871
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

۲۰۵۲.الملهوف- از امام صادق عليه السلام -: زين العابدين عليه السلام بر پدرش به مدّت چهل سال گريست، در حالى كه روزها را روزه مى‏گرفت و شب‏ها را زنده مى‏داشت . هر گاه افطارى‏اش آماده مى‏شد و غلامش غذا و آب ايشان را مى‏آورد و در برابرش مى‏نهاد و مى‏گفت: مولاى من بفرما، مى‏فرمود: «فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، گرسنه كشته شد ! پسر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، تشنه به شهادت رسيد!».
ايشان اين كلمات را مدام تكرار مى‏كرد و مى‏گريست ، تا اين كه غذايش اشك‏آلود مى‏شد و آبش نيز با اشك مى‏آميخت و ايشان همواره چنين بود تا به خداى عزّوجلّ پيوست.۱

۲۰۵۳.تهذيب الكمال- به نقل از ابو حمزه محمّد بن يعقوب بن سَوّار، از امام صادق عليه السلام -: از زين العابدين عليه السلام در باره زياد گريه كردنش پرسيدند . فرمود: «مرا سرزنش مكنيد ؛ چرا كه يعقوب با ناپديد شدن يكى از پسرانش، چنان گريست كه چشمانش سفيد شد، در حالى كه نمى‏دانست كه پسرش مرده است و من، چهارده تن از خاندانم را ديدم كه در يك نيم‏روز ، سر بريده شدند. آيا گمانتان اين است كه روزى، اندوهشان از دلم مى‏رود؟!» .۲

۲۰۵۴.مثير الأحزان- به نقل از ابو حمزه ثُمالى -: از امام زين العابدين عليه السلام در باره زياد گريه كردنش سؤال شد. فرمود: «يعقوب يكى از فرزندانش را گم كرده بود. براى او چنان گريست كه چشمانش نابينا شد، در حالى كه پسرش زنده بود و اطّلاعى از مرگش نداشت؛ امّا من با چشم خود ديدم كه پدرم و هفده تن از خانواده‏ام در يك ساعت، كشته شدند. آيا گمان مى‏كنيد اندوه آنها از دلم بيرون مى‏رود؟».۳

1.إنَّ زَينَ العابِدينَ عليه السلام بَكى‏ عَلى‏ أبيهِ أربَعينَ سَنَةً ، صائِماً نَهارُهُ ، وقائِماً لَيلُهُ ، فَإِذا حَضَرَهُ الإِفطارُ وجاءَ غُلامُهُ بِطَعامِهِ وشَرابِهِ ، فَيَضَعُهُ بَينَ يَدَيهِ ، فَيَقولُ : كُل يا مَولايَ . فَيَقولُ : قُتِلَ ابنُ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله جائِعاً ، قُتِلَ ابنُ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله عَطشاناً ، فَلا يَزالُ يُكَرِّرُ ذلِكَ ويَبكي حَتّى‏ يُبَلَّ طَعامُهُ مِن دُموعِهِ ، ويَمتَزِجَ شَرابُهُ مِنها ، فَلَم يَزَل كَذلِكَ حَتّى‏ لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّ وجَلَّ (الملهوف : ص ۲۳۳ ، مسكّن الفؤاد : ص ۹۲) .

2.سُئِلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهما السلام عَن كَثرَةِ بُكائِهِ ، فَقالَ : لا تَلوموني ، فَإِنَّ يَعقوبَ عليه السلام فَقَدَ سِبطاً مِن وُلدِهِ ، فَبَكى‏ حَتَّى ابيَضَّت عَيناهُ ولَم يَعلَم أنَّهُ ماتَ ، ونَظَرتُ أنَا إلى‏ أربَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً مِن أهلِ بَيتي ذُبِحوا في غَداةٍ واحِدَةٍ ، فَتَرَونَ حُزنَهُم يَذهَبُ مِن قَلبي أبَداً ؟! (تهذيب الكمال : ج ۲۰ ص ۳۹۹ ، حلية الأولياء : ج ۳ ص ۱۳۸) .

3.سُئِلَ [الإِمامُ زَينُ العابِدينَ‏] عليه السلام عَن كَثرَةِ بُكائِهِ ، فَقالَ : إنَّ يَعقوبَ عليه السلام فَقَدَ سِبطاً مِن أولادِهِ ، فَبَكى‏ عَلَيهِ حَتَّى ابيَضَّت عَيناهُ وَابنُهُ حَيٌّ فِي الدُّنيا ولَم يَعلَم أنَّهُ ماتَ ، وقَد نَظَرتُ إلى‏ أبي وسَبعَةَ عَشَرَ مِن أهلِ بَيتي قُتِلوا في ساعَةٍ واحِدَةٍ ، فَتَرَونَ حُزنَهُم يَذهَبُ مِن قَلبي؟! (مثير الأحزان : ص ۱۱۵) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
870

