731
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

6 / 12

تميم بن حُصَين‏

تميم بن حُصَين ، از قبيله فَزار و جزو سوارانى بود كه از سپاه عمر بن سعد براى جنگ تن به تن ، گامْ جلو نهاد و با لحنى شماتت‏آميز ، آب فرات و تلألؤ آن را به رخ سپاه تشنه امام حسين عليه السلام كشيد . از اين رو ، امام حسين عليه السلام او را نكوهيد و وى را از اهل دوزخ شمرد و نفرين كرد كه تشنه كشته شود . بر اثر دعاى امام عليه السلام ، بلافاصله چنان عطشى بر او مسلّط شد كه از اسب افتاد و زير سُم سواران ، له شد و مُرد . احتمالاً او همان عبد اللَّه بن ابى حُصَين است كه خواهد آمد .۱

۱۸۵۰.الأمالى ، صدوق- به نقل از عبد اللَّه بن منصور، از امام صادق ، از پدرش، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام -: آن گاه مرد ديگرى از لشكر عمر بن سعد به نام تميم بن حُصَين فَزارى براى مبارزه بيرون آمد و بانگ برآورد: اى حسين ! اى ياران حسين ! آيا نمى‏بينيد كه آب فرات، همانند شكم ماهيان مى‏درخشد؟ به خدا سوگند، از آن ، قطره‏اى نخواهيد نوشيد تا جرعه مرگ را سر كشيد!
امام حسين عليه السلام فرمود: «آن مرد كيست؟» .
گفتند: تميم بن حُصَين.
امام حسين عليه السلام فرمود: «اين و پدرش، جهنّمى اند. خداوندا ! او را همين امروز ، تشنه بميران» .
تشنگى بر او چيره شد تا اين كه از اسبش سقوط كرد و اسبان با سُم‏هايشان او را لگد كردند تا مُرد .۲

ر . ك : ص 720 (حصين بن نمير) .

6 / 13

حَرمَلة بن كاهل‏

حرمله از قبيله بنى اسد و از تيراندازان سپاه عمر بن سعد بود . او در روز عاشورا ، با پرتاب تير ،

1.ر . ك : ص ۷۴۸ (عبد اللَّه بن ابى حصين) .

2.ثُمَّ بَرَزَ مِن عَسكَرِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ رَجُلٌ آخَرُ يُقالُ لَهُ : تَميمُ بنُ حُصَينٍ الفَزارِيُّ، فَنادى‏ : يا حُسَينُ! ويا أصحابَ حُسَينٍ ! أما تَرَونَ إلى‏ ماءِ الفُراتِ يَلوحُ كَأَنَّهُ بُطونُ الحَيّاتِ ؟ وَاللَّهِ ، لا ذُقتُم مِنهُ قَطرَةً حَتّى‏ تَذوقُوا المَوتَ جُرَعاً ! فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : مَنِ الرَّجُلُ ؟ فَقيلَ : تَميمُ بنُ حُصَينٍ . فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : هذا وأبوهُ مِن أهلِ النّارِ ، اللَّهُمَّ اقتُل هذا عَطَشاً في هذَا اليَومِ . قالَ : فَخَنَقَهُ العَطَشُ حَتّى‏ سَقَطَ عَن فَرَسِهِ ، فَوَطِئَتهُ الخَيلُ بِسَنابِكِها ، فَماتَ (الأمالى ، صدوق : ص ۲۲۱ ح ۲۳۹ ، روضة الواعظين : ص ۲۰۴ بدون نسبت دادن به اهل بيت عليهم السلام) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
730

