ومَن تَقَدَّمَهم مِمَّّن أدركَ صُحْبَةَ بعضِ الأئمةِ علیهم السلام أو قَرُبَ عَهدُهُ به علیه السلام لا مَدرَكَ للأحکامِ الشرعیةِ النَظَریةِ, فَرعیةً کانَت أو أصلیةً, إلا أحادیثَ العِترةِ الطاهرةِ علیهم السلام وتلك الروایاتِ الشریفةَ مُتَضَمِّنَةً لِقواعدَ قطعیةٍِ تَسُدُّ مَسَدَّ الْخیالاتِ العقلیةِ المَذکورةِ في الکُتُبِِ الأصولیَّه1.
علمای پیشین حديث, كه خداوند روانشان را منزه گرداند, همچون دو دانشمند اعلم، شیخ صدوق و پدر ایشان (صدوقین) و امام ثقه، محمد بن یعقوب کلینی و استاد وی، علی بن ابراهیم و راويانى كه پيش از اينان محضر يكى از امامان را درک كردهاند يا در زمانى نزديک به عصر حضور ائمه مىزيستند، بر این باورند که تنها منبع دریافت احکام شرعی, اعم از اصول و فروع, احادیث ائمه اطهار و روایات ارجمند و حاوى مبانى قطعی است كه جایگزین تصورات و خیالپردازیهای عقلانى موجود در کتب اصولی مىشوند.
گروهی از عالمان شیعی نیز این دیدگاه استرآبادی را پذیرفتهاند، چنانکه علامه محمدتقی مجلسی (مجلسی اول) در این باره مینویسد:
تا آنکه سی سال تقریباً قبل از این، فاضلِ متبحر، مولانا محمدامین استرآبادی (رحمه الله) مشغول مقابله و مطالعه اخبار ائمه معصومین علیهم السلام شد و مذمت آرا و مقاییس نمود و طریقه اصحاب حضرات ائمه معصومین علیهم السلام را دانست. فوائد مدنيه را نوشت و به این بلاد فرستاده و اکثر اهل نجف و عتبات عالیات طریقه او را مستحسن دانستند و رجوع به اخبار نمودهاند و الحق اکثر آنچه مولانا محمدامین گفته است، حق است2.
حوزه علميه اصفهان، که بزرگترین حوزه علمی شیعی ایران بود، تحت تأثیر این موج قرار گرفت و پارهای از محدثان، فقیهان و حتی فیلسوفان را به خود جذب کرد. اگر چه مجتهدان و اصولیان، همچنان حاکمیت علمی و قدرت نفوذ خود را حفظ کرده بودند.
ظاهراً منظور مرحوم مجلسی اول (قدّس سرّه) در عبارت فوق، توده طلاب حوزه نجف و کربلا است، زیرا عالمان مشهور آن ديار را نمىتوان اخبارى شمرد.
در سالهاى بعد, برخی از عالمان بزرگ، به این شیوه گرایش پیدا کردند که ملامحسن فیض کاشانی (م1091ﻫ)، شیخ حر عاملی (م 1104 ﻫ)، سید هاشم بَحرانی (م 1107 ﻫ)، سید نعمتالله جزائری (م 1112 ﻫ) و شیخ یوسف بحرانی
(م 1186 ﻫ) از این جمله هستند.