855
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

شادمان به سوى ما آمد، در حالى كه شادى در صورتش هويدا بود . چيزى از ايشان نپرسيديم، مگر اين كه جوابش را داد ، و خاموش نشديم ، مگر اين كه خودِ ايشان شروع كرد .
تا اين كه جوانانى از بنى هاشم از آن جا گذشتند كه در ميانشان ، حسن عليه السلام و حسين عليه السلام هم بودند . وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن دو را ديد، آنها را در آغوش كشيد و چشمانش گريان گرديد . به ايشان گفتيم : اى پيامبر خدا ! همواره در چهره‏تان چيزى را مى‏بينيم كه خوشايندمان نيست.
فرمود: «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند، آخرت را براى ما به جاى دنيا برگزيده، و زود است كه اهل بيت من ، پس از من، در شهرها تحت فشار قرار گيرند و رانده شوند، تا اين كه [صاحبانِ ]پرچم‏هاى سياه از مشرق سر بر آورند و حق را طلب نمايند ؛ ولى به آنها داده نمى‏شود . دوباره طلب مى‏كنند ؛ ولى داده نمى‏شود . بار سوم ، طلب مى‏كنند . باز هم داده نمى‏شود . پس مى‏جنگند و پيروز مى‏شوند.
پس هر كس از شما و از نسل شما آن را درك كرد، نزد امامى از اهل بيت من بيايد، هرچند كه پابرهنه بر برف و سرما باشد ؛ چرا كه آنان پرچم‏هاى هدايت اند .
آنها پرچم‏ها را به مردى از اهل بيت من وا مى‏گذارند كه نامش، همنام من است... و حاكم زمين مى‏شود و آن را آكنده از عدل و داد مى‏كند، همان گونه كه آكنده از جور و ستم شده است».۱

۲۰۲۶.الأمالى ، صدوق- به نقل از محمّد بن عبد الرحمان، از پدرش، از امام على بن ابى طالب عليه السلام -: من و فاطمه و حسن و حسين، در محضر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بوديم كه رو به ما كرد و گريست . گفتم : اى پيامبر خدا ! چرا گريه مى‏كنى؟
فرمود: «مى‏گريم براى ضربت خوردن سر تو و سيلى خوردن فاطمه و فرو رفتن نيزه در ران حسن و زهرى كه به او خورانده مى‏شود و [نيز براى ]كشته شدن حسين».
در اين هنگام ، اهل خانه همگى گريستند.۲

1.أتَينا رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فَخَرَجَ إلَينا مُستَبشِراً يُعرَفُ السُّرورُ في وَجهِهِ ، فَما سَأَلناهُ عَن شَي‏ءٍ إلّا أخبَرَنا بِهِ ، ولا سَكَتنا إلَّا ابتَدَأَنا ، حَتّى‏ مَرَّت فِتيَةٌ مِن بَني هاشِمٍ ، فيهِمُ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام ، فَلَمّا رَآهُمُ التَزَمَهُم، وَانهَمَلَت عَيناهُ ، فَقُلنا : يا رَسولَ اللَّهِ ! ما نَزالُ نَرى‏ في وَجهِكَ شَيئاً نَكرَهُهُ؟ فَقالَ : إنّا أهلُ بَيتٍ اختارَ اللَّهُ لَنَا الآخِرَةَ عَلَى الدُّنيا ، وإنَّهُ سَيَلقى‏ أهلُ بَيتي مِن بَعدي تَطريداً وتَشريداً فِي البِلادِ ، حَتّى‏ تَرتَفِعَ راياتُ سودٍ مِنَ المَشرِقِ ، فَيَسأَلونَ الحَقَّ فَلا يُعطونَهُ ، ثُمَّ يَسأَلونَهُ فَلا يُعطونَهُ ، ثُمَّ يَسأَلونَهُ فَلا يُعطونَهُ ، فَيُقاتِلونَ فَيُنصَرونَ ، فَمَن أدرَكَهُ مِنكُم أو مِن أعقابِكُم فَليَأتِ إمامَ أهلِ بَيتي ولَو حَبواً عَلَى الثَّلجِ ، فَإِنَّها راياتُ هُدىً ، يَدفَعونها إلى‏ رَجُلٍ مِن أهلِ بَيتي ، يُواطِئُ اسمُهُ اسمي . . . فَيَملِكُ الأَرضَ ، فَيَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً كَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً (المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۵۱۱ ح ۸۴۳۴ ؛ دلائل الإمامة : ص ۴۴۶ ح ۴۲۰) .

