(أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِِ اللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً)۱
قرآن، حتی مردم را به تحدی و مبارزه فراخوانده است که اگر میتوانند همانند قرآن و یا سورهای از قرآن بیاورند. تحدی و به مبارزه خواندن در صورتی درست است که فهم قرآن و مقایسه آن با دیگر متون، برای مردم میسّر باشد.
این نظریه با سنّت نیز مخالف است، چرا که حدیث شریف ثقلین، كه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در آن مىفرمايد:
انّی تاركٌ فیکم الثَقَلَیْن کتابَ اللهِ وعِترتی؛ ما إنْ تَمسکْتُم بِهما لَن تَضِلُّوا ولَن یَفترِقا حتّی یَرِدا علیَّ الحوضَ.
و از جهت سندی نیز متواتر و صحیح است، بر تمسک به قرآن دلالت دارد و استناد نکردن به قرآن را موجب گمراهی میشمارد.
روایات فراوان عرضه حدیث بر قرآن و سنجش متون حدیثی با متن و روح قرآن و آیات آن، نیز دلیل دیگری بر امکان فهم قرآن است.۲
اگر فهم قرآن ممکن نبود، دستور به عرضه حدیث بر قرآن, به گونهای کلی یا در هنگام تعارض اخبار, لغو و بیهوده بود.
ب) عقل
درباره عقل، که منبع معرفت یا راه فهم و دستیابی به مراد آیات و روایت است، فراوان میتوان سخن گفت. عقل از آن نظر که منبع معرفتی احکام شرعی (اعتباریات شارع) یا منبع معرفتی دیگر آموزههای دینی است، به بررسی دقیقتر محتاج است. به نظر میرسد اخباریان با استناد به روایات نفی قیاس در پی آن بودند تا نقش عقل را در تمامی موارد (اعتبارات شرعی و غیر آن) و به هر عنوان (منبع معرفتی یا روش معرفت) نفی کنند. آنان حتی برائت عقلی را نیز به این بهانه نفی کردهاند؛ در حالی که این روایات در صدد نفی روش ناصحیح استفاده, از عقل در احکام شرعی هستند. احکام شرعی از اعتبارات شارع است و فلسفه آن برای عقول