۱۸۴۹.تاريخ الطبرى- به نقل از شهم بن عبد الرحمان جُهَنى -: مختار ، عبد اللَّه بن كامل را به سوى عثمان بن خالد بن اُسَير دُهمانى از بنى جُهَينه و به سوى ابو اسماء بن بِشر بن سَوطِ قابضى فرستاد كه هر دو ، از حاضران در صحنه كشته شدن حسين عليه السلام و شريك در ريختن خون و غارت عبد الرحمان بن عقيل بن ابى طالب بودند.
عبد اللَّه بن كامل ، عصرگاهى ، مسجد بنى دُهمان را محاصره كرد و گفت: همانند گناهان بنى دُهمان از روز آفريده شدن تا روز قيامت، به گردن من باشد، اگر عثمان بن خالد بن اُسَير برايم آورده نشود و تا نفر آخر، گردنتان را نزنم .
به او گفتيم: مهلتمان بده تا بگرديم و پيدايش كنيم.
با اسب به دنبال او به راه افتادند و آن دو را كه در جَبّانه‏۱ نشسته بودند، پيدا كردند ، در حالى كه تصميم داشتند به جزيره‏۲
فرار كنند. آن دو را نزد عبد اللَّه بن كامل آوردند. عبد اللَّه گفت: ستايش ، از آنِ خدايى است كه مؤمنان را از جنگ ، بى‏نياز كرد ! اگر آنان، اين را با اين پيدا نمى‏كردند، ما در پى‏اش براى رفتن به منزل او، به زحمت مى‏افتاديم . پس ستايش ، از آنِ خدايى است كه تو را ناموفّق گذاشت تا در دسترس قرار بگيرى !
آن گاه آن دو را با خود به كنار چاه جَعد آورد و گردنشان را زد و باز گشت و خبر آنها را به مختار داد. مختار به او دستور داد كه به سوى آن دو برگردد و آن دو را بسوزاند و گفت : خاك نشوند تا بسوزند.۳

1.جبانه در اصل ، به صحرا گفته مى‏شود ؛ ولى كوفى‏ها به گورستان ، جبانه مى‏گويند و هر قبيله ساكن در كوفه ، محلّه‏اى و گورستانى براى خود داشت (معجم البلدان : ج ۲ ص ۹۹) .

2.در گذشته ، مناطق شمالى عراق را جزيره مى‏ناميدند .

3.بَعَثَ المُختارُ عَبدَ اللَّهِ بنَ كامِلٍ إلى‏ عُثمانَ بنِ خالِدِ بنِ اُسَيرٍ الدُّهمانِيِّ مِن جُهَينَةَ ، وإلى‏ أبي أسماءَ بِشرِ بنِ سَوطٍ القابِضِيِّ، وكانا مِمَّن شَهِدا قَتلَ الحُسَينِ عليه السلام ، وكانَا اشتَرَكا في دَمِ عَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَقيلِ بنِ أبي طالِبٍ وفي سَلَبِهِ ، فَأَحاطَ عَبدُ اللَّهِ بنُ كامِلٍ عِندَ العَصرِ بِمَسجِدِ بَني دُهمانَ ، ثُمَّ قالَ : عَلَيَّ مِثلُ خَطايا بَني دُهمانَ مُنذُ يَومَ خُلِقوا إلى‏ يَومِ يُبعَثونَ ، إن لَم اُوتَ بِعُثمانَ بنِ خالِدِ بنِ اُسَيرٍ ، إن لَم أضرِب أعناقَكُم مِن عِندِ آخِرِكُم . فَقُلنا لَهُ : أمهِلنا نَطلُبهُ ، فَخَرَجوا مَعَ الخَيلِ في طَلَبِهِ ، فَوَجَدوهُما جالِسَينِ فِي الجَبّانَةِ ، وكانا يُريدانِ أن يَخرُجا إلَى الجَزيرَةِ ، فَاُتِيَ بِهِما عَبدَ اللَّهِ بنَ كامِلٍ . فَقالَ : الحَمدُ للَّهِ‏ِ الَّذي كَفَى المُؤمِنينَ القِتالَ ، لَو لَم يَجِدوا هذا مَعَ هذا عَنّانا إلى‏ مَنزِلِهِ في طَلَبِهِ ، فَالحَمدُ للَّهِ‏ِ الَّذي حَيَّنَكَ حَتّى‏ أمكَنَ مِنكَ . فَخَرَجَ بِهِما، حَتّى‏ إذا كانَ في مَوضِعِ بِئرِ الجَعدِ ضَرَبَ أعناقَهُما ، ثُمَّ رَجَعَ ، فَأَخبَرَ المُختارَ خَبَرَهُما ، فَأَمَرَهُ أن يَرجِعَ إلَيهِما ، فَيُحرِقَهُما بِالنّارِ ، وقالَ : لا يُدفَنانِ حَتّى‏ يُحرَقا (تاريخ الطبرى : ج ۶ ص ۵۹) .

تعداد بازدید : 131987
صفحه از 992
پرینت  ارسال به