۲۰۵۵.كامل الزيارات- به نقل از زراره، از امام صادق عليه السلام ، در يادكرد گريه امام زين العابدين عليه السلام بر پدرش امام حسين عليه السلام -: جدّم به ياد حسين عليه السلام كه مىافتاد، مىگريست ، تا اين كه اشك ، چشمان و محاسنش را خيس مىكرد ، تا جايى كه هر كس ايشان را مىديد، از سرِ ترحّم، به گريه او مىگريست.۱
۲۰۵۶.المناقب ، ابن شهرآشوب : امام زين العابدين عليه السلام وقتى ظرف آبى را مىگرفت كه بنوشد، مىگريست ، تا جايى كه آن ظرف ، پر از اشك مىشد. در اين باره به ايشان اعتراض شد . فرمود: «چگونه نگريم، در حالى كه پدرم از نوشيدن آبى كه خوردنش براى درندگان و وحوشْ آزاد بود، محروم شد؟» .
به ايشان گفته شد كه: همواره گريه مىكنى . اگر خودت را هم بكشى، بيش از اين نمىتوانى گريه كنى !
فرمود : «خودم را كشتهام و براى آن مىگريم».۲
۲۰۵۷.كامل الزيارات- به نقل از اسماعيل بن منصور، از يكى از شيعيان -: امام زين العابدين عليه السلام در سقيفه در حال سجده و گريه بود كه غلامش از جايى بلند به ايشان نگاه انداخت و گفت : اى مولاى من! اى على بن الحسين ! آيا وقتِ آن نرسيده كه اندوهت پايان يابد؟
امام عليه السلام سرش را بلند كرد و فرمود: «واى بر تو - يا مادرت به عزايت بنشيند ! - به خدا سوگند، يعقوب به خاطر چيزى كمتر از آنچه من ديدهام، به خدا شِكوه كرد تا اين كه گفت: (حسرت [و اندوه] بر يوسف !)۳. تنها يك پسرِ او ناپديد شد، در حالى كه من ديدم كه پدرم و تعدادى از خاندانم، در كنارم سر بريده شدند!».۴
1.كانَ جَدّي إذا ذَكَرَهُ بَكى حَتّى تَملَأَ عَيناهُ لِحيَتَهُ ، وحَتّى يَبكِيَ لِبُكائِهِ رَحمَةً لَهُ مَن رَآهُ (كامل الزيارات : ص ۱۶۸ ح ۲۱۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۰۷ ح ۱۳) .
2.كانَ [الإِمامُ زَينُ العابِدينَ عليه السلام] إذا أخَذَ إناءً يَشرَبُ ماءً بَكى حَتّى يَملَأَها دَمعاً.
فَقيلَ لَهُ في ذلِكَ ، فَقالَ : وكَيفَ لا أبكي وقَد مُنِعَ أبي مِنَ الماءِ الَّذي كانَ مُطلَقاً لِلسِّباعِ وَالوُحوشِ؟
وقيلَ لَهُ : إنَّكَ لَتَبكي دَهرَكَ ، فَلَو قَتَلتَ نَفسَكَ لَما زِدتَ عَلى هذا ، فَقالَ : نَفسي قَتَلتُها وعَلَيها أبكي (المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۱۶۶ ، بحار الأنوار : ج ۴۶ ص ۱۰۹) .
3.يوسف : آيه ۸۴ .
4.أشرَفَ مَولىً لِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهما السلام وهُوَ في سَقيفَةٍ لَهُ ساجِدٌ يَبكي ، فَقالَ لَهُ : يا مَولايَ يا عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ ، أما آنَ لِحُزنِكَ أن يَنقَضِيَ؟
فَرَفَعَ رَأسَهُ إلَيهِ وقالَ : وَيلَكَ - أو ثَكِلَتكَ اُمُّكَ - وَاللَّهِ ، لَقَد شَكى يَعقوبُ عليه السلام إلى رَبِّهِ في أقَلَّ مِمّا رَأَيتُ ، حَتّى قالَ : (يَأَسَفَى عَلَى يُوسُفَ) ، إنَّهُ فَقَد ابناً واحِداً ، وأنَا رَأَيتُ أبي وجَماعَةَ أهلِ بَيتي يُذبَحونَ حَولي (كامل الزيارات : ص ۲۱۳ ح ۳۰۷ ، بحار الأنوار : ج ۴۶ ص ۱۱۰ ح ۴) .