763
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

مختار ، كشته شد۱ .

۱۸۹۵.مقاتل الطالبيّين- به نقل از موسى بن ابى نعمان -: اشعث ، تصميم داشت خدمت على عليه السلام برود . قنبر ، او را برگردانْد و اشعث ، بينى او را خونين كرد . على عليه السلام بيرون آمد ، در حالى كه مى‏فرمود : «اى اشعث ! مرا با تو ، چه كار ؟! به خدا سوگند، اگر به غلام ثَقيف زده بودى، مويچه‏هايت سيخ شده بود (تو را تنبيه اساسى مى‏كرد)» .
گفته شد: اى امير مؤمنان ! غلام ثقيف كيست؟
فرمود: «غلامى كه حكمرانشان مى‏شود و هيچ عربى نمى‏مانَد ، مگر اين كه او ، وى را ذليل مى‏كند» .
گفته شد: اى امير مؤمنان ! كِى حاكم مى‏شود؟ و چه قدر مى‏مانَد؟
فرمود: «بيست سال ، اگر برسد».۲

۱۸۹۶.الكافى- به نقل از على بن يَقطين، از كسى كه نام برده، از امام صادق عليه السلام -: اشعث بن قيس ، در [ريختن ]خون امير مؤمنان عليه السلام مشاركت داشت و دخترش جَعده، حسن عليه السلام را مسموم كرد و پسرش محمّد، در ريختن خون حسين عليه السلام شركت داشت.۳

۱۸۹۷.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : حسين عليه السلام صدايش را بلند كرد و فرمود : «خداوندا ! ما خاندان پيامبرِ تو و نسل و خويشِ اوييم . هر كس را كه به ما ستم مى‏كند و حقّمان را غصب مى‏نمايد، در هم بكوب ، كه تو شنواى نزديكى» .
محمّد بن اشعث ، آن را شنيد و گفت: اى حسين ! چه خويشى‏اى ميان تو و محمّد هست؟
حسين عليه السلام فرمود : «خداوندا ! محمّد بن اشعث مى‏گويد: ميان من و پيامبرت ، خويشى‏اى نيست . خداوندا ! همين امروز و زود ، ذلّتى به او بچشان».
مدّتى نگذشت كه محمّد بن اشعث ، از لشكر ، خارج شد . از اسبش كه پايين آمد ، عقرب

1.ر . ك : ص ۷۶۷ ح ۱۹۰۲ - ۱۹۰۴ .

2.جاءَ الأَشعَثُ إلى‏ عَلِيٍّ عليه السلام يَستَأذِنُ عَلَيهِ ، فَرَدَّهُ قَنبَرٌ ، فَأَدمَى الأَشعَثُ أنفَهُ ، فَخَرَجَ عَلِيٌّ عليه السلام وهُوَ يَقولُ : ما لي ولَكَ يا أشعَثُ ، أما وَاللَّهِ ، لَو بِعَبدِ ثَقيفٍ تَمَرَّستَ لَاقشَعَرَّت شُعَيراتُكَ . قيلَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ! ومَنْ غُلامُ ثَقيفٍ ؟ قالَ : غُلامٌ يَليهِم ، لا يُبقي أهلَ بَيتٍ مِنَ العَرَبِ إلّا أدخَلَهُم ذُلًّا . قيلَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ! كَم يَلي ، وكَم يَمكُثُ ؟ قالَ : عِشرينَ إن بَلَغَها (مقاتل الطالبيّين : ص ۴۷ ، شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج ۶ ص ۱۱۷) .

3.إنَّ الأَشعَثَ بنَ قَيسٍ شَرِكَ في دَمِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام ، وَابنَتُهُ جَعدَةُ سَمَّتِ الحَسَنَ عليه السلام ، ومُحَمَّدٌ ابنُهُ شَرِكَ في دَمِ الحُسَينِ عليه السلام (الكافى : ج ۸ ص ۱۶۷ ح ۱۸۷ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۱۴۲ ح ۸) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
762

۱۸۹۳.أنساب الأشراف: كِندى، بُرنُس [حسين عليه السلام‏] را برداشت . گفته مى‏شود كه او ، همواره نادار بود و دستانش دچار لَقْوه شدند.۱

۱۸۹۴.تاريخ الطبرى- به نقل از مالك بن اَعيَن جُهَنى -: مختار، به بَدّى (مالك بن نُسَير) گفت: تو بُرنُس ايشان را برداشتى؟
عبد اللَّه بن كامل به مختار گفت: آرى . اين، همان است.
مختار گفت: دست‏ها و پاهاى اين مرد را قطع كرده ، رهايش كنيد تا به خونش بغلتد و بميرد.
اين كار با او شد و رها گرديد و چندان خون از او رفت تا مُرد.۲

6 / 29

محمّد بن اشعث بن قيس‏

محمّد بن اشعث بن قيس كِندى ، برادر تنىِ قيس بن اشعث، يكى از نقش‏آفرينان حادثه كربلا و از فرآهم آورندگان زمينه‏هاى حوادث عاشورا۳ و جزو نويسندگان نامه به يزيد است كه خواستار اقدامات جدّى‏تر بر ضدّ نهضت امام حسين عليه السلام شدند .۴ او فرمانده نيروهايى بود كه مسلم بن عقيل را دستگير كردند .۵
وى در روز عاشورا ، فضيلت امام حسين عليه السلام و منزلت انتساب ايشان را به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، منكر شد و از اين رو ، امام عليه السلام نفرينش نمود كه با ذلّت بميرد . طبق برخى گزارش‏ها ، در پى نفرين امام عليه السلام، همان روز ، عقربى سياه ، او را نيش زد و با خوارىِ تمام ، مُرد۶ .
امّا روايت‏هايى كه شهرت بيشترى دارند، مى‏گويند كه مرگ وى ، در دوران مختار بوده است . او از كوفه گريخت و در بصره به مُصعَب پيوست و در نبرد مختار و مُصعَب، به دست

1.أخَذَ الكِندِيُّ البُرنُسَ ، فَيُقالُ إنَّهُ لَم يَزَل فَقيراً وشَلَّت يَداهُ (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۰۸ ؛ مثير الأحزان : ص ۷۶) .

2.قالَ المُختارُ لِلبَدِّيِّ [مالِكِ بنِ النُسَيرِ] : أنتَ صاحِبُ بُرنُسِهِ ؟ فَقالَ لَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ كامِلٍ : نَعَم ، هُوَ هُوَ . فَقالَ المُختارُ : اِقطَعوا يَدَي هذا ورِجلَيهِ ، ودَعُوهُ ، فَليَضطَرِب حَتّى‏ يَموتَ . فَفُعِلَ ذلِكَ بِهِ وتُرِكَ ، فَلَم يَزَل يَنزِفُ الدَّمَ حَتّى‏ ماتَ (تاريخ الطبرى : ج ۶ ص ۵۸ ؛ الأمالى ، طوسى : ص ۲۴۴ ح ۴۲۴) .

3.ر . ك : ص ۷۶۳ ح ۱۸۹۶ .

4.ر . ك : ج ۱ ص ۳۴۸ ح ۲۹۴.

5.ر . ك : ج ۱ ص ۳۲۸ (بيرون آمدن نماينده امام حسين عليه السلام از مكّه تا شهادتش در كوفه).

6.ر . ك : ص ۷۶۳ ح ۱۸۹۷ و ص ۷۶۴ ح ۱۸۹۸ .

تعداد بازدید : 132212
صفحه از 992
پرینت  ارسال به