861
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

مبادا از دوزخ ، شراره‏اى بر آيد و يا دودش را بيرون بدهد و اهل زمين را بسوزاند [ ، چنين مى‏شد و زمينيان مى‏سوختند] . پس تا زمانى كه فاطمه عليها السلام گريان است، جلو دوزخ را مى‏گيرند و آن را باز مى‏دارند و از نگرانى براى اهل زمين، درهايش را محكم مى‏كنند . پس دوزخ ، آرام نمى‏گيرد تا صداى فاطمه عليها السلام خاموش شود .
و درياها نزديك است كه بشكافند و در هم فرو ريزند و هيچ قطره‏اى از دريا نيست ، مگر اين كه فرشته موظّفى دارد كه وقتى آن فرشته صداى درياها را مى‏شنود، تلاطم آن را با بال‏هاى خود خاموش مى‏كند، و از نگرانى براى دنيا و هر چه در آن است و هر كه در زمين است، آب‏ها را ، مهار مى‏سازد . و فرشتگانْ همواره نگران مى‏مانند و براى گريه فاطمه عليها السلام مى‏گريند و خداوند را مى‏خوانند و به درگاه او مى‏نالند و عرشيان و پيرامونيان عرش مى‏نالند و صداى عدّه‏اى از فرشتگان ، به تقديس خدا بلند مى‏شود ، از نگرانى براى اهل زمين، و اگر صدايى از آنان بر زمين برسد، اهل زمين از هوش مى‏روند و كوه‏ها متلاشى مى‏شوند و زمين براى ساكنانش به حركت در مى‏آيد».
گفتم : فدايت گردم ! اين ، ماجرا (مَطلب) ، بس بزرگ است .
فرمود: «چيز ديگرى غير از آن هست كه نشنيده‏اى و آن ، بزرگ‏تر است» .
آن گاه به من فرمود: «اى ابو بصير ! آيا دوست ندارى كه به فاطمه عليها السلام كمك كنى؟» .
وقتى امام عليه السلام از فاطمه عليها السلام سخن گفت، من چنان گريستم كه توان سخن گفتن نداشتم و گريه ، از حرف زدن ، ناتوانم كرد .
آن گاه امام عليه السلام برخاست و به نمازخانه رفت و دعا مى‏كرد . از محضرش با همان حال ، بيرون آمدم . نه غذايى خوردم و نه خوابم برد . صبح كردم ، در حالى كه روزه‏دار و بيمناك بودم تا خدمت امام عليه السلام رسيدم . وقتى ديدم كه ايشان آرام شده، آرام گرفتم و خدا را ستودم كه عذابى بر من فرود نيامد.۱

1.كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللَّهِ عليه السلام اُحَدِّثُهُ . . . ثُمَّ بَكى‏ وقالَ : يا أبا بَصيرٍ ! إذا نَظَرتُ إلى‏ وُلدِ الحُسَينِ عليه السلام أتاني ما لا أملِكُهُ بِما أتى‏ إلى‏ أبيهِم وإلَيهِم . يا أبا بَصيرٍ ! إنَّ فاطِمَةَ عليها السلام لَتَبكيهِ وتَشهَقُ ، فَتَزفِرُ جَهَنَّمُ زَفرَةً ، لَولا أنَّ الخَزَنَةَ يَسمَعونَ بُكاءَها ، وقَدِ استَعَدّوا لِذلِكَ مَخافَةَ أن يَخرُجَ مِنها عُنُقٌ أو يَشرُدَ دُخانُها ، فَيُحرِقَ أهلَ الأَرضِ ، فَيَكبَحونَها ما دامَت باكِيَةً ، ويَزجُرونَها ويوثِقونَ مِن أبوابِها مَخافَةً عَلى‏ أهلِ الأَرضِ ، فَلا تَسكُنُ حَتّى‏ يَسكُنَ صَوتُ فاطِمَةَ عليها السلام. وإنَّ البِحارَ تَكادُ أن تَنفَتِقَ ، فَيَدخُلَ بَعضُها عَلى‏ بَعضٍ ، وما مِنها قَطرَةٌ إلّا بِها مَلَكٌ مُوَكَّلٌ ، فَإِذا سَمِعَ المَلَكُ صَوتَها أطفَأَ نارَها بِأَجنِحَتِهِ ، وحَبَسَ بَعضَها عَلى‏ بَعضٍ مَخافَةً عَلَى الدُّنيا وما فيها ومَن عَلَى الأَرضِ . فَلا تَزالُ المَلائِكَةُ مُشفِقينَ ، يَبكونَهُ لِبُكائِها ، ويَدعونَ اللَّهَ ، ويَتَضَرَّعونَ إلَيهِ ، ويَتَضَرَّعُ أهلُ العَرشِ ومَن حَولَهُ ، وتَرتَفِعُ أصواتٌ مِنَ المَلائِكَةِ بِالتَّقديسِ للَّهِ‏ِ مَخافَةً عَلى‏ أهلِ الأَرضِ ، ولَو أنَّ صَوتاً مِن أصواتِهِم يَصِلُ إلَى الأَرضِ لَصَعِقَ أهلُ الأَرضِ ، وتَقَطَّعَتِ الجِبالُ وزُلزِلَتِ الأَرضُ بِأَهلِها . قُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، إنَّ هذَا الأَمرَ عَظيمٌ! قالَ : غَيرُهُ أعظَمُ مِنهُ ما لَم تَسمَعهُ . ثُمَّ قالَ لي : يا أبا بَصيرٍ ، أما تُحِبُّ أن تَكونَ فيمَن يُسعِدُ فاطِمَةَ عليها السلام ، فَبَكَيتُ حينَ قالَها فَما قَدَرتُ عَلَى المَنطِقِ ، وما قَدَرتُ عَلى‏ كَلامي مِنَ البُكاءِ . ثُمَّ قامَ إلَى المُصَلّى‏ يَدعو ، فَخَرَجتُ مِن عِندِهِ عَلى‏ تِلكَ الحالِ ، فَمَا انتَفَعتُ بِطَعامٍ وما جاءَنِي النَّومُ ، وأصبَحتُ صائِماً وَجِلاً حَتّى‏ أتَيتُهُ ، فَلَمّا رَأَيتُهُ قَد سَكَنَ سَكَنتُ ، وحَمِدتُ اللَّهَ حَيثُ لَم تَنزِل بي عُقوبَةٌ (كامل الزيارات : ص ۱۶۹ ح ۲۲۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۰۸ ح ۱۴) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
860

