263
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

آن گاه ، سرش را به سوى آسمان ، بالا بُرد و گفت : «خداى من ! تو مى‏دانى كه آنان ، مردى را مى‏كُشند كه جز او ، فرزند پيامبرى بر روى زمين نيست» .
سپس ، تير را گرفت و آن را از پشت خود ، بيرون كشيد . خون ، مانند ناودان ، از آن سرازير شد . حسين عليه السلام ، دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پُر شد ، آن را به آسمان پاشيد . قطره‏اى از آن ، باز نگشت ... . دوباره ، دستش را بر زخم نهاد و چون [ از خون ]پُر شد ، به سر و محاسنش كشيد و فرمود : «به خدا سوگند ، اين گونه خواهم بود تا جدّم محمّد صلى اللَّه عليه و آله را با خضاب خون ، ديدار كنم و بگويم : «اى پيامبر خدا ! فلانى و فلانى ، مرا كُشتند» .۱

۱۱۵۷.مثير الأحزان : حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد ، كم‏توان شده بود ، ايستاد . سنگى به پيشانى‏اش خورد و آن را شكست . سپس ، تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست .
امام عليه السلام گفت : «به نام خدا و بر دين پيامبر خدا !» .
سپس ، سرش را به سوى آسمان گرفت و گفت : «خداى من ! مى‏دانى كه آنان ، فرزند دختر پيامبرشان را مى‏كُشند» .
آن گاه ، پس از بيرون كشيدن تير از پشت خود ، بر اثر خونريزى فراوان ، ناتوان شد و بر زمين افتاد .۲

۱۱۵۸.المناقب ، ابن شهرآشوب : سِنان بن اَنَس نَخَعى ، تيرى بر سينه حسين عليه السلام زد كه به زمين افتاد . امام عليه السلام ، خونش را چندين بار با كفِ دستانش گرفت و بر سرش كشيد .۳

1.فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ]يَستَريحُ ، وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ ، فَبَينَما هُوَ واقِفٌ إذ أتاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلى‏ جَبهَتِهِ ، فَسالَتِ الدِّماءُ مِن جَبهَتِهِ ، فَأَخَذَ الثَّوبَ لِيَمسَحَ عَن جَبهَتِهِ ، فَأَتاهُ سَهمٌ مُحَدَّدٌ مَسمومٌ ، لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ ، فَوَقَعَ في قَلبِهِ . فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : بِسمِ اللَّهِ وبِاللَّهِ ، وعَلى‏ مِلَّةِ رَسولِ اللَّهِ . ورَفَعَ رَأسَهُ إلَى السَّماءِ ، وقالَ : إلهي ! إنَّكَ تَعلَمُ أنَّهُم يَقتُلونَ رَجُلاً لَيسَ عَلى‏ وَجهِ الأَرضِ ابنُ نَبِيٍّ غَيرُهُ ، ثُمَّ أخَذَ السَّهمَ وأخرَجَهُ مِن وَراءِ ظَهرِهِ ، فَانبَعَثَ الدَّمُ كَالميزابِ ، فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى الجُرحِ ، فَلَمَّا امتَلَأَت دَماً رَمى‏ بِها إلَى السَّماءِ فَما رَجَعَ مِن ذلِكَ قَطرَةٌ ، ... ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الجُرحِ ثانِياً ، فَلَمَّا امتَلَأَت لَطَخَ بِها رَأسَهُ ولِحيَتَهُ ، وقالَ : هكَذا وَاللَّهِ أكونُ حَتّى ألقى‏ جَدّي مُحَمَّداً وأنَا مَخضوبٌ بِدَمي ، وأقولُ : يا رَسولَ اللَّهِ ، قَتَلَني فُلانٌ وفُلانٌ (مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۲ ص ۳۴ ؛ الملهوف : ص ۱۷۲) .

