777
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2

همين كار را همه پيامبران نيز كردند . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى سر حسين عليه السلام گريست و پيامبران ، به او تسليت گفتند .
جبرئيل به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گفت: اى محمّد ! خداوند به من دستور داده كه در باره امّتت ، از تو فرمان برم . اگر دستور بدهى، در زمين ، زلزله مى‏اندازم و آن را زير و رو مى‏كنم، همان طور كه براى قوم لوط چنين كردم.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «نه، اى جبرئيل ! من در روز قيامت ، با آنان ، تسويه حسابى در پيشگاه خدا دارم !» .
سپس فرشتگان به سمت ما آمدند تا ما را بكُشند . گفتم : امان مى‏خواهم ، اى پيامبر خدا !
فرمود: «برو، خدا ، تو را نيامرزد!» .۱

6 / 38

مردى كه بوى قَطْران مى‏داد

۱۹۲۰.تاريخ دمشق- به نقل از فضل بن زبير -: كنار مردى نشسته بودم كه مردى ديگر آمد و كنار او نشست و بويش ، همانند بوى قطران‏۲ بود. اين مرد به او گفت: آقا ! قَطران‏فروشى ؟

1.رَوَى ابنُ لَهيعَةَ وغَيرُهُ حَديثاً أخَذنا مِنهُ مَوضِعَ الحاجَةِ ، قالَ : كُنتُ أطوفُ بِالبَيتِ ، فَإِذا أنَا بِرَجُلٍ يَقولُ : اللَّهُمَّ اغفِر لي وما أراكَ فاعِلاً ! فَقُلتُ لَهُ : يا عَبدَ اللَّهِ، اتَّقِ اللَّهَ ، ولا تَقُل مِثلَ هذا ، فَإِنَّ ذُنوبَكَ لَو كانَت مِثلَ قَطرِ الأَمصارِ ووَرَقِ الأَشجارِ ، فَاستَغفَرتَ اللَّهَ ، غَفَرَها لَكَ إنَّهُ غَفورٌ رَحيمٌ . قالَ : فَقالَ لي : اُدنُ مِنّي حَتّى‏ اُخبِرَكَ بِقِصَّتي ، فَأَتَيتُهُ فَقالَ : اِعلَم أنَّنا كُنّا خَمسينَ نَفَراً مِمَّن سارَ مَعَ رَأسِ الحُسَينِ عليه السلام إلَى الشّامِ ، فَكُنّا إذا أمسَينا وَضَعنَا الرَّأسَ في تابوتٍ وشَرِبنَا الخَمرَ حَولَ التّابوتِ ، فَشَرِبَ أصحابي لَيلَةً حَتّى‏ سَكِروا ، ولَم أشرَب مَعَهُم ، فَلَمّا جَنَّ اللَّيلُ سَمِعتُ رَعداً ، ورَأَيتُ بَرقاً ، فَإِذا أبوابُ السَّماءِ قَد فُتِحَت ، ونَزَلَ آدَمُ ونوحٌ وإبراهيمُ وإسحاقُ وإسماعيلُ ونَبِيُّنا مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وآلِهِ وعَلَيهِم أجَمعينَ، ومَعَهُم جَبرَئيلُ وخَلقٌ مِنَ المَلائِكَةِ . فَدَنا جَبرَئيلُ مِنَ التّابوتِ ، فَأَخرَجَ الرَّأسَ وضَمَّهُ إلى‏ نَفسِهِ وقَبَّلَهُ ، ثُمَّ كَذلِكَ فَعَلَ الأَنبِياءُ كُلُّهُم ، وبَكَى النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله عَلى‏ رَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، وعَزّاهُ الأَنبِياءُ ، وقالَ لَهُ جَبرَئيلُ عليه السلام : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللَّهَ تَعالى‏ أمَرَني أن اُطيعَكَ في اُمَّتِكَ ، فَإِن أمَرتَني زَلزَلتُ الأَرضَ بِهِم ، وجَعَلتُ عالِيَها سافِلَها كَما فَعَلتُ بِقَومِ لوطٍ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله : لا يا جَبرَئيلُ ، فَإِنَّ لَهُم مَعي مَوقِفاً بَينَ يَدَيِ اللَّهِ يَومَ القِيامَةِ . ثُمَّ جاءَ المَلائِكَةُ نَحوَنا لِيَقتُلونا ، فَقُلتُ : الأَمانَ يا رَسولَ اللَّهِ ، فَقالَ : اِذهَب فَلا غَفَرَ اللَّهُ لَكَ (الملهوف : ص ۲۰۸ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۲۵) .