۲۰۳۵.كامل الزيارات- به نقل از عبد الملك بن مُقَرِّن، از امام صادق عليه السلام -: هر گاه حسين عليه السلام را زيارت كرديد، خاموش باشيد ، مگر به سخن خير . فرشتگان نگهبان شب و روز، نزد فرشتگان حَرَم حسينى حاضر مى‏شوند و با آنها مصافحه مى‏كنند و آنان از شدّت گريه به اينها پاسخ نمى‏دهند... .
فاطمه عليها السلام هر گاه به آنان نگاه بيندازد - و با او هزار پيامبر، هزار صدّيق، هزار شهيد، و از فرشتگان ، هزارْ هزار نفرند كه به گريه او كمك مى‏كنند - ، ناله جان‏خراش مى‏زند و در آسمان‏ها فرشته‏اى نمى‏ماند ، جز اين كه براى ترحّم به صداى فاطمه عليها السلام مى‏گريد، و فاطمه عليها السلام آرام نمى‏گيرد، تا اين كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پيش او مى‏آيد و مى‏فرمايد:«دخترم! آسمانيان را گرياندى و آنها را از تسبيح و تقديس ، باز داشتى . بس كن تا آنان به تقديسشان بپردازند، كه خداوند ، كارش را به نهايت مى‏رساند» .
فاطمه عليها السلام به سوى كسانى از شما كه در بارگاه حسينى حاضر مى‏شوند، نظر مى‏اندازد و از خداوند برايشان هر خيرى را درخواست مى‏كند . پس در رفتن به بارگاه حسين عليه السلام بى‏رغبتى نكنيد، كه خيرِ رفتن به نزد او ، غير قابل شمارش است .۱

۲۰۳۶.كامل الزيارات- به نقل از ابو بصير -: در محضر امام صادق عليه السلام بودم و با ايشان صحبت مى‏كردم... كه گريست و فرمود: «اى ابو بصير ! وقتى به فرزندان حسين عليه السلام مى‏نگرم ، به سبب بلاهايى كه بر سر آنان و پدرشان (حسين عليه السلام) آمد ، حالتى به من دست مى‏دهد كه از اراده من خارج است.
اى ابو بصير ! فاطمه عليها السلام براى حسين عليه السلام مى‏گريد و ضجّه مى‏زند و دوزخ ، آهى مى‏كشد، و اگر نبود كه نگهبانان دوزخ ، صداى گريه فاطمه را مى‏شنوند و براى آن آماده مى‏شوند ، از بيم آن كه

1.إذا زُرتُم أبا عَبدِ اللَّهِ عليه السلام فَالزَمُوا الصَّمتَ إلّا مِن خَيرٍ ، وإنَّ مَلائِكَةَ اللَّيلِ وَالنَّهارِ مِنَ الحَفَظَةِ تَحضُرُ المَلائِكَةَ الَّذينَ بِالحائِرِ فَتُصافِحُهُم ، فَلا يُجيبونَها مِن شِدَّةِ البُكاءِ . . . وإنَّ فاطِمَةَ عليها السلام إذا نَظَرَت إلَيهِم ، ومَعَها ألفُ نَبِيٍّ وألفُ صِدّيقٍ وألفُ شَهيدٍ ، ومِنَ الكَرّوبِيّينَ ألفُ ألفٍ يُسعِدونَها عَلَى البُكاءِ ، وإنَّها لَتَشهَقُ شَهقَةً ، فَلا تَبقى‏ فِي السَّماواتِ مَلَكٌ إلّا بَكى‏ رَحمَةً لِصَوتِها ، وما تَسكُنُ حَتّى‏ يَأتِيَهَا النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله فَيَقولَ : يا بُنَيَّةُ ! قَد أبكَيتِ أهلَ السَّماواتِ ، وشَغَلتِهِم عَنِ التَّسبيحِ وَالتَّقديسِ ، فَكُفّي حَتّى‏ يُقَدِّسوا ، فَإِنَّ اللَّهَ بالِغُ أمرِهِ ، وإنَّها لَتَنظُرُ إلى‏ مَن حَضَرَ مِنكُم ، فَتَسأَلُ اللَّهَ لَهُم مِن كُلِّ خَيرٍ ، ولا تَزهَدوا في إتيانِهِ ، فَإِنَّ الخَيرَ في إتيانِهِ أكثَرُ مِن أن يُحصى‏ (كامل الزيارات : ص ۱۷۷ ح ۲۳۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۲۴ ح ۱۷) .

تعداد بازدید : 132509
صفحه از 992
پرینت  ارسال به