2.فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام‏] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى‏ جَبهَتِهِ هَشَمَها ، ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ ، فَوَقَعَ عَلى‏ قَلبِهِ . فَقالَ : بِسمِ اللَّهِ ، وعَلى‏ مِلَّةِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله . ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إلَى السَّماءِ وقالَ : إلهي ، تَعلَمُ أنَّهُم يَقتُلونَ ابنَ بِنتِ نَبِيِّهِم . ثُمَّ ضَعُفَ مِن كَثرَةِ انبِعاثِ الدَّمِ بَعدَ إخراجِ السَّهمِ مِن وَراءِ ظَهرِهِ ، وهُوَ مُلقىً فِي الأَرضِ (مثير الأحزان : ص ۷۳) .

3.كانَ رَماهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ في صَدرِهِ ، فَوَقَعَ عَلَى الأَرضِ ، وأخَذَ دَمَهُ بِكَفَّيهِ وصَبَّهُ عَلى‏ رَأسِهِ مِراراً (المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۱۱۱) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
262

۱۱۵۴.تاريخ دمشق- به نقل از مُسلم بن رِباح ، غلام آزاد شده على بن ابى طالب عليه السلام -: روز شهادت حسين بن على عليه السلام ، با او بودم . تيرهايى به صورتش اصابت كرده بود . به من فرمود : «اى مُسلم ! دستت را زير خون‏ها بگير» .
گرفتم . چون [ دست‏هايم از خون ] پُر شدند ، فرمود : «آنها را در دستم بريز» .
آنها را در دستش ريختم . آنها را به سوى آسمان پاشيد و گفت : «خدايا ! خون فرزند دختر پيامبرت را بستان» .
قطره‏اى از آن خون ، بر زمين نريخت .۱

۱۱۵۵.المناقب ، ابن شهرآشوب : آن گاه ، از هر سو به حسين عليه السلام حمله كردند و ابو حُنوق‏۲ جُعْفى ، تيرى بر پيشانى او زد .۳

9 / 11

اصابت تيرى به سينه امام عليه السلام‏

۱۱۵۶.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد ، كم‏توان شده بود ، ايستاد و به استراحت پرداخت . همان هنگام كه ايستاده بود ، سنگى آمد و به پيشانى‏اش خورد . خون از پيشانى‏اش ، سرازير شد . پارچه‏اى را گرفت تا خون از پيشانى‏اش پاك كند كه تيرى با پيكانِ سه شاخه آهنين و مسموم آمد و در قلبش نشست .۴
حسين عليه السلام گفت : «به نام خدا و به يارى خدا و بر دين پيامبر خدا !» .

1.كُنتُ مَعَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام يَومَ قُتِلَ ، فَرُمِيَ في وَجهِهِ بِنُشّابَةٍ ، فَقالَ لي : يا مُسلِمُ ، أدنِ يَدَيكَ مِنَ الدَّمِ ، فَأَدنَيتُهُما ، فَلَمَّا امتَلَأَتا قالَ : اُسكُبهُ في يَدي ، فَسَكَبتُهُ في يَدِهِ ، فَنَفَحَ بِهِما إلَى السَّماءِ ، وقالَ : اللَّهُمَّ اطلُب بِدَمِ ابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ . قالَ مُسلِمٌ : فَما وَقَعَ مِنهُ إلَى الأَرضِ قَطرَةٌ (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۲۳ ، كفاية الطالب : ص ۴۳۱) .

2.احتمالاً «الحنوق» كه در متن عربى حديث آمده ، تصحيف «حتوف» است .

3.فَحَمَلوا عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، فَرَماهُ أبُو الحَنوقِ الجُعفِيُّ في جَبينِهِ (المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۱۱۱) .

4.در صورت درستى اين بخش از گزارش ، مقصود ، اصابت تير به ناحيه قلب است ، نه خودِ قلب، چنان كه در گزارش المناقب، محلّ اصابت، سينه امام عليه السلام ذكر شده است . بديهى است كه اگر قلب ايشان مورد اصابت قرار مى‏گرفت ، فرصتى براى اقدامات بعدى - كه در گزارش آمده - ، وجود نداشت .

تعداد بازدید : 130914
صفحه از 992
پرینت  ارسال به