شده، نه اينكه به شيوه دانشمندان بشرى، به اكتساب روى آورند و نزد اين و آن، دريوزگى كنند.
7. اين علم موهبتى، هدايت الهى است كه به انسانها مىدهد و ايمان به آن را از مردم مىخواهد. هركس چنين ايمانى از درون خود نشان ندهد، يعنى هدايت نپذيرد و در زمره «مهتدين» درنيايد، تلاش پيامبران درباره او بىنتيجه مىماند؛ زيرا سرمايه اوّليه موهبتى الهى را بىثمر گذاشتهاند :
(إنّما أنت منذر من يخشاها)۱.
(إنّما تنذر من اتّبع الذكر و خشي الرحمن بالغيب)۲(و ما أنت بمسمع من في القبور)۳
امّا هركس به نداى فطرت و عقل خود پاسخ مثبت داد، خداوند بر هدايت او مىافزايد :
(و الذين اهتدوا زادهم هدى و آتاهم تقواهم)۴.
بدين روى، قرآن كه كتاب هدايت است، فقط براى اهل تقوا يعنى اهل پذيرش هدايت اوّليّه، سبب هدايت خواهد بود :
(ذلک الكتاب لاريب فيه هدى للمتّقين)۵.
پيوند نبوّت با اصل اختيار انسان در اين سطور، بهروشنى هويداست.
8. از سوى ديگر، عرصهاى درنظر گرفته شده است براى نماياندن تفاوت ميان كسانى كه هدايت را مىپذيرند و آنها كه نمىپذيرند. اين عرصه «قيامت» نام دارد :
(أم نجعل الذين آمنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين في الأرض أم نجعل المتّقين كالفجّار؟)۶
همچنين، نبوّت پيوندى ناگسستنى با عبوديّت دارد كه در گوياترين منشور نبوّت ـ يعنى قرآن سترگ ـ همواره نخستين دعوت پيامبران را عبادت خداى واحد دانسته است كه لازمه آن اجتناب از ديگر مدّعيان است :