2.قطران، روغن مخصوصى است كه نوع گياهى آن، از درخت عَرعَر گرفته مى‏شود و با آن ، محلّ گرىِ شتر را چرب و ضدّ عفونى مى‏كنند تا بهبود يابد (مجمع البحرين : ج ۳ ص ۱۴۹۳ مادّه «قطر») . [گفتنى است: در گذشته، نوعى درخت سَروِ كوهى (ناژ) را «عَرعَر» مى‏ناميدند كه از شيره و صَمغ آن، قطرانْ گرفته مى‏شد و با درخت عرعر امروزى (يا همان «آلان») متفاوت است (ر. ك: لغت‏نامه دهخدا : ذيل «عرعر» و «قطران»)].


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام 2
776

6 / 36

مردى روسياه‏

۱۹۱۸.الأمالى ، طوسى- به نقل از حسن بن عطيّه -: از جدّ مادرى‏ام ، بَزيع ، شنيدم كه گفت: در دوران خالد، ما بچّه‏سال بوديم . در راه ، از كنار مردى مى‏گذشتيم كه نشسته بود و تنى سفيد و سيمايى سياه داشت . مردم مى‏گفتند كه: او بر ضدّ حسين عليه السلام جنگيد [و اين‏چنين شد] !۱

6 / 37

مردى كه مى‏گفت : «خداوندا ! مرا بيامرز ؛ ولى اميدى به آمُرزشَت ندارم!»

۱۹۱۹.الملهوف: حديثى است كه ابن لَهيعه و ديگران ، نقل كرده‏اند و ما از آن ، به اندازه نيازمان انتخاب كرده‏ايم كه گفت: در حال طواف خانه خدا بودم كه با مردى رو به رو شدم كه مى‏گفت: خداوندا ! مرا بيامرز ؛ ولى نمى‏بينم كه تو كننده اين كار باشى!
به او گفتم: اى بنده خدا ! از خدا ، پروا كن و چنين مگو . اگر گناهانت، به اندازه باران شهرها و به تعداد برگ‏هاى درختان باشد و تو از خدا آمرزش بخواهى، تو را مى‏آمرزد ؛ چرا كه او آمرزنده و مهربان است.
او به من گفت: جلو بيا تا ماجرايم را برايت بازگو كنم.
نزد او رفتم . گفت: بدان كه ما پنجاه نفر بوديم كه با سر حسين عليه السلام به شام رفتيم . وقتى شب مى‏شد، سر را در صندوقى مى‏گذاشتيم و در كنار صندوق ، شراب مى‏خورديم . يك شب، دوستانم شراب خوردند و مست شدند ؛ ولى من نخوردم . تاريكى شب ، فرا گير شد . صداى رعدى شنيدم و برقى ديدم . ناگهان ، درهاى آسمان باز شدند و آدم و نوح و ابراهيم و اسحاق و اسماعيل و پيامبر ما محمّد - كه درودهاى خدا بر او و بر خاندانش و بر همه آنها باد - با جبرئيل و جمعى از فرشتگان ، فرود آمدند.
جبرئيل ، نزديك صندوق آمد و آن سر را بيرون آورد و به خودش چسبانْد و آن را بوسيد .

1.سَمِعتُ جَدّي أبا اُمّي بَزيعاً ، قالَ : كُنّا نَمُرُّ ونَحنُ غِلمانٌ زَمَنَ خالِدٍ ، عَلى‏ رَجُلٍ فِي الطَّريقِ جالِسٍ ، أبيَضِ الجَسَدِ أسوَدِ الوَجهِ ، وكانَ النّاسُ يَقولونَ : خَرَجَ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام (الأمالى ، طوسى : ص ۷۲۷ ح ۱۵۲۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۲۲ ح ۱۷) .

تعداد بازدید : 132060
صفحه از 992
پرینت  ارسال به