889
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

۲۰۹۸.شرح الأخبار- از امام باقر عليه السلام ، در يادكردِ ماجراى اسيرانِ اهل بيت در مجلس يزيد -: آن گاه يزيد گفت: اى شاميان ! در باره اينان چه نظرى داريد؟
يكى از آن ميان گفت: بزرگشان كشته شد. از سگِ بد ، بچه‏اى نگذار !۱
نعمان بن بشير گفت: ببين اگر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله زنده بود، با آنان چه مى‏كرد . همان را انجام بده.
يزيد گريست. فاطمه دختر حسين عليه السلام گفت: اى يزيد ! نظرت در باره دختران پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله كه اسير در نزد تو اند، چيست؟
گريه يزيد ، بيشتر شد، تا آن جا كه زنانش صداى گريه او را شنيدند و آنها هم گريستند و صداى گريه آنها در مجلس يزيد شنيده مى‏شد.۲

ر . ك : ص 530 (بخش ششم / فصل هفتم / خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در مجلس يزيد) و ص 582 (فصل هشتم / روى‏گرداندن مردم از يزيد) .

ب - گريه عمر بن سعد

۲۰۹۹.تاريخ الطبرى- به نقل از عبد اللَّه بن عمّار بن عبد يَغوث -: هنگامى كه زينب ، دختر فاطمه عليها السلام و خواهر حسين عليه السلام ، بيرون آمد، گويى مى‏ديدم كه گوشواره‏هايش ميان گوش‏ها و گردنش در حركت بودند و مى‏گفت: اى كاش آسمان بر زمين مى‏افتاد!
عمر بن سعد به حسين عليه السلام نزديك شده بود . زينب گفت: اى عمر بن سعد ! آيا ابا عبد اللَّه كشته مى‏شود و تو ايستاده‏اى و نگاه مى‏كنى ؟!
گويى من اينك مى‏بينم كه اشك‏هاى عمر [بن سعد] بر گونه‏ها و ريشش جارى است. او صورتش را از زينب برگرداند.۳

1.يعنى حالا كه بزرگشان كشته شده، بقيّه را هم بكش تا كسى نماند كه مزاحم تو باشد.

2.ثُمَّ قالَ [يَزيدُ] : يا أهلَ الشّامِ ! ما تَرَونَ في هؤُلاءِ؟ فَقالَ قائِلُهُم : قَد قُتِلَ ولا تَتَّخِذ جَرواً مِن كَلبِ سَوءٍ . فَقالَ النُّعمانُ بنُ بَشيرٍ : اُنظُر ما كُنتَ تَرى‏ أنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَفعَلُهُ فيهِم لَو كانَ حَيّاً ، فَافعَلهُ . فَبَكى‏ يَزيدُ ، فَقالَت فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام : يا يَزيدُ ! ما تَقولُ في بَناتِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله سَبايا عِندَكَ؟ فَاشتَدَّ بُكاؤُهُ حَتّى‏ سَمِعَ ذلِكَ نِساؤُهُ ، فَبَكَينَ حَتّى‏ سَمِعَ بُكاءَهُنَّ مَن كانَ في مَجلِسِهِ (شرح الأخبار : ج ۳ ص ۲۶۸ ح ۱۱۷۲) .

3.إذ خَرَجَت زَينَبُ ابنَةُ فاطِمَةَ عليها السلام اُختُهُ [أي اُختُ الحُسَينِ عليه السلام‏] ، وكَأَنّي أنظُرُ إلى‏ قُرطِها يَجولُ بَينَ اُذُنَيها وعاتِقِها ، وهِيَ تَقولُ : لَيتَ السَّماءَ تَطابَقَت عَلَى الأَرضِ ، وقَد دَنا عُمَرُ بنُ سَعدٍ مِن حُسَينٍ عليه السلام . فَقالَت : يا عُمَرَ بنَ سَعدٍ ، أيُقتَلُ أبو عَبدِ اللَّهِ وأنتَ تَنظُرُ إلَيهِ؟ قالَ : فَكَأَنّي أنظُرُ إلى‏ دُموعِ عُمَرَ وهِيَ تَسيلُ عَلى‏ خَدَّيهِ ولِحيَتِهِ ، قالَ : وصَرَفَ بِوَجهِهِ عَنها (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۲ ، مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۲ ص ۳۵) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
888

