227
تاريخ حديث شيعه 2

انسانی روشن نیست.۱ این سخن نمی‌تواند دستاویز اخباریان بر روشنگر نبودن عقل در تمامی موارد گردد.۲

ج) اجتهاد و تقلید

تقلید، روشی عاقلانه و برگرفته از سیره عقلا و به معنای مراجعه غیرمتخصص به متخصص است. این شیوه، با سیره عقلا سازگار و مورد تأیید قرآن و روایات است. آیه نَفْر:
(فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ)۳
بر این نکته دلالت دارد که قرآن، این سیره عقلایی را امضا کرده است. قرآن به صراحت فرمان داده است که گروهی مهاجرت کرده و احکام و معارف را بیاموزند و پس از بازگشت به دیگران آگاهی بخشند.
اگر اصل مراجعه غیرعالم به عالم نفی شود، این معنا جلوه‌گر می‌شود که تمامی مردم می‌باید با مراجعه به اصول علمی، نیاز شرعی خود را برآورند؛ امری که هیچ‌گاه اتفاق نیفتاده است و به صورت عادی نیز امکان‌پذیر نیست.

1.. مقصود از قیاس فقهی، همان تمثیل منطقی است؛ یعنی، به مجرد مشابهت دو موضوع، حکم یکی از آنها را به دیگری سرایت دهیم. این شیوه، که مورد استناد فقیهان اهل رأی، همانند ابوحنیفه بود، مورد انکار شدید امامان معصوم علیهم السلام به ویژه امام صادق علیه السلام، قرار گرفت. تفاوت این شیوه با قیاس منطقی کاملاً آشکار است. بنابراین، نمی‌توان با استناد به روایات نفی‌کنندۀ قیاس، قیاس اولویت را نادرست شمرد. مقصود از قیاس اولویت آن است که اگر قرآن، نسبت به پدر و مادر و احترام به آنان می‌فرماید: (ولا تَقُلْ لَهُما أفٍّ)، می‌توانیم نتیجه بگیریم که هر اهانت دیگر یا کتک زدن آنها نیز حرام و ناپسند است. نکتۀ مهم‌تر آنکه عقل در شناخت مفاسد و مصالح احکام راهی ندارد و اعتبارات شارع را درک نمی‌کند. قبول این سخن بدان معنا نیست که عقل به عنوان چراغ هدایت و آفرینش، امکان بازنمایی، شفاف‌سازی و انتخاب برتر را در تمامی زمینه‌ها از دست داده است.

2.. ر.ک: جایگاه سیاسی عالم دین در دو مکتب اخباری و اصولی، ص ۱۵۴ ـ ۱۱۷.

3.. پس چرا از هر فرقه‏اى از آنان، دسته‏اى كوچ نمی‌‌كنند تا در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند، بيم دهند، باشد كه آنان [از كيفر الهى] بترسند؟ توبه /۱۲۲.


تاريخ حديث شيعه 2
226

(أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِِ اللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً)۱
قرآن، حتی مردم را به تحدی و مبارزه فراخوانده است که اگر می‌توانند همانند قرآن و یا سوره‌ای از قرآن بیاورند. تحدی و به مبارزه خواندن در صورتی درست است که فهم قرآن و مقایسه آن با دیگر متون، برای مردم میسّر باشد.
این نظریه با سنّت نیز مخالف است، چرا که حدیث شریف ثقلین، كه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در آن مى‌فرمايد:
انّی تاركٌ فیکم الثَقَلَیْن کتابَ اللهِ وعِترتی؛ ما إنْ تَمسکْتُم بِهما لَن تَضِلُّوا ولَن یَفترِقا حتّی یَرِدا علیَّ الحوضَ.
و از جهت سندی نیز متواتر و صحیح است، بر تمسک به قرآن دلالت دارد و استناد نکردن به قرآن را موجب گمراهی می‌شمارد.
روایات فراوان عرضه حدیث بر قرآن و سنجش متون حدیثی با متن و روح قرآن و آیات آن، نیز دلیل دیگری بر امکان فهم قرآن است.۲
اگر فهم قرآن ممکن نبود، دستور به عرضه حدیث بر قرآن, به گونه‌ای کلی یا در هنگام تعارض اخبار, لغو و بیهوده بود.

ب) عقل

درباره عقل، که منبع معرفت یا راه فهم و دست‌یابی به مراد آیات و روایت است، فراوان می‌توان سخن گفت. عقل از آن نظر که منبع معرفتی احکام شرعی (اعتباریات شارع) یا منبع معرفتی دیگر آموزه‌های دینی است، به بررسی دقیق‌تر محتاج است. به نظر می‌رسد اخباریان با استناد به روایات نفی قیاس در پی آن بودند تا نقش عقل را در تمامی موارد (اعتبارات شرعی و غیر آن) و به هر عنوان (منبع معرفتی یا روش معرفت) نفی کنند. آنان حتی برائت عقلی را نیز به این بهانه نفی کرده‌اند؛ در حالی که این روایات در صدد نفی روش ناصحیح استفاده, از عقل در احکام شرعی هستند. احکام شرعی از اعتبارات شارع است و فلسفه آن برای عقول

1.. نساء / ۸۲.

2.. ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۶۹.

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه 2
    تاریخ انتشار :
    1390
    پیوند معرفی کتاب :
    http://hadith.net/post/51687/
تعداد بازدید : 78201
صفحه از 304
پرینت  ارسال به