روش‌شناسي آراي حديثي علامه عسکري در بوته سنجش با تأکيد بر معالم المدرستين - صفحه 174

حدیث می‌نویسد:
این حدیث را شتابزده به «سعید بن جبیر» نسبت داده‌اند؛ غافل از این‌كه او خود از كسانی است كه در مكه به ازدواج موقت، زن گرفته است؛۱علاوه بر آن که در سند این حدیث «حجاج بن ارطاة» قرار دارد که مردی نیرنگ باز و مدلس است۲و در ترجمه‌اش آمده است: «او از یحیی بن كثیر و مكحول حدیث نقل می‌كرد، در صورتی كه خودش مستقیماً از آن دو چیزی نشنیده بود!».۳

وضع الحدیث

دروغ‌پردازی و انتساب روایات ساختگی به پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام پدیده‌ای است که همواره موجب نگرانی پژوهشگران حوزه حدیث بوده، آنان را به تلاش برای تنقیح جوامع روایی واداشته است. در این میان آشنایی با دیدگاه محدثان و حدیث پژوهان در باره وضع شناسی و چند و چون پالایش احادیث، از اهمیت بسیاری برخوردار است. علامه عسکری، یکی از پژوهشگرانی است که به مطالعات وضع شناسی اهتمام داشته است؛ نمونه روشن این مسأله، روایتی است كه مكتب خلفا از زبان پیامبر در باره لزوم اقتدا به خلفای راشدین نقل كرده‌اند.4 علامه در نقد این حدیث با استناد به قواعد متن شناختی نشانه‌های جعل آن را آشكار ساخته و می‌نویسد:
برای ما یقین حاصل است كه این حدیث ساختگی است؛ هر چند در كتاب‌های صحیح مكتب خلفا آمده است؛ زیرا اولاً، ما در سنت خلفای راشدین مواردی را سراغ داریم كه آشكارا با سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله مخالفت دارد و رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز به سنتی كه با سنتش مخالف باشد، فرمان نمی دهد. ثانیاً، از آنجا كه توصیف خلفای چهارگانه به راشدین پس از روی كار آمدن خلفای بنی امیه و بنی عباس بوده است، در می‌یابیم هر حدیثی كه چهار خلیفه نخستین را به راشدین توصیف كرده باشد، پس از سپری شدن دوران خلافت همان چهار خلیفه ساخته شده است. ثالثاً، لازمه دستور پیامبر صلی الله علیه و آله به پیروی از سنت خلفای راشدین، پیروی از قوانین ضد و نقیض است؛ چرا که علی علیه السلام نیز در میان آن چهار نفر بود و دیدیم كه او با سنت دو خلیفه یعنی عمر و عثمان در موضوع عمره تمتع آشكارا مخالفت كرد و دیگران را نیز به مخالفت با

1.. ر.ک: المصنف، ج۷، ص۴۹۶.

2.. ر.ک: مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۴، ص۲۶۵.

3.. ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۷۲.

4.. «فعلیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین المهدیین عضّوا علیها بالنواجذ» المسند(ابن حنبل)، ج۴، ص۱۲۶؛ السنن (دارمی)، ج۱، ص۴۴.

صفحه از 184