قاجاریه از دوران فتحعلی شاه، به ویژه در دوران امیركبیر (م 1267 ﻫ) به گسترش و ترویج فرهنگ شیعی پرداختند. بنابراین، زمینه رشد فرهنگ شیعی، به ویژه معارف حدیثی، در این دوران دوباره فراهم آمد.
تحولات فرهنگی
حركت اخباریگری در سالهای پایانی قرن دوازدهم، مقهور تفكر اجتهادی شده بود. مجتهدان با تدوین و نگارش كتابهای جدید اصولی، قواعد كلی استنباط را به گونهای دقیقتر بیان كردند و آن را مدون ساختند. بنابراین، مهمترین فعالیتهای اصولی، در قرن سیزدهم انجام و توسط شیخ انصاری (م 1281 ﻫ) به مرحله جدیدی وارد شد. علاوه بر این، نگرش اجتهادی دقتی ژرفتر در معارف داشت. بنابراین، تأثیر آن بر زمینههای معرفتی غیرفقهی نیز گسترده بود. از این رو، با گسترش و تعمیق تفكر اصولی و اجتهادی، دستیابی به تمامی آموزههای دینی به گونهای دقیقتر فراهم آمد و بدین ترتیب فهم حدیث و آموزههای معرفتی نیز عمیقتر و كارآمدتر شد. از این منظر امكان گسترش معارف و دقتورزی آن نیز افزون شد.
نگرش دیگری كه در این سده بروز یافت، تفكر شیخیّه به رهبری شیخ احمد احسایی (م 1241 ﻫ) و سید كاظم رشتی (م 1259 ﻫ) بود. تفكر شیخیه بر توجه به روایات و امتزاج آن با عرفان و فلسفه تأكید داشت. به ادعای برخی، اساس شیخیه بر مبنای امتزاج تعبیرات فلسفی متأثر از آثار سهروردی با اخبار آل محمد علیهم السلام بود.۱ اعتنای شیخیه به روایات اهل بیت علیهم السلام امری روشن است، ولی شیوه استفاده آنان از این متون، دقیق و علمی نیست.
تأویل آیات قرآن و روایات اهل بیت، زمینه را برای توجیه و تحمیل هر سخن بر این متون آماده میساخت. رمزآلود نمودن این معارف، ضربتی سخت بر فرهنگ شیعی بود که به همراه عقاید غالیانه و ناهمخوان با معارف دیگر، زمینه را برای انحراف برخی از افراد و گروهها آماده کرد.
شیخیه بر این نكته تأكید میکردند كه انسانشناسی و هستیشناسی بر معارف اهل بیت علیهم السلام استوار است، ولی انتقال معـارف را در روایات منحصر نمیدانستند، بلكـه