913
نقض

تعليقه 110

عبد اللَّه اُبىّ سلول و زيد بن اللُّصيت وجدّ بن قيس‏

اين‏كه مصنّف رحمه اللَّه عليه گفته: «امّا آن جماعت عبداللَّه اُبيّ سلول، و زيد بن اللُّصيت و جدّ بن قيس؛ و نُظراى ايشان در نفاق».
1. عبداللَّه بن اُبَىّ سلول؛ ابن عنبه در فصول فخريّه (ص 49) گفته: «و از بنى سالم بن غنم بن عوف بن عمرو بن عوف بن الخزرج عبداللَّه بن اُبىّ بن سلول سردار منافقان».
در منتهى الارب گفته: «سلول - كصبور - قبيله‏اى است از قيس و ايشان بنومرّة بن صعصعه‏اند و سلول نام مادر آن‏ها است. از آن قبيله است: عبداللَّه بن همّام شاعر، و عبداللَّه بن اُبَىّ منافق».
نووى در تهذيب الأسماء گفته: «عبداللَّه بن اُبىِّ بنِ سَلُول المنافق مذكورٌ في المهذّب في باب الكفن و آخر صلاة الميّت، و سلول اُمّ عبداللَّه؛ فلهذا قال العلماء: الصَّواب في ذلك أن يقال: عبداللَّه بن اُبيّ ابن سلول بالرّفع بتنوين اُبيّ و كتابة ابن سلول بالألف، و يعرب إعراب عبداللَّه لأنّه صفة له لا لاُبيّ، و سيأتي تمام نسبه في ترجمة ابنه عبداللَّه بن عبداللَّه الصالح الصحابيّ الجليل.
و كان عبداللَّه بن اُبيّ رأس المنافقين، و نزل في ذَمّه آيات كثيرة مشهورة، و توفّي في زمن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله، و صلّى عليه، و كفّنه في قميصه قبل النَّهي عن الصّلاة على المنافقين، و إنّما صلّى عليه لكرامة ابنه و إحساناً و كرماً و حلماً».
مُفَسّران در تفسير آياتى كه در حقِ‏ّ منافقان نازل شده، به طور تفصيل، به ذكر شرح حال و سيّئات اعمال او پرداخته‏اند؛ مثلاً در سوره منافقين، و در تفسير آيه 84 سوره توبه. (وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أبَدًا) (الآية)؛ و در قضيّه افك. و همچنين مورّخان و سيره‏نويسان، و همچنين مجلسى رحمه اللَّه عليه در حياة القلوب (مجلّد دوم، باب سى و هفتم). و در مراجعه به كلمات ايشان كفايت است خواننده را.
2. جدّ بن قيس؛ ابن هشام در سيره در چند جا به نفاق و كارهاى منافقانه او تصريح كرده است. و همچنين سهيلى در الروض الأنف و همچنين مورّخان.
ابوالفتوح رحمه اللَّه عليه در تفسير آيه (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لى)۱ گفته: «آيت در جدّ بن قيس آمد. او از رؤوس منافقان بود كه چون رسول به غزاى تبوك خواست شدن، او را گفت: يا اَباوهب، هل لك في جهاد بني الأصفر تتَّخذ منهم سراري و وصفاء؟ افتد كه با بنى الأصفر كارزار كنى - يعنى روميان - و از ايشان سريّت و وصيفتان آرى؟ و روميان را بنو الأصفر خواندند، كه حبشه بر روم غالب شدند و از ايشان برده آوردند و فرزندان آمد ايشان را از حبشه، پس سواد حبشه و بياض روم بر ايشان جمع شد، زردفام بودند، چون رسول عليه السلام او را اين بگفت، او جواب داد و گفت: يا رسول اللَّه! قوم من دانند كه من به زنان مولع باشم و مى‏ترسم كه نبادا كه زنان ببينم و از ايشان نشكيبم، مرا به فتنه ميفكن و دستورى باشد تا بنشينم. رسول عليه السلام روى از او بگردانيد و به خشم او را گفت: دستورى دادم هر كجا خواهى ميرو، خداى تعالى اين آيت فرستاد گفت: (تا آخر كلمات او)».
3. زيد بن لصيت؛ ابن هشام در سيره به تفصيل به نفاق او تصريح كرده و در وقايع غزوه تبوك كه

1.آيه ۵۰ سوره مباركه توبه‏


نقض
912

تعليقه 108

كلمات جغرافى‏نويسان درباره سُرّ و طهران‏

1. ياقوت در معجم البلدان گفته: «السرّ - بضمّ أوّله و تشديد ثانيه - بلفظ السُّرّ الذي تقطعه القابلة من السُّرّة، قرية من قُرى الرَّيّ. و قيل: السُّرّ ناحية من نواحى الرَّيّ فيها عدّة قُرىً».
و در المشترك نيز تصريح كرده است كه «سُر» از دهاتِ رى بوده است. و سمعانى نيز گفته: «سُرّى نسبت است به سُرّ؛ و آن از روستاهاى رى است». و ساير جغرافيانويسان نيز به اين مطلب، اشاره نموده‏اند.
از عبارت متن استفاده مى‏شود كه دزدان سُرّ در مهارت در دزدى، ضرب المثل بوده‏اند.
2. قزوينى در آثار البلاد (ص 340) گفته: «تهران قرية كبيرة من قُرى الرَّيّ - إلى أن قال في وصف أهلها: - و لهم تحت الأرض بيوت كنافقاء اليربوع، إذا جاءهم قاصد عدوّ اختبأوا فيها، فالعدوّ يحاصرهم يوماً أو أيّاماً و يمشي، فإذا خرجوا من تحت الأرض أكثروا الفساد من القتل و النَّهب و قطع الطريق».
پس معلوم مى‏شود كه اهل طهران در آن زمان، به دزدى و راه‏زنى معروف بوده‏اند، به طورى كه در اين امر، برترى به دزدان ساير بلاد داشته‏اند.

تعليقه 109

علىّ بن مجاهد

چون از كتب رجال نسبت به اين تعليقه، مطلبى كه چنگى به دل بزند نيافتم، عبارت جرح و تعديل ابوحاتم رازى را كه اهل رى بوده در اين‏جا درج مى‏كنم و آن اين است: «عليّ بن مجاهد الكابلي أبومجاهد الكندي، روى عن ابن إسحاق و عنبسة بن سعيدٍ قاضي الرَّيّ، سمع منه الصلت بن مسعود، و ابن الطّباع، و يحيى بن المغيرة، و الحسين بن عيسى بن ميسرة الرازي. سمعت أبي يقول ذلك، قال أبو محمّد: روى عن الحجّاج بن أرطاة، و يونس بن أبي‏إسحاق، و مسعر، و ابراهيم بن إسماعيل بن مجمع، و سفيان الثوري، و أبي‏معشر نجيح، و أبي‏جعفر الرازي، و الخليل بن زرارة، و عمرو بن أبي‏قيس، و موسى بن عبيدة، و سعيد الزبيدي؛ روى عنه أحمد بن حنبل و ابن حميد. نا عبدالرّحمن، نا عليّ بن الحسن الهسنجاني قال: سمعت يحيى بن المغيرة قال: سمعت يحيى بن الضريس يقول: عليّ بن مجاهد لم يسمع من ابن إسحاق.
ثنا عبدالرّحمن، نا أبي قال: سمعت محمّد بن مهران الجمّال يقول: قال يحيى بن الضريس: عليّ بن مجاهدٍ كذّاب.
نا عبدالرّحمن، نا عليّ بن الحسن الهسنجاني، قال: سألت أبا جعفر الجمّال عن عليّ بن مجاهدٍ، فقال: كذّاب». طالب عبارات ساير علماى رجال، به كتب رجال عامّه مراجعه كند.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 433743
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به