پژوهشي در اعتبار رساله ذهبيّه - صفحه 4

فیلسوفان برجسته و نامور آن روزگار، نظیر یوحنّا بن ماسویه،۱ جبرئیل بن بختیشوع،۲
صالح بن بهلة هندی۳ و تنی چند از دانشمندان و اهل نظر، سخن از طبّ و تندرستی
و تدبیر خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها به میان آمد و در باره آن به بحث و نظر نشستند
و از چگونگی تكوین و ساختار بدن انسان و طبایع چهارگانه متضاد در آن و سود و زیان غذاها سخن راندند. در این میان، ابو الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام ساكت نشسته بود. مأمون از ایشان ‌خواست كه وارد گفت و گو شود و در باره موضوع بحث سخن بگوید.
امام رضا علیه السلام ‌فرمود:
من در این باره تجربیاتی دارم كه درستی آن را با آزمایش، گذشت زمان و بهره‌مندی از دانش گذشتگان دریافته‌ام كه عذری برای ندانستن و وانهادن این تجربیات وجود ندارد.
امام رضا علیه السلام در ادامه می‌افزاید:
آن مطالب را همراه برخی دیگر از نكته‌های مربوط به آن _ كه آگاهی از آن مورد نیاز است _ مکتوب خواهم كرد.
آورده‌اند که مأمون در آن روز عازم بلخ بود و شتابان بدان دیار رفت و امام علیه السلام در نیشابور ماند. آن گاه، مأمون از بلخ نامه‌ای به امام نوشت و از ایشان خواست كه به وعده‌اش عمل كند. امام رضا علیه السلام پس از دریافت نامه، رساله‌ای در این باره نگاشت كه متن كامل آن در جلد

1.. یوحنّا بن ماسویه، نژادش سریانی و مذهبش نصرانی بود. هارون الرشید، او را مأمور کرد تا کتاب‌‌های کهن پزشکی را که در شهرهای انقره، عموریه و دیگر بلاد روم وجود داشت و بر اثر استیلای مسلمانان بر آنها به دست آمده بود، به عربی ترجمه کند. به همین منظور، منصب «امین دار الترجمه» را به او واگذار کرد. یوحنّا در دوران خلافت هارون الرشید، امین، مأمون و متوکّل عبّاسی همچنان در این منصب باقی بود. حنین بن اسحاق، شاگرد او بود. فوت او در سامرا به سال ۲۴۳ق، اتفاق افتاده است. آثاری از او در دانش پزشکی بر جای مانده است که از آنها کتاب الأدویة، کتاب الأغذیة و کتاب الفصد و الحجامة است. (تاریخ الأدب العربی، ج۳و ۴، ص۲۶۴).

2.. جبرئیل بن بختیشوع، سومین پزشک نامدار دودمان عبّاسی و متخصّص طبّ یونانی است. جعفر برمکی، وی را بعد از درگذشت پدرش بختیشوع به نزد خلیفه هارون برد و از آن پس، پزشک خاص خلیفه هارون الرشید گردید و در دربار او مقامی بس ارجمند یافت و از جانب او ریاست پزشکان بغداد را عهده‌‌دار شد. وی در این سِمَت در زمان امین باقی بود تا این که در خلافت مأمون در سال ۲۱۳ق، بدرود زندگانی گفت. از جمله تألیفات او کتاب الروضه الطبیة است (طبقات ا لأطباء، ص۱۳۷-۱۳۸).

3.. صالح بن بهله هندی، از پزشکان برجسته و آگاه به شیوه‌‌های طبّ هندی است. گویند وسعت آگاهی او از طبّ هندی به اندازه‌‌ای بود که جبرئیل بن بختیشوع از طب یونانی می‌‌دانست. در ایام خلافت هارون الرشید در بغداد به سر می‌‌برده است. ابن ابی اصیبعه در عیون الأنباء، حکایت عجیب و شنیدنی‌‌ای را از او در بارۀ درمان ابراهیم بن صالح، پسرعموی هارون الرشید پس از غسل و کفنش آورده است (عیون الأنباء، ص۴۳۷-۴۳۹).

صفحه از 18