۲۰۵۱.الخصال- به نقل از محمّد بن سهل بَحرانى، كه سند حديث را به امام صادق عليه السلام رسانده است -: آنان كه بسيار گريستند، پنج نفرند: آدم عليه السلام، يعقوب عليه السلام، يوسف عليه السلام، فاطمه دختر محمّد صلى اللَّه عليه و آله و على بن الحسين عليه السلام.
آدم، براى بهشت گريست ، تا جايى كه در گونه‏هايش جايى همانند جوى ، پديدار شد. يعقوب، بر يوسف عليه السلام گريست تا نابينا شد، و به او گفته شد: (به خدا سوگند، چنان به ياد يوسف هستى كه يا تباه مى‏شوى و يا از نابود شدگان خواهى بود)۱.
يوسف نيز چنان براى يعقوب گريست كه زندانيان از دست او اذيّت شدند و به وى گفتند: «يا شب ، گريه كن و روز ، آرام باش و يا روز ، گريه كن و شب ، خاموش باش» و او با آنها در يكى از اين دو وقت ، كنار آمد.
فاطمه نيز چنان براى پيامبر خدا گريست كه مردم مدينه از آن، اذيّت شدند و گفتند: «ما را از گريه زيادت اذيّت كردى» . او هم به گورستان شهيدان مى‏رفت و آن جا، هر چه مى‏خواست ، گريه مى‏كرد و باز مى‏گشت.
و على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام بيست سال - يا چهل سال‏۲ - بر حسين عليه السلام گريست و هيچ گاه غذايى در برابرش گذاشته نشد، مگر اين كه گريست . يكى از غلامانش به ايشان گفت : اى پسر پيامبر خدا ! جانم به فدايت ! من مى‏ترسم كه تو از بين بروى.
فرمود: «(من غصّه و اندوهم را به خدا شِكوه مى‏كنم و از خدا چيزى را مى‏دانم كه شما بى‏اطّلاعيد)۳ . من، هيچگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به ياد نمى‏آورم ، جز اين كه گريه ، راه گلويم را مى‏گيرد» .۴

1.يوسف : آيه ۸۵ .

2.ترديد از راوى است. ظاهراً بيست سال درست است و نه چهل سال ؛ زيرا امام زين العابدين عليه السلام پس از شهادت پدرش امام حسين عليه السلام ، در حدود، ۳۴ سال زيست و در سال ۹۵ ق، به شهادت رسيد . البتّه ممكن است چهل سال ، تقريبى باشد و نه قطعى، و منظور، اين باشد كه ايشان تا آخر عمرش براى پدرش گريست ، چنان كه در حديث بعدى آمده است .

3.يوسف : آيه ۸۶ .

4.البَكّاؤونَ خَمسَةٌ : آدَمُ ، ويَعقوبُ ، ويوسُفُ عليهم السلام ، وفاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ صلى اللَّه عليه و آله ، وعَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهما السلام. فَأَمّا آدَمُ عليه السلام فَبَكى‏ عَلَى الجَنَّةِ حَتّى‏ صارَ في خَدَّيهِ أمثالُ الأَودِيَةِ ، وأمّا يَعقوبُ عليه السلام فَبَكى‏ عَلى‏ يوسُفَ عليه السلام حَتّى‏ ذَهَبَ بَصَرُهُ ، وحَتّى‏ قيلَ لَهُ : (تَاللَّهِ تَفْتَؤُاْ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى‏ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَلِكِينَ) . وأمّا يوسُفُ عليه السلام فَبَكى‏ عَلى‏ يَعقوبَ عليه السلام حَتّى‏ تَأَذّى‏ بِهِ أهلُ السِّجنِ ، فَقالوا لَهُ : إمّا أن تَبكِيَ اللَّيلَ وتَسكُتَ بِالنَّهارِ ، وإمّا أن تَبكِيَ النَّهارَ وتَسكُتَ بِاللَّيلِ فَصالَحَهُم عَلى‏ واحِدٍ مِنهُما. وأمّا فاطِمَةُ عليها السلام ، فَبَكَت عَلى‏ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله حَتى‏ تَأَذّى‏ بِها أهلُ المَدينَةِ ، وقالوا لَها : قَد آذَيتِنا بِكَثرَةِ بُكائِكِ ، فَكَانَت تَخرُجُ إلَى المَقابِرِ - مَقابِرِ الشُّهَداءِ - فَتَبكي حَتّى‏ تَقضِيَ حاجَتَها ثُمَّ تَنصَرِفُ . وأمّا عَلِيُّ بنُ الحُسَين عليهما السلام فَبَكى‏ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام عِشرينَ سَنَةً أو أربَعينَ سَنَةً، ما وُضِعَ بَينَ يَدَيهِ طَعامٌ إلّا بَكى‏ حَتّى‏ قالَ لَهُ مَولىً لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ يَابنَ رَسولِ اللَّهِ ، إنّي أخافُ عَلَيكَ أن تَكونَ مِنَ الهالِكينَ . قالَ : (إِنَّمَا أَشْكُواْ بَثِّى وَ حُزْنِى إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ) إنّي ما أذكُرُ مَصرَعَ بَني فاطِمَةَ إلّا خَنَقَتني لِذلِكَ عَبرَةٌ (الخصال : ص ۲۷۲ ح ۱۵ ، الأمالى ، صدوق : ص ۲۰۴ ح ۲۲۱) .

تعداد بازدید : 132453
صفحه از 992
پرینت  ارسال به