215
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

گفتنى است كه مشابه اين مطلب ، در كتاب مدينة المَعاجز۱ نيز آمده كه ما به دليل معتبر نبودن منبع گزارش ، آن را در متن نياورديم . همچنين ، در باره عروسى قاسم(!) و مصائب او ، مطالبى در روضة الشهدا۲ و المنتخب طُرَيحى‏۳
و برخى كتاب‏هاى ديگر آمده است كه صحيح و قابل استناد نيستند .۴
2 . آيا قاسم ، زيرِ دست و پاى اسب‏ها مانده است ؟
در چگونگى به شهادت رسيدن قاسم ، آمده است :
قاسم ، پس از ضربت خوردن و فرو افتادن [از اسب‏] ، عمويش را صدا زد و حسين عليه السلام به سرعت ، خود را به او رسانْد و كشنده قاسم را با شمشير ، هدف قرار داد و دستش را قطع كرد . لشكر دشمن هم براى نجات آن فرد ، هجوم آوردند .
بر اساس كتب مقاتل كهن و مشهور ، در اين هجوم ، به شهادت رساننده قاسم ، زير دست و پاى لشكر قرار گرفت و هلاك شد ؛ امّا در برخى كتب متأخّر و به تبع آن ، در افواه ، مطرح شده كه قاسم ، زيرِ دست و پاى لشكريان ، كشته شد . به نظر مى‏رسد منشأ اين اشتباه ، بحار الأنوار باشد و پس از آن ، به كتاب‏هايى چون : ناسخ التواريخ ، مخزن البكاء ، مهيّج الأحزان و أسرار الشهادات ، راه يافته است . در متن بحار الأنوار ، آمده است :
سپاه كوفه ، هجوم بردند تا عمرو (كشنده قاسم) را از دست حسين عليه السلام نجات دهند . پس اسب‏ها با سينه‏هايشان به سوى او تاختند و با سم‏هايشان ، او را زخمى و پايمال كردند و آن نوجوان ، كشته شد . هنگامى كه غبار جنگ ، فرو نشست ، ناگهان ديدند كه حسين عليه السلام بر سرِ آن جوان ، ايستاده و او در حال دست و پا زدن است ... .۵
اينك به پانوشتى كه محقّق محترم بحار الأنوار ، براى جمله «حتّى مات الغلام (تا آن كه آن جوان ، كشته شد)» آورده ، بنگريد :
كلمه «غلام» در اين عبارت ، گذاشته (افزوده) شده است و ظاهراً از سرِ غفلت بوده است و اين ، مخالف با نسخه مقاتل الطالبيّين ، الإرشاد و المناقب ابن شهرآشوب است و با كلمات خود كتاب (بحار الأنوار) هم سازگار نيست ؛ چون پس از آن مى‏گويد : «و آن

1.مدينة المعاجز : ج ۴ ص ۲۱۵ .

2.روضة الشهداء : ص ۳۲۱ -۳۲۹ .

3.المنتخب ، طريحى : ص ۳۶۵ .

4.ر . ك : ج ۱ ص ۲۳ (بخش يكم / منابع غير قابل استناد).

5.بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۵. نيز، ر . ك : تسلية المجالس : ج ۲ ص ۳۰۵ .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
214

السَّلامُ عَلَى القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ ، المَضروبِ عَلى‏ هامَتِهِ ، المَسلوبِ لامَتَهُ ، حينَ نادَى الحُسَينَ عَمَّهُ ، فَجَلا عَلَيهِ عَمُّهُ كَالصَّقرِ ، وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ التُّرابَ ، وَالحُسَينُ يَقولُ : «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ ! ومَن خَصمُهُم يَومَ القِيامَةِ جَدُّكَ وأبوكَ» . ثُمَّ قالَ : «عَزَّ وَاللَّهِ عَلى‏ عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا يُجيبَكَ ، أو أن يُجيبَكَ وأنتَ قَتيلٌ جَديلٌ فَلا يَنفَعَكَ ، هذا وَاللَّهِ يَومٌ كَثُرَ واتِرُهُ وقَلَّ ناصِرُهُ» ، جَعَلَنِيَ اللَّهُ مَعَكُما يَومَ جَمعِكُما ، وبَوَّأَني مُبَوَّأَكُما ، ولَعَنَ اللَّهُ قاتِلَكَ عُمَرَ بنَ سَعدِ بنِ عُروَةَ بنِ نُفَيلٍ الأَزدِيَّ ، وأصلاهُ جَحيماً وأعَدَّ لَهُ عَذاباً أليماً۱ .
سلام بر قاسم ، فرزند حسن بن على ؛ ضربت خورده بر سرش ، و زِرهش كَنْده شده ، هنگامى كه عمويش حسين را صدا زد ! پس عمويش ، خود را مانند بازى شكارى ، بر بالاى سرش رسانْد و او ، پاهايش را به خاك مى‏ساييد ؛ و حسين عليه السلام مى‏فرمود : «[ از رحمت خدا ] دور باشند قاتلان تو ؛ كسانى كه روز قيامت ، دشمنشان، جدّ تو و پدر تو هستند !» .
سپس فرمود : «به خدا سوگند ، بر عمويت گران است كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد ، يا پاسخت را بدهد ، ولى تو كشته شده ، بر خاك افتاده باشى و سودى برايت نداشته باشد . به خدا سوگند ، امروز ، روزى است كه كُشندگان او (عمويت) ، فراوان و ياورانش ، اندك اند !» .
خداوند ، مرا در روز قيامت ، با شما دو نفر (قاسم و امام حسين عليه السلام) ، قرار دهد و در جايگاه شما ، جاى دهد . خداوند ، قاتلت عمر بن سعد بن عروة بن نُفَيل اَزْدى را لعنت كند و او را به دوزخ برساند و عذابى دردناك ، برايش آماده سازد !

دو نكته‏

1 . در كتاب الهداية الكبرى ، نوشته حسين بن حَمْدان خَصيبى ،۲ از امام زين العابدين عليه السلام در شرح وقايع شب عاشورا ، گزارش شده است :
قاسم گفت : عموجان! آيا من كشته مى‏شوم؟ حسين عليه السلام با او مهربانى كرد و فرمود : «اى برادرزاده ! مرگ در نظرت چگونه است؟» . گفت : عموجان! شيرين‏تر از عسل . فرمود : «آرى . به خدا سوگند ، شيرين‏تر است ...» .۳

1.ر . ك : ص ۹۱۱ ح ۲۱۱۰ (زيارت دوم، به روايت الإقبال) .

2.حسين بن حمدان خصيبى ، مشهور به غُلُو است . نجاشى در باره او مى‏گويد : «مذهب او فاسد است» (رجال النجاشى : ج ۱ ص ۱۸۷) . ابن غضائرى نيز در باره او مى‏گويد : «دروغگو و مذهب او فاسد است . گوينده سخنِ نفرين شده‏اى است و به وى اعتنا نمى‏شود» (الرجال ، ابن غضائرى : ص ۵۴) . وى كتاب ديگرى به نام المائدة نيز دارد . درباره وى و مذهبش (غاليان دوازده امامى) ، ر .ك : الفرقة الهامشية في الإسلام .

3.الهداية الكبرى : ص ۲۰۴ .

تعداد بازدید : 132002
صفحه از 992
پرینت  ارسال به