز مىخواند و سپس مىگفت: خداوندا ! مرا بيامرز . من ، مردى بزرگوارم و فرومايگان ، مرا نزادهاند.
به او گفتم: تو انتخاب بسيار بدى كردى ، در آن روز كه به سوى كشتن پسر دختر پيامبر خدا شتافتى.
گفت: اى ابو اسحاق ! رهايمان كن! اگر ما آن گونه بوديم كه تو و يارانت مىگوييد، بدتر از خرانِ آبكش بوديم.۲
۱۸۲۵.تاريخ الطبرى- به نقل از مسلم بن عبد اللَّه ضِبابى ، در باره حوادث سال ۶۶ هجرى -: وقتى شمر بن ذى الجوشن بيرون آمد ، من هم با او بودم، در آن هنگامى كه مختار ، ما را شكست داد و يمنىها را در جَبّانةُ السَّبيع كشت و غلامش زِربى را در پى شمر فرستاد و شمر - چنان كه اتّفاق افتاد - ، او را كشت .
شمر رفت تا به ساتيدَما۳ رسيد . از آن جا هم گذشت تا به روستاى كَلتانيّه۴ - كه در ساحل
1.كانَ شِمرٌ يُصَلّي مَعَنا ، ثُمَّ يَقولُ : اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنّي شَريفٌ فَاغفِر لي .
قُلتُ : كَيفَ يَغفِرُ اللَّهُ لَكَ وقَد أعَنتَ عَلى قَتلِ ابنِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ؟
قالَ : وَيحَكَ ! فَكَيفَ نَصنَعُ ؟ إنَّ اُمَراءَنا هؤُلاءِ أمَرونا بِأَمرٍ فَلَم نُخالِفهُم ، ولَو خالَفناهُم كُنّا شَرّاً مِن هذِهِ الحُمُرِ السُّقاةِ .
قُلتُ : إنَّ هذا لَعُذرٌ قَبيحٌ ، فَإِنَّمَا الطّاعَةُ فِي المَعروفِ (ميزان الاعتدال : ج ۲ ص ۲۸۰ ، لسان الميزان : ج ۳ ص ۱۵۲) .
2.سَمِعتُ أبا إسحاقَ السَّبَيعِيَّ يَقولُ : كانَ شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ الضِّبابِيُّ لا يَكادُ أو لا يَحضُرُ الصَّلاةَ مَعَنا ، فَيَجيءُ بَعدَ الصَّلاةِ فَيُصَلّي ، ثُمَّ يَقولُ : اللَّهُمَّ اغفِر لي ، فَإِنّي كَريمٌ لَم تَلِدنِي اللِّئامُ .
قالَ : فَقُلتُ لَهُ : إنَّكَ لَسَيِّىءُ الرَّأيِ يَومَ تُسارِعُ إلى قَتلِ ابنِ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله .
قالَ : دَعنا مِنكَ - يا أبا إسحاقَ - ، فَلَو كُنّا كَما تَقولُ وأصحابُكَ كُنّا شَرّاً مِنَ الحَميرِ السَّقّاءاتِ (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۹۹ ح ۴۵۹ ، تاريخ دمشق ج ۲۳ ص ۱۸۹) .
3.رودخانهاى در نزديكى ارزن الروم. خسرو پرويز ، پادشاه ايران، اياس بن قبيصه طايى را براى جنگ با روميان به ساتيدما فرستاد (معجم البلدان : ج ۳ ص ۱۶۹. نيز، ر . ك : نقشه شماره ۵ در پايان همين جلد) .
4.ابو يحيى ساجى ، اين كلمه را در تاريخ بصره، در يادكرد اساوره، به صورت «كَلاتانيّه» ضبط نموده است. اين منطقه، بين شوش و صيمره يا جايى در همين حدود است. در همين جا بود كه شمر بن ذى الجوشن ضبابى كه در كشتن حسين بن على - كه خدا از او خشنود باد - شركت داشت، كشته شد. ابو عمره ، او را كشت (معجم البلدان : ج ۴ ص ۴۷۶. نيز، ر . ك : نقشه شماره ۵ در پايان همين جلد) .