4 / 24

گريه دشمنان و تنهاگذارندگان امام عليه السلام‏

گزارش‏هايى كه در پى مى‏آيند ، حاكى از آن اند كه فاجعه عاشورا و مصائبى كه پس از آن بر اهل بيت سيّد الشهدا گذشت ، به قدرى رقّت‏انگيز و غمبار بوده كه نه تنها علاقه‏مندان به خاندان رسالت، تحت تأثير قرار گرفتند، بلكه سرسخت‏ترين دشمنان آنان - با اين كه در نهايت بى‏رحمى و قساوت بودند - و نيز كسانى كه يارى نرساندنشان به امام عليه السلام ، اين فاجعه را پديد آورد ، نتوانستند با ديدن آن صحنه‏هاى دل‏خراش ، از گريه خوددارى كنند .
البتّه گريه افراد سنگ‏دلى چون يزيد ، ممكن است دليل سياسى نيز داشته باشد؛ يعنى آنان پس از افشا شدن حقايق ، براى فريب افكار عمومى و مقصّر جلوه دادن ديگران ، تظاهر به گريه و اندوه نموده‏اند، كه گريه‏هايى از اين قبيل ، تحت عنوان اين فصل قرار نمى‏گيرند .
بنا بر اين ، آوردن اين گزارش‏ها در آخرين قسمت اين فصل ، تنها براى نشان دادن شدّت مصائب سيّد الشهدا و اهل بيتِ آن بزرگوار است كه حتّى دشمنانِ آنها را نيز تحت تأثير قرار داده است .

الف - گريه يزيد

۲۰۹۵.الإمامة و السياسة- در يادكردِ ماجراى اسيرانِ اهل بيت در مجلس يزيد -: فاطمه دختر حسين عليه السلام گفت : اى يزيد ! دختران پيامبر خدا و اسيرى ؟!
يزيد ، چنان گريست كه نزديك بود جانش به لب برسد و خانواده‏هاى شاميان هم گريستند ، تا جايى كه صدايشان بلند شد.۱

۲۰۹۶.مثير الأحزان: فاطمه دختر حسين عليه السلام گفت: اى يزيد ! دختران پيامبر خدا، اسيرند !
مردم گريستند و خانواده يزيد هم گريه كردند ، تا جايى كه صداى گريه بلند شد.۲

۲۰۹۷.المعجم الكبير- به نقل از محمّد بن حسن مخزومى -: هنگامى كه خانواده حسين عليه السلام را نزد يزيد بن معاويه آوردند، سرِ ايشان را نيز آوردند و در برابرش نهادند . يزيد گريست.۳

1.فقالت فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام : يا يَزيدُ ! بَناتُ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله [سَبايا!] قالَ : فَبَكى‏ يَزيدُ حَتّى‏ كادَت نَفسُهُ تَفيضُ ، وبَكى‏ أهلُ الشّامِ حَتّى‏ عَلَت أصواتُهُم (الإمامة و السياسة : ج ۲ ص ۱۳ ، المحن : ص ۱۴۹) .

2.قالَت فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام : يا يَزيدُ ، بَناتُ رَسولِ اللَّهِ سَبايا ، فَبَكَى النّاسُ، وبَكى‏ أهلُ دارِهِ حَتّى‏ عَلَتِ الأَصواتُ (مثير الأحزان : ص ۹۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۳۲) .

3.لَمّا اُدخِلَ ثَقَلُ الحُسَينِ بنُ عَلِيٍّ عليهما السلام عَلى‏ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ ، وُضِعَ رَأسُهُ بَينَ يَدَيهِ ، بَكى‏ يَزيدُ (المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۱۶ ح ۲۸۴۸ ، تاريخ دمشق : ج ۳۴ ص ۳۱۵) .

تعداد بازدید : 132148
صفحه از 992
پرینت  ارسال به