2.بَينا أنَا وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَينُ عِندَ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، إذِ التَفَتَ إلَينا فَبَكى‏ ، فَقُلتُ : ما يُبكيكَ يا رَسولَ اللَّهِ؟ فَقالَ : أبكي مِمّا يُصنَعُ بِكُم بَعدي . فَقُلتُ : وما ذاكَ يا رَسولَ اللَّهِ؟ قالَ : أبكي مِن ضَربَتِكَ عَلَى القَرنِ ، ولَطمِ فاطِمَةَ خَدَّها ، وطَعنَةِ الحَسَنِ في الفَخِذِ، وَالسَّمِّ الّذي يُسقى‏ ، وقَتلِ الحُسَينِ . قالَ : فَبَكى‏ أهلُ البَيتِ جَميعاً (الأمالى ، صدوق : ص ۱۹۷ ح ۲۰۸ ، المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۲ ص ۲۰۹) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
854

پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيد ، در حالى كه از چشمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، اشك جارى بود. فاطمه عليها السلام پرسيد: چه شده است؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «جبرئيل به من خبر داد كه امّت من ، حسين را مى‏كُشند!» .
فاطمه عليها السلام آه و ناله سر داد و اين برايش گران آمد . آن گاه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به فاطمه عليها السلام خبر داد كه فرزندانش ، حاكم مى‏شوند و اين ، فاطمه عليها السلام را خوش آمد و آرام شد.۱

۲۰۲۳.الإرشاد- به نقل از امّ سلمه -: روزى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشسته بود و حسين عليه السلام در دامنش بود كه از چشمانش اشك ، جارى شد . به ايشان گفتم : اى پيامبر خدا ! چه شده است كه تو را گريان مى‏بينم - فدايت گردم - ؟
فرمود: «جبرئيل ، مرا به پسرم حسين ، دلدارى داد و خبر داد كه طايفه‏اى از امّتم ، او را مى‏كشند . خداوند ، شفاعت مرا نصيب آنها نكند!» .۲

۲۰۲۴.الأمالى ، صدوق- به نقل از ابن عبّاس -: على عليه السلام به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله گفت : اى پيامبر خدا ! آيا عقيل را دوست دارى؟
فرمود: «آرى، به خدا . من به او ، دو علاقه دارم : علاقه‏اى به خاطر خودش و علاقه‏اى به خاطر علاقه‏مندى ابو طالب به او ! پسر او (مسلم) در راه دوستىِ پسر تو كشته مى‏شود و چشمان مؤمنان ، بر او اشك مى‏ريزند و فرشتگان مقرّب ، بر او درود مى‏فرستند» .
آن گاه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله گريست تا جايى كه اشكش جارى شد و سپس فرمود: «به خدا شِكوه مى‏كنم از آنچه پس از من ، به نسل من مى‏رسد!» .۳

۲۰۲۵.المستدرك على الصحيحين- به نقل از عبد اللَّه بن مسعود -: خدمت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آمديم و ايشان ،

1.دَخَلَت فاطِمَةُ عليها السلام عَلى‏ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله وعَيناهُ تَدمَعُ ، فَسَأَلَتهُ : ما لَكَ؟ فَقالَ إنَّ جَبرَئيلَ عليه السلام أخبَرَني أنَّ اُمَّتي تَقتُلُ حُسَيناً ، فَجَزِعَت وشَقَّ عَلَيها ، فَأَخبَرَها بِمَن يَملِكُ مِن وُلدِها ، فَطابَت نَفسُها وسَكَنَت (كامل الزيارات : ص ۱۲۵ ح ۱۳۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۳۳ ح ۱۹) .

2.بَينا رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ذاتَ يَومٍ جالِسٌ وَالحُسَينُ عليه السلام جالِسٌ في حِجرِهِ ، إذ هَمَلَت عَيناهُ بِالدُّموعِ ، فَقُلتُ لَهُ : يا رَسولَ اللَّهِ ، ما لي أراكَ تَبكي جُعِلتُ فِداكَ ؟ فَقالَ : جاءَني جَبرَئيلُ عليه السلام فَعَزّاني بِابنِيَ الحُسَينِ ، وأخبَرَني أنَّ طائِفَةً مِن اُمَّتي تَقتُلُهُ، لا أنالَهُمُ اللَّهُ شَفاعَتي (الإرشاد : ج ۲ ص ۱۳۰ ، كشف الغمّة : ج ۲ ص ۲۱۹) .

3.قالَ عَلِيٌّ عليه السلام لِرَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله : يا رَسولَ اللَّهِ ، إنَّكَ لَتُحِبُّ عَقيلاً؟ قالَ : إي وَاللَّهِ ، إنّي لَاُحِبُّهُ حُبَّينِ ، حُبّاً لَهُ ، وحُبّاً لِحُبِّ أبي طالِبٍ لَهُ ، وإنَّ وَلَدَهُ لَمَقتولٌ في مَحَبَّةِ وَلَدِكَ ، فَتَدمَعُ عَلَيهِ عُيونُ المُؤمِنينَ ، وتُصَلّي عَلَيهِ المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ . ثُمَّ بَكى‏ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله حَتّى‏ جَرَت دُموعُهُ عَلى‏ صَدرِهِ ، ثُمَّ قالَ : إلَى اللَّهِ أشكو ما تَلقى‏ عِترَتي مِن بَعدي (الأمالى ، صدوق : ص ۱۹۱ ح ۲۰۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۸۷ ح ۲۷) .

تعداد بازدید : 132442
صفحه از 992
پرینت  ارسال به