برهان منطقى ـ به شيوه دانشمندان اهل اصطلاح، از قديم و جديد ـ بيان كنند؛ ولى نورانيّت هريك از حكمتهاى پيامبران و امامان را كه در درون خود، با مبانى فطرى يافتهاند، دليلى بر صدق مدّعاى آن حجّتهاى خدا مىدانند.
در اين رويكرد، به اين واقعيّت نيز توجّه مىشود كه: در طول هزاران سال تاريخ بشر، كسانى با ادّعاى پيامبرى آمدهاند و دريچههايى از خير و رحمت و هدايت بر روى انسانها گشودهاند. اينان مورد احترام حكماء و خردورزان در هر زمان بودهاند، صرف نظر از اينكه آن دانشوران، نبوّت آن پيامبران را بپذيرند يا نه.
3. با توجّه به اين واقعيّتها، در رويكرد تبيينى، سخن از اينجا آغاز مىشود :
ـ پيامبران به چه كار آمدهاند؟
ـ شيوه دعوت و تبليغ پيامبران چگونه بوده است؟
ـ سيره پيامبران در زندگى شخصى ـ خصوصآ در مواردى كه با دعوت و تبليغ ايشان ارتباط دارد ـ چه بوده است؟
در اين شيوه، به آيات و روايات استناد مىشود؛ دست كم از آن جهت كه حجّتهاى خدا، آنها را بهعنوان سخنانِ نازل شده از سوى حقّ متعال به مردم عرضه كردهاند.
بر اين اساس، هيچگاه «مصادره به مطلوب» پيش نمىآيد. هدف اصلى در اين رويكرد، «اِحكام عقايد» است نه «اثبات عقايد»، و «احياى حقايق فطرى» به جاى «اثبات نبوّت به مدد انديشه بشرى».
بار اصلى در اين رويكرد، بر دوش اهداف تربيتى و اخلاقى و هشدارى است نه بررسيهاى آكادميك و پژوهشهاى خشك بشرى كه نتيجهاى عملى در بر نداشته باشد.
در اين رويكرد، روح تنبّه و تذكّر در تمام گفتارها و نوشتارها دميده مىشود؛ بهگونهاى كه ما نبوّت پيامبر را براى خود مسلّم بدانيم، به سويداى باطن بپذيريم، و