625
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

نهايت ، كارى از پيش نبرد و با مرگ وى در چهاردهم ربيع اوّل سال 64 ، محاصره مكّه شكسته شد و سپاهيان شام ، ناكام باز گشتند .۱
پس از مرگ يزيد ، مردم حجاز و سپس عراق ، با عبد اللَّه بن زبير ، بيعت كردند ؛۲ امّا سوء تدبير ابن زبير و بدرفتارى او با مردم ، بويژه بنى هاشم ، موجب شد كه حركت او ، جنبه مردمى خود را از دست داد و در پايان با حمله حَجّاج بن يوسف به مكّه ، شكست سختى را متحمّل شد و خود او نيز كشته شد و بدين سان ، حكومتش در اوايل سال 73 ق ، پايان يافت .۳

3 . نهضت توّابين‏

اين قيام ، هر چند پس از قيام مردم مدينه و مكّه تحقّق يافت ، ولى مقدّمات شكل‏گيرى آن ، هم‏زمان با قيام مدينه و مكّه آغاز شد . اين نهضت ، توسّط كسانى صورت گرفت كه دعوت آنها از امام حسين عليه السلام براى آمدن به كوفه و سستى آنها در يارى رساندن به ايشان ، واقعه خونبار كربلا را به وجود آورد . بدين سان ، آنان مرتكب گناه بزرگى شده بودند و مى‏خواستند با خون خود ، ننگ اين گناه را از خود بزدايند . به همين جهت نيز نهضت آنان ، «نهضت توّابين» ناميده شد .
به سخن ديگر ، بخش عمده‏اى از مردم كوفه كه مى‏توانستند با يارى رساندن به امام حسين عليه السلام ، سرنوشت جامعه را دگرگون كنند ، به دلايلى كه پيش از اين بدانها اشاره شد ،۴ تسليم سياست زر و زور و تزوير ابن زياد شدند ؛ ولى در اثر امواج روانى، اجتماعى و سياسى واقعه كربلا ، متوجّه خطاى تاريخى خود شدند و تصميم گرفتند كه با قيام بر ضدّ حكومت يزيد و مجازات كردن قاتلان سيّد الشهدا ، از ننگ اين گناه نابخشودنى بكاهند . متن گزارش طبرى در اين باره ، چنين است :
وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد و ابن زياد از اردوگاهش نُخَيله‏۵ باز گشت و وارد كوفه شد، شيعيان به سرزنش خود و اظهار پشيمانى پرداختند و متوجّه شدند كه خطاى بزرگى

1.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۹۸ ، أنساب الأشراف : ج ۵ ص ۳۶۲ .

2.مردم شام نيز با مروان بن حكم، بيعت نمودند (بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۵۴) .

3.ر . ك : تاريخ الطبرى : ج ۶ ص ۱۸۸ ، الكامل فى التاريخ : ج ۳ ص ۶۹ ، مروج الذهب : ج ۳ ص ۸۵ و ۸۹ ، شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد : ج ۲۰ ص ۱۲۳ .

4.ر . ك : دانش‏نامه امام حسين عليه السلام: ج ۵ ص ۲۹۷ (بخش هفتم / فصل هفتم / تحليلى در باره ارزيابى سفر امام حسين عليه السلام به عراق و نهضت كوفه) .

5.لشكرگاه كوفه ، در نزديكى كوفه، در راه شام (ر.ك : نقشه شماره ۴ در پايان همين جلد) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
624

اين فضا براى رسيدن به قدرت ، نهايتِ بهره‏بردارى را نمود . متن گزارش طبرى در اين باره ، چنين است :
وقتى امام حسين عليه السلام كشته شد، عبد اللَّه بن زبير در ميان مردم مكّه به پا خاست و كشتن او را فاجعه دانست و بويژه كوفيان را سرزنش كرد و عموم عراقى‏ها را مذّمت نمود و پس از ستايش و ثناى خداوند و درود فرستادن بر محمّد صلى اللَّه عليه و آله، گفت: عراقى‏ها، جز اندكى از آنها ، مردمى نيرنگباز و تبهكارند و كوفيان ، بدترين‏هاى عراق‏اند . آنان ، حسين را دعوت كردند تا يارى‏اش كنند و او را براى حكومت بر خود برگزينند ؛ ولى هنگامى كه بر آنها وارد شد، بر ضدّ او شوريدند و به او گفتند: يا دستت را در دست ما مى‏گذارى تا تو را دست‏بسته به نزد پسر زياد بن سميّه بفرستيم و او حكمش را در باره تو صادر كند و يا مى‏جنگى!
به خداوند سوگند، حسين ديد كه او و يارانش بسيار اندك‏اند و - با آن كه خداوند عزّوجلّ، هيچ كس را بر غيب ، آگاه نكرده - همگى كشته خواهند شد ؛ امّا او مرگ با بزرگوارى را بر زندگى ننگين ، ترجيح داد. خداوند ، حسين را رحمت كند و قاتل حسين را بى‏پناه سازد!
به جان خودم سوگند، در مخالفت كوفيان با حسين و نافرمانى‏شان از او، هيچ پند دهنده و باز دارنده‏اى بهتر از [خودِ] او نبود ؛ ولى آنچه قرار است بشود، مى‏شود و خداوند ، هر گاه چيزى را بخواهد، مانعى براى آن وجود ندارد. آيا پس از حسين عليه السلام، به چنان قومى اطمينان كنيم و گفتارشان را تصديق نماييم و پيمانشان را بپذيريم؟ نه . هرگز آنان را شايسته چنين چيزى نمى‏بينيم!
آرى - به خدا سوگند - آنان حسين عليه السلام را كشتند، در حالى كه شب‏زنده‏دارىِ طولانى داشت و روزهاى زيادى را روزه بود و شايسته‏ترينِ آنها به چيزى (حكومتى) بود كه در دست آنان است و در دين و فضيلت ، شايسته‏ترينِ آنها بود .
هلا! به خدا سوگند، حسين عليه السلام قرآن را به غِنا تغيير نداده بود و گريه از خوف خدا را به آواز ، بدل نكرده بود و روزه را با ميخوارگى و حلقه‏هاى مجلس ذكر را با دنبال شكار رفتن، عوض نساخته بود - و اينها كنايه به يزيد بود - . به زودى ، آنان هلاك مى‏شوند .۱
پس از اين سخنرانى ، ياران ابن زبير از او خواستند كه بيعت خود را آشكار كند و رسماً زمام حكومت را به دست گيرد .
يزيد ، دو بار۲ براى سركوبى شورش مردم مكّه ، به سوى اين شهر ، سپاه گسيل كرد ؛ امّا در

1.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۷۴ ، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۸۵ ، تذكرة الخواصّ : ص ۲۶۸ . نيز ، ر . ك : البداية و النهاية : ج ۸ ص ۲۱۲ .

2.تاريخ الطبرى: ج ۵ ص ۴۹۸، أنساب الأشراف: ج ۵ ص ۳۵۷، العقد الفريد: ج ۳ ص ۳۷۵، تاريخ دمشق: ج ۲۸ ص ۲۳۰، الفتوح: ج ۵ ص ۱۵۳ - ۱۶۵ .

تعداد بازدید : 131984
صفحه از 992
پرینت